جذابیت‌های پنهان سوسیالیسم و پوپولیسم

دکترموسی غنی‌نژاد

شکی نیست که برخی از آرمان‌های جنبش‌های سوسیالیستی و پوپولیستی به‌طور کلی ناظر بر ارزش‌های جهانشمول انسانی و بسیار متعالی است. مساوات‌طلبی، فقرستیزی، نفی سلطه‌گری و استثمار ازجمله مهم‌ترین آنها است، اما این آرمان‌گرایی متعالی تنها علت جذابیت این ایدئولوژی‌ها نیست، چرا‌ که این اهداف انسان‌دوستانه در حقیقت وجه مشترک تقریبا کل مکاتب فکری به ویژه اندیشه مدرن است که براساس دو ارزش بنیادی آزادی و برابری قرار دارد. واقعیت این است که برخی جذابیت‌های پنهان و در عین‌حال غیرقابل دفاع به لحاظ اخلاقی نیز در اندیشه‌های سوسیالیستی و پوپولیستی وجود دارد که هواداران آنها کمتر تمایلی به بحث درباره آنها دارند و معدود اندیشمندانی از این گروه‌ها که در این خصوص سخن گفته‌اند عموما جزو مرتدین این نحله‌های فکری تلقی شده‌اند. گریز از آزادی و مسوولیت‌پذیری، امتناع از پذیرفتن اصل علمی عدم‌قطعیت دانش تجربی، ادعای شناخت سیر حوادث آینده و پافشاری صریح یا ضمنی بر نوعی پیشگویی و پیامبرمآبی را شاید بتوان از مهم‌ترین ویژگی‌های جذابیت پنهان سوسیالیسم دانست.

کارل مارکس، مهم‌ترین نظریه‌پرداز جنبش‌های سوسیالیستی در قرن نوزدهم میلادی، همانند بسیاری دیگر از همفکران خود به نوعی دترمینیسم تاریخی اعتقاد داشت، یعنی اینکه مسیر حوادث تاریخ بشری از الگوی معین و اجتناب‌ناپذیری تبعیت می‌کند که به روشنی قابل شناخت و تبیین است و براساس آن سیر محتوم رویدادهای آینده را می‌توان پیشگویی کرد. طبق این الگوی فکری، مارکس به پیروزی نهایی سوسیالیسم در آینده نه چندان دور یقین داشت و معتقد بود که اراده‌های فردی انسان‌ها نمی‌تواند مانع این حرکت کلی و اجتناب‌ناپذیر تاریخی گردد.

واضح است که این‌گونه پیشگویی‌ها که حاکی از نوعی رویکرد «عرفانی» به تاریخ بشری است فاقد اعتبار علمی است، اما بدون تردید برای کسانی‌که به هر دلیلی به سوسیالیسم اعتقاد پیدا کرده‌اند می‌تواند مایه تسلی و آسوده خیالی باشد. اگر سوسیالیسم همانند آفتاب در افق تاریخ بشری به‌طور اجتناب‌ناپذیری طلوع خواهد کرد در این صورت چه نیازی به تلاش فردی و مسوولیت‌پذیری است؟ اگر با اراده مختار انسان‌ها نتوان سیر حوادث را تغییر داد، آزادی و مسوولیت فردی چه معنایی پیدا می‌کند؟ سوسیالیسم به‌رغم ماهیت انقلابی آن به طور تناقض‌آمیز و ضمنی حاوی پیامی از نوعی تقدیرگرایی و تسلیم به سرنوشت است.

انسان‌ها با اعمال خود تنها می‌توانند موجب تسریع یا تعویق این حرکت تاریخی محتوم شوند، اما قادر به تغییر مسیر تاریخ نیستند. این تقدیرگرایی در عین‌حال توجیه‌کننده سرکوب ضدانقلابیونی است که طلوع خورشید سوسیالیسم را می‌خواهند به تعویق اندازند. به سخن دیگر انسان‌ها حتی در محدوده تنگ حرکت محتوم تاریخ آزادی عمل ندارند، آنها تنها مجاز به یک انتخاب هستند و آن جامعه آرمانی یا سوسیالیسم است، هر انتخاب دیگری تبهکارانه و مستوجب مجازات است.

جذابیت تقدیرگرایی در رها کردن انسان‌ها از شک و تردید و مسوولیت سنگین انتخاب است. انسان مدرن که شادمانه خود را آزاد از قیدوبندها و تکالیف جامعه سنتی می‌بیند، در عین حال خود را با معضل بزرگ انتخاب و مسوولیت ناشی از آن رودررو می‌یابد. انسان مقید و مکلف تقدیرگرا کمتر دچار نگرانی، تردید و تشویش است و آسوده خیال خود را تسلیم سرنوشت می‌کند. اما انسان رها شده مدرن مسیر زندگی از پیش تعیین شده‌ای در برابر خود ندارد و امکان انتخاب‌های متعدد و مسوولیت‌های فردی مترتب بر آنها او را به شدت مضطرب و آزرده می‌کند.

سوسیالیسم و تقدیرگرایی مضمر در آن، مفری مدرن برای این معضل است، فرض بر مشخص بودن مسیر آینده و یقین به حقانیت آن، بار سنگین مسوولیت فردی انسان‌ها را از دوش آنها برمی‌دارد. به این ترتیب انسان‌ها از نظر سوسیالیست‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند، آنها که در مسیر تاریخ و در جهت نیل به جامعه آرمانی و بر حق گام برمی‌دارند و گروه دوم گمراهان و معاندان که سهوا یا عمدا می‌خواهند مسیر تاریخ را منحرف سازند یا حرکت آن را به تعویق اندازند. گمراهان را باید به کمک «علم» و با نقد آگاهی‌های کاذب (ایدئولوژی) هدایت کرد و آنهایی را که به خاطر حفظ منافع طبقاتی، سد راه تاریخ می‌شوند باید از میان برداشت. معتقدان به سوسیالیسم نگران آینده و انتخاب مناسب با ‌آن نیستند، همه چیز بر آنها معلوم و حجت بر آنها تمام است. یقین اطمینان بخش یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های ایدئولوژی سوسیالیستی به ویژه برای جوامع سنتی درگیر با دنیای مدرن است.

منبع: رستاک