اختلاط فرهنگ‌ها در کانادا

آیا کانادا یک ملت دارد یا چندین ملت در آن کنار یکدیگر زندگی می‌کنند؟ کانادایی‌ها همچنان سعی می‌کنند به تفاوت‌ها و تحمل یکدیگر معتقد باشند اما عمل به این عقیده با گذشت زمان دشوارتر می‌شود.

طی اعصار طولانی و پر از درد و مشکل، مسلمانان فرقه اسماعیلیه، به اجبار در ۲۵ کشور جهان پراکنده شده‌اند. اما وقتی که رهبر روحانی آنها، آقاخان، ماه پیش اعلام کرد که اوتاوا را به عنوان محل جدید تحقیقات خود در مورد کثرت‌‌گرایی انتخاب کرده است، همگان به این باور رسیدند که پذیرش فرهنگ‌های متفاوت در کانادا قوت زیادی گرفته است. ولی اکنون گفته‌های آقاخان که مانند روش‌هایش آمیخته با قانون و به بیان بسیاری از کانادایی‌ها بخشی از هویت ملی آنها است، مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

پارسال بحث تندی در اونتاریو مطرح شد مبنی‌بر اینکه آیا مسلمانان می‌توانند از دادگاه‌های شریعت اسلام برای حل اختلافات خانوادگی خود استفاده کنند یا خیر. (و دولت ایالتی کانادا در نهایت رای به ممنوعیت استفاده از این دادگاه‌ها داد.)

بین کانادایی‌ها دعوا بر سر عمل به اصول و سمبل‌های فرهنگی تازگی ندارد.

سیک‌ها به دادگاه عالی مراجعه کرده‌اند تا اجازه یابند پلیس‌های اونیفورم پوش سیک دستارهای مخصوص سیک‌ها را بر سر گذارند و دانش‌آموزانشان خنجرهای سنتی مخصوصشان را که کرپن نام دارد بر لباسشان بیاویزند. آنچه در مورد این موضوعات تازه مطرح شده جلب‌نظر می‌کند این است که تنشی نهانی بین عمل به عقاید فرهنگی این تازه مهاجران و ارزش‌های دموکراسی آزادی‌خواهانه کانادایی از جمله برابری جنسی وجود دارد. به خصوص که اقلیت مسلمانان مهاجر در پی تاکید بر نقاط تمایزشان از جامعه بزرگ‌تر کانادا هستند.

در ۱۷ ژوئن سال جاری چند نفر از مسلمانان کانادا به اتهام نقشه‌کشی برای حملات تروریستی به مراکزی چون پارلمان ملی این کشور دستگیر شدند و همین اتفاقات سیاست دموکراسی و آزادی‌خواهی کانادا را به زیر سوال کشید. اتفاقات مشابهی هم در اروپا روی داده است. اما رویدادهای کانادا دو تفاوت عمده با اتفاقات اروپا دارد. اول آنکه کانادا این روزها حتی بیش از ایالات متحده کشور مهاجران محسوب می‌شود، هم میزان مهاجرت به کانادا در حال افزایش است و هم میزان مهاجرت غیراروپائیان به این کشور. دوم آنکه از هنگام تولد دولت مستقل کانادا در سال ۱۸۶۷، ملت کانادا را ترکیبی از ساکنان انگلیسی و فرانسوی آن تشکیل می‌دادند که در کنار آنها افرادی بومی که «ایندین» نام داشتند، زندگی می‌کردند. در واقع این گروه‌ها ترکیبی فرهنگی را شکل داده بودند. یک قرن بعد یعنی حدود سال ۱۹۷۱ پیرترودو، یک نخست‌وزیر لیبرال، کانادا را کشوری دوزبانه و چند فرهنگی اعلام کرد.

قانون چند فرهنگ‌گرایی که در سال ۱۹۸۸ جایگزین سیاست قبلی کشور کانادا شد بر اساس پذیرش تفاوت‌های فرهنگی تدوین شده است. از آن هنگام تاکنون چند فرهنگ‌گرایی ریشه‌های عمیقی در دولت کانادا دوانیده و در همه جنبه‌ها از سیاست پخش برنامه‌های رادیو - تلویزیونی گرفته تا سیاست‌های آموزشی اثر کرده است. حتی چند فرهنگ‌گرایی به خودی خود تبدیل به یک ارزش کانادایی شده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اکثریت مردم کانادا با ادامه مهاجرت به این کشور موافقند و نمی‌خواهند که این امکان تنها به سفیدپوست‌ها محدود شود. در حدود نیمی از مردم بر این عقیده‌اند که مهاجران باید در عمل به عقاید فرهنگی و مذهبی‌شان آزاد باشند.

اما نظرسنجی‌ تازه‌ای که در هفته گذشته منتشر شد بحث‌های زیادی را برانگیخت: وقتی سوال شد که آیا حتی اگر عمل به این عقاید حقوق زنان را مخدوش کند، باز هم باید تحمل شود یا خیر، اکثریت آرا پاسخ دادند «نه». برخی از فمینیست‌های کانادا نیز مخالفت خود را با بعضی از کارهای مهاجران که منجر به خوار شمردن زن می‌شود، اعلام کردند. از جمله این موارد می‌توان به جراحی‌های زیبایی اشاره کرد.

بنابر ادعای یکی از مکاتب فکری موجود در کانادا وقت آن رسیده است قوانین دقیق‌تری تدوین شود تا مشخص شود از شهروندان کانادایی چه انتظاراتی می‌رود و تعریف شفاف‌تری از یک کانادایی ارائه گردد. مخالفان این مکتب فکری به جمله رمان‌نویس مشهور یان مارتل استناد می‌کنند که گفته است: «کانادا یکی از عالی‌ترین هتل‌های روی زمین است چون پذیرای هر کس از هر جایی هست.»

(اما خود مارتل ادعا کرده است که جمله‌اش سوء تعبیر شده است.)

ولی اغلب صاحبنظران هنوز به چند فرهنگ‌گرایی اعتقاد دارند و آن را تنها یک ادعا نمی‌دانند، بلکه بر این باورند که تنها راه حفظ مردم کانادا در کنار یکدیگر است.

اما سایرین نگران آن هستند که عدم‌مداخله دولت در امور مردم بهانه‌ای برای افزایش تنش‌ها شود. آنها می‌گویند هیچ گزینه دیگری جز مذاکره برای یافتن راه‌حل‌های مناسب برای اختلافات فرهنگی، چه قدیمی و چه جدید وجود ندارد.

رودیار گریفیت از موسسه تحقیقاتی دومینین که فعالیت آن در زمینه هویت کانادا است به تاریخچه طولانی جست‌و‌جو برای یافتن راه‌های تلطیف اختلافات زبانی، فرهنگی و منطقه‌ای اشاره کرده است و از جمله آنها اختلافات میان گویشوران انگلیسی و فرانسوی یا کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را برشمرده است.

شکی نیست که برخی از مجادله‌هایی که به تازگی در این کشور پیش آمده، در دادگاه‌ها قابل حل است. سیاستمدارانی که تا همین چند سال پیش از سخن گفتن درباره چند فرهنگ‌گرایی خوشحال می‌شدند. اکنون به سکوتی ناگوار فرو رفته‌اند.

البته استثناهایی نیز وجود دارد. دالتون مک‌گینتی، نخست‌وزیر دولت ایالتی اونتاریو در مورد بحث نقاب اعلام کرده است که زنان آزادند هر گونه که برایشان خوشایند است عمل کنند. اگر دوست دارند نقاب بزنند و اگر دوست ندارند نزنند. استفان‌ هارپر، نخست‌وزیر محافظه‌کار هم آقاخان را به صرف شام دعوت کرده است. دولت او هم برای تشکیل یک مرکز جدید تکثرگرایی به آقاخان کمک می‌کند.

از لحاظ رسمی کانادا هنوز تحت لوای تفکر چند فرهنگ‌گرایی پیش می‌رود، اما سکوت موجود سرشار از ناگفته‌ها است.