میلیونهادلار برایمیلیونها نفر
در واقع امر، آیا هر نرخ بهرهای که زنان بسیار فقیر به سرمایهگذاران ثروتمند میپردازند بسیار بالا تصور میشود؟ مساله نرخ بهره در مارس گذشته در ایالت آندراپرادش که به پایتخت تامین مالی خرد هند معروف است بالا گرفت زمانی که تعدادی از زنان وامگیرنده اقدام به خودکشی کردند. رابطه بین خودکشی و وامدهندگان (که یکی از آنها از شرکای بنیاد گرامین بود) به روشنی به اثبات نرسیده است.
بخش پایانی
در واقع امر، آیا هر نرخ بهرهای که زنان بسیار فقیر به سرمایهگذاران ثروتمند میپردازند بسیار بالا تصور میشود؟ مساله نرخ بهره در مارس گذشته در ایالت آندراپرادش که به پایتخت تامین مالی خرد هند معروف است بالا گرفت زمانی که تعدادی از زنان وامگیرنده اقدام به خودکشی کردند. رابطه بین خودکشی و وامدهندگان (که یکی از آنها از شرکای بنیاد گرامین بود) به روشنی به اثبات نرسیده است. و این قضیه که آیا سوءاستفادهای رخ داده است بهشدت محل مناقشه است. تامین مالی خرد با نرخی دیوانهوار در چند سال گذشته در آندراپرادش رشد کرده است و رقابتی شدید بین نهادهای خصوصی و برنامه دولتی در گرفت، دولت و حامیانش گروههای تامین مالی خرد در ایالت را متهم کردند که نرخهای کمر شکنی میگیرند و مشتریانی که تقاضای مهلت کرده و قادر به باز پرداخت وام نبودند را تهدید و اذیت کردهاند. گروههای تامین مالی خرد ادعا میکنند خودکشیها ملازم فعالیتهایشان هستند و دولت از این مرگها سوءاستفاده کرد تا رقابت خصوصی را کاهش دهد. نرخ بهره بین گروههای تامین مالی خرد تفاوت داشت: برخی حدود ۳۰درصد بود اما به خاطر شیوه ساختارمند شده و به خاطر هزینههای پنهانی مختلف نرخها به نظر کمتر میآید. امروزه، نهادهای تامین مالی خرد خصوصی در آندراپرادش نرخها را پایین آوردند، تعدادی به ۱۱درصد رساندند و قواعد و اخلاق رفتاری را برگزیدند. طرفهای مخالف تجاریسازی، درسهای متفاوتی از این حادثه میگیرند. برای متحدان یونس، این قضیه نشان میدهد چگونه تاکید بر سود میتواند چشم وامدهندگان را بر ارزشهای اجتماعی ببندد، طرف دیگر نگران است که نرخهای پایینآورده شده به دلایل سیاسی و نه اقتصادی، پایدار نباشد. در عین حال آنچه که هر کسی توافق دارد یادآوری به خطراتی است که این حوزه نابالغ و بهسرعت در حال رشد مواجه است.
صندوق امیدیار، تافتس در یک شبکه بانکی واقع در فرانکفورت به نام شرکت هلدینگ پروکردیت سرمایهگذاری کرد که توسط رادیکال آلمانی پیشین از نسل ۱۹۶۸به نام زیتینگر اداره میشود.یکی از پیشنهادها تحت بررسی بنیاد گیتس، درخواست زیتینگر برای کمک مالی بزرگی است تا توان گسترش فعالیت به روستاهای آفریقا را پیدا کند. صندوق یک صدمیلیون دلاری امیدیار در ابتدا شور و شوق عظیمی ایجاد کرد، اما اخیرا تا حدودی تحتالشعاع میزان انتظاری تعهد بنیاد گیتس که تصور میشود سالانه چند صدمیلیون دلار باشد و گستره رویکرد گیتس قرار گرفت. راجیو شاه در بنیاد گیتس گفت «اینجا بحث بین مدل کومپارتاموس یا پروموجر نیست. در اینجا به انواع مدلهای کسب و کار مختلف نیاز است. برخی از آنها کاملا تجاری هستند. او اشاره میکند برخی سرانجام اما نه همین الان تجاری خواهند شد. و سایرین نیازمند مقداری حمایت مداوم هستند تا به تهیدستان و جوامع معین در بخشهای خاص جهان برسند.» شاه گفت که گیتس کمک مالی و وام میدهد و حتی سرمایهگذاری میکند تا به هدفش در خارج کردن صدهامیلیون نفر از فقر برسد. «اما هدف همیشه همان است، به دنبال کسب بازدهی نیستیم. این تمایز مهم است چون امیدیار رویکرد متفاوتی اتخاذ کرده است.» در یک مقطع، گروه با بیل و ملیندا گیتس و با وارن بافت نیز دیدار کردند. آن زمان چندین هفته قبل از این بود که بافت اعلام کرد او تقریبا سی و یکمیلیارد دلار به بنیاد گیتس میپردازد، میهمانان تصور کردند که او به طور اتفاقی برای دیدن گیتس آنجا آمده و درباره تامین مالی خرد کنجکاو است. بافت پرسشهای صریحی درباره بهره و نرخ بازپرداخت میکرد و با سرعتی که اعداد را در ذهنش حساب میکرد برخی حضار را شگفتزده کرد.
آکسیون و پروموجر از قبل گیرندگان کمک مالی گیتس بودند اما جامی بورا تازهوارد بود. مونرو سوئدی است و همسرش از کانادا بود اما آنها در بیست و یکسال گذشته در کنیا زندگی میکنند. در۱۹۹۸ آنها یک پسربچه از خیابانها به فرزندی گرفتند. او با خنده گفت«او یک پسر کوچک هفت ساله بود که ما به فرزندی گرفتیم و سپس دو برادر وی را پیدا کرده و آنها را به فرزندی قبول کردیم. با وضعیتی شبیه همه داستانهای عاشقانه بزرگ در ادبیات و در زندگی واقعی، همانطور که میدانید شما قربانی درماندهای هستید. از طریق این پسران، او سایر بچههای خیابانی و مادرانشان را شناخت که گدایی میکردند. وی رییس صندوق مسکن آفریقا بود که برای بیخانمانها کار میکرد. «وقتی من از صندوق مسکن آفریقا بازنشسته شدم گداها به در خانهام آمده و میگفتند نباید ما را ترک کنید چون که شما مادر ما هستید. آنها واقعا من را به چالش طلبیدند و من گفتم «اشکالی ندارد اگر میخواهید کاری برایتان انجام دهم اکنون باید کاری برای خودتان انجام دهید.» من آنها را دعوت کردم که اندکی پول پسانداز کنید. «برای هر شیلینگی که پسانداز کنید قول میدهم کسی را پیدا کنم که دو شیلینگ به شما بدهد و سپس هر اندازه پسانداز کنید دو برابر آن میتوانید وام بگیرید.»
او گفت «پس موضوع منحصر به فرد این است که کار ما با اعتماد شروع شد» حرفهایش شبیه پیر امیدیار، مخالف فکری وی بود. «همچنین من ابتدا تصور میکردم آن صرفا یک محفل کوچک باشد گروهی از زنان که به نظرم خیلی خاص بودند. اما واقعا مثل آتشی در علفزار رشد کرد. پس از چند ماه مجبور شدیم به کارمان رسمیت دهیم. تصمیم گرفتیم آن را جامی بورا بنامیم، جامی بورا به زبان محلی سواحیلی به معنای «خانواده خوب» است. و این چیزی است که ما میگوییم، شما ممکن است فقیر باشید اما هنوز خانواده خوبی هستید و هنوز استعداد خارج شدن از فقر را دارید.»
مونرو با گروهی پنجاه نفره از گدایان در حلبیآبادهای نایروبی شروع کرد و طی هفت سال گذشته جامی بورا به شصت و یک شعبه گسترش یافته که به حدود یکصدوسیهزار عضو خدمترسانی میکنند. هدف مونرو این است که تا سال ۲۰۰۹ حداقل به پانصدهزار عضو برسد. او میگوید عاشق این فکر بکر است «که میتوانید دو برابر مبلغی که پسانداز کردید وام بگیرید، منظور اینکه ما بنیان بسیار قوی داریم چون پسانداز بسیار زیادی داشته و اعضایمان ریسکهای بسیار اندک قبول میکنند.» جامی بورا مقداری کمک مالی دریافت کرده است اما عمدتا روی پای خودش ایستاده است. حدود یکسوم وامگیرندگان مرد هستند. و تقریبا همه کادر اداری آن، وامگیرندگان سابق یا اقوام آنها هستند.
مونرو گفت این کار مهمی است. برخی سازمانهای تامین مالی خرد در کنیا هیچ شعبهای در بدترین حلبیآبادها افتتاح نخواهند کرد. «کارکنان من نمیترسند چون آنها در همان حلبیآبادها به دنیا آمده و بزرگ شدهاند و ولگردها و دزدها همکلاسیهای آنها در دبستان بودهاند. من با کسانی که میگویند نمیتوان از طریق تامین مالی خرد به افراد بسیار تهیدست رسید موافق نیستم. اما شما مجبورید درگیر کار شوید، واقعا درگیر شوید، صرفا نمیتوان در بانک نشست و منتظر آمدن آنها شد.»
مونرو تاکید دارد، او به کار با فقیرترین فقرا ادامه خواهد داد. «عده اندکی در تامین مالی خرد اینکار را میکنند چون هزینه اداری یک وام بیستدلاری به اندازه وام دویستدلاری یا دوهزار دلاری است اما البته درآمد از وام بیستدلاری بسیار اندک است. میانگین مبلغ وامهای ما نود و پنجدلار است.» مونرو وامهای مسکن، بیمه درمان و بیمه عمر را به خدمات اضافه کرد. در حدود یک سال پس از اینکه او جامی بورا را شروع کرد، متوجه شد معمولا وقتی مشتریان قادر به بازپرداخت وام خود نیستند به خاطر این است که یک عضو خانواده در بیمارستان بستری شده است. هیچ شرکت بیمهای یک بیمهنامه ارزان به وامگیرندگان ارائه نمیدهد بنابر این مونرو تصمیم گرفت خودش اینکار را بکند. «ما حدود دوازدهدلار در سال برای یک عضو بزرگسال با حداکثر ۴ بچه وضع کردیم. برای بچههای بعدی یک چنددلار اضافه میشود. هیچ حد و سقفی برای هزینهها وجود ندارد و ما کسانی را که مبتلا به ایدز هستند را حذف نکردیم. هزینههایمان را پوشش میدهیم و هرگز از پول اهداکنندگان در راه بیمه سلامت استفاده نکردیم.»
آخرین پروژه مونروها احداث شهرکی در تکهزمینی دویست و نود و سه اکری در نزدیک نایروبی است. این شهر بهصورت سکونتگاه، مرکز تجاری با مغازهها، یک مدرسه، یک بیمارستان و یک منطقه صنعتی کوچک درآمده و حدود دوهزار خانواده در آنجا زندگی و کار خواهند کرد. حدود دو سال قبل، گروههای محلی در تلاش برای جلوگیری از انجام پروژه یک حکم از مقامات محیط زیست دریافت کردند که انجام پروژه تاثیر منفی بر حیات وحش میگذارد. آن حکم برگشت خورد اما اکنون برای فرجامخواهی به دادگاه عالی فرستاده شده است.
مونرو گفت: «این یک نمونه کلاسیک است که مردم ثروتمند نمیخواهند فقرا اطراف آنها باشند. اما اینها هرگز نمیتوانند از فقر بیرون آیند اگر نتوانند از این حلبیآبادها بیرون آیند.» او امیدوار است حکم دادگاه قبل از پایان سال به نفعش صادر شود. هر چند اکثر وامهای جامی بورا بسیار کوچک هستند اما وامهایی به مبالغ نه یا دههزار دلار در دسترس مشتریان قدیمی نمونه و شایان تقدیر قرار میگیرد. مونرو میگوید «در بین فقیرترین فقرا، برخی از عالیترین و درخشانترین مردم را دارید که اگر شانس رفتن به مدرسه را پیدا میکردند مدیران درجه یک در یک جایی میشدند.» او دوست دارد از زنی به نام کلاریس ادهیامبو نام ببرد که یکی از پنجاه گدای گروه رسمی مونرو بود. شوهرش پس از تولید پنجمین بچه، او را از خانه به آنجا آورد. آدهیامبو شانزدهدلار پس انداز کرد و سی و دودلار برای افتتاح یک غرفه موادغذایی فروش ماهی وام گرفت. سه سال بعد، او یک عمده فروش شده و رستورانی باز کرد.
او سپس زمینی خرید و خانهای کوچک و چندین فروشگاه کوچک در آن ساخت. او حالا یازدهمین وامش را بازپرداخت کرده و وام کنونی وی سههزار و دویستدلار است. «اگر بروید و او را ببینید او مثل یک نماینده مجلس به نظر میرسد. کسی باور نمیکند که روزی او یک گدا بود!» مونرو گفت اگر ملیندا گیتس به کنیا بیاید و جامی بورا را در صحنه عمل ببیند بهشدت تحتتاثیر قرار میگیرد. «زیرا در چنین لحظاتی است که واقعا متوجه میشوید. میدانید که وقتی مردم از بدترین نوع حلبی آبادها دیدن میکنند، حتی بدتر از آنچه هرکسی بتواند تصور کند و گشتی در اطراف میزنند و از مردمی با کسبوکارهای ناچیز و خانههای محقر بازدید میکنند تقریبا همیشه نخستین تفسیر آنها این است که چرا این آدمها اینقدر خوشحال هستند؟ آدمهایی که لبخند میزنند، غرور دارند و با افتخار آنچه را به دست آوردند نشان میدهند. و من میگویم علت آن است که آنها امروز چیزی دارند که یک ماه قبل نداشتند و برنامه و رویایی برای به دست آوردن چیزی در یک ماه آینده در سر دارند که امروز آن چیز را ندارند.»
نویسنده: کانی بروک
مترجم: دکترجعفر خیرخواهان
ارسال نظر