نگاه
علل شیفتگی ایرانیان به سمتهای دولتی - ۲۷ فروردین ۸۶
بخش پایانی
اصولا نویسنده، مبتکر، مخترع، بانکدار، استاد دانشگاه، کارگردان و مدیری که اعتبار خود را از دولت گرفته باشد،ارزش مصنوعی دارد.
دکتر محمود سریعالقلم
بخش پایانی
اصولا نویسنده، مبتکر، مخترع، بانکدار، استاد دانشگاه، کارگردان و مدیری که اعتبار خود را از دولت گرفته باشد،ارزش مصنوعی دارد. دلیل بسیار مهمی برای این ادعا وجود دارد. اعتبار افراد و نهادها در فضاهای رقابتی مشخص میشود. در نهاد دولت، رقابتی در کار نیست. یکی از دلایل رکود دانشگاهها در ایران، فقدان رقابت میان اساتید است. در دانشگاههای معتبر جهان، ارزش یک دانشگاهی به مقدار تولید و پژوهشی است که در رشته خود انجام داده که مورد تایید همکاران او قرار گرفته است و نه بر اساس سنوات تدریس و مدرک دکتری. در این نوع دانشگاههای معتبر، حتی دو استاد از یک سطح حقوق و مزایا برخوردار نیستند و فیش حقوقی هر یک بر اساس خلاقیت پژوهشی اوست. ارزش یک کارگردان در این نیست که دولت تشخیص بدهد و به او جایزه بدهد بلکه در فضاهای به شدت رقابتی میان کارگردانان داخلی و خارجی است. ممکن است دولت به بهترین کارمند خود جایزهای اختصاص دهد ولی نمیتواند بهترین کتاب سال را تعیین کند و یا چهرههای ماندگار را تشخیص دهد.
بهترین کشاورز را صنف کشاورزان انتخاب میکنند و نه وزارت کشاورزی. کارآمدترین صنعتگر را صنف صنعتگران به جامعه معرفی میکنند و نه وزارت صنایع. افرادی که در نهادهای دولتی هستند، نمیتوانند سطح تخصص شهروندان را با اعطای جوایز دولتی تشخیص دهند. شهرت و اعتبار برای آنکه واقعی باشد، باید با معیارها و انتخابکنندگان غیردولتی مورد سنجش قرار گیرد.
وقتی که دولت مسوول تقسیم شهرت و اعتبار باشد، معنای تخصص از بین میرود. افراد از این طریق میتوانند در راهروهای دولت در پی کسب ارتباطات باشند تا سهمی از اعتبار و شهرت را به دست آورند. یکی از بزرگترین مشکلات جمهوری اسلامی، ورود انبوهی از مهندسین و پزشکان در صحنه تصمیمگیریهای اقتصادی و سیاسی است. هرچند این افراد در رشتههای خود محترم هستند ولی به دلیل ناآشنا بودن با متون بسیار پیچیده علوم انسانی که جهان با آن مدیریت میشود، تصمیمگیریهای نسنجیده، اقدامات بدون پروسه و سخنان بدون پشتوانه مطالعاتی و تجربی، نتیجه عملکرد این مهندسین و پزشکان بوده است.
«فرانسوا میتران» پس از ۲۹سال عضویت در حزب سوسیالیست فرانسه و طی مراحل مختلف سیاسی و اجتماعی به ریاستجمهوری رسید. او حقوقدانی بود که پس از ۳۰سال آشنایی با پیچیدگیهای داخلی و بینالمللی فرانسه، به چنین سمتی دست یافت. لازم نیست به میتران تبریک بگوییم. باید به آن سیستمی تبریک بگوییم که ساختاری را فراهم کرده است تا میترانها در آن رییسجمهور شوند.
هنگامی که شهرت یافتن، دولتی شود، افراد سعی میکنند در حاشیه دولت بمانند تا به طور طبیعی غریزههای آنان ارضا شود. امروزه از «جان میجر» نخستوزیر سابق انگلیس و یا از «کلینتون» رییسجمهور سابق آمریکا خبری نیست چون آنها فقط در یک دورهای محدود، فرصت داشتند تمام استعداد و خلاقیت خود را در صحنه سیاست و مدیریت و کشورداری به نمایش بگذارند. در ایران، افراد برای دههها در انتظار قدرت مینشینند زیرا فراتر از قدرت و سمت سیاسی، شهرت و کار دیگر، از اعتبار چندانی برخوردار نیست.
نوشتن کتاب و خاطرات، کار خیریه، راهاندازی مؤسسات خصوصی و تحقیقاتی، رسیدگی به ایتام، تدریس، علاقه به هنر، تئاتر، موسیقی، گالری عکس و نقاشی چندان چنگی به دل نمیزند. در نهاد دولت است که افراد سخنان خود را مطرح میکنند و در رسانههای بصری و غیربصری، انعکاس پیدا میکنند اما گر رسانههای غیردولتی با دولتی رقابت کنند، آنگاه میتوان اهمیت سخن و فکر و کالا را مشخص کرد.
روانشناسان میگویند، چون شخصیت ایرانی در کودکی و نوجوانی سرکوب میشود، در سنین بالاتر نیاز شدیدی به نمایش و جلب رضایت و تایید دیگران پیدا میکند. صحنه دولتی و سیاسی، بهترین فضایی است که افراد نیازهای غریزی و روانی خود را تامین کنند.
بنابراین، شهرت و اعتبار به درجهای که برخاسته از نهادهای دولتی باشد، مصنوعی و آمیخته به منافع و وفاداری به دولت است و به درجهای که نتیجه رقابت در فضاهای غیردولتی و ارزیابی افراد غیردولتی باشد، واقعیتر خواهد بود. اگر جوایز اسکار و بهترین خبرنگار و برجستهترین نویسنده در آمریکا را به عهده کاخ سفید بگذارند، معلوم نیست چگونه افرادی انتخاب شوند. خصوصیسازی و اعتبار بخشیدن به جامعه، نه تنها در تولید ثروت و کار اقتصادی، بلکه در تولید اندیشه و هنر نیز میباشد.
جمعبندی
نظریه «پاش» برخاسته از تجربه بشری است. تاریخ، معرف این واقعیت است که بزرگ شدن دولت به ضرر مردم یک جامعه و رشد آنها است. ایرانیها نه تنها استعداد رشد دارند، بلکه ظرفیت الگوسازی را نیز دارا هستند. هماکنون تجربه بشری این است که تنها با ایجاد ساختارهای مناسب، میتوان شهروندان را به سوی خلاقیت و رشد هدایت کرد.
ساختارهای عقلایی، انسانهای عقلایی به وجود میآورند. اگر ایرانیها به سمت دولتی علاقهمند شدهاند، ناشی از ذات آنها نیست، بلکه به دلیل وجود ساختارهای مخالف با رشد است. از «دنگ شائوپینگ» پدر چین نوین پرسیدند: «شما زمانی سوسیالیسم را ترویج میکردید، چگونه اکنون به بخشخصوصی روی آوردهاید؟» او پاسخ داد: «ما در پی سعادت مردم چین بودیم. الان به این نتیجه رسیدهایم راه سعادت از طریق خصوصیسازی است و مردم، خود باید ثروت تولید کنند».
به لحاظ فلسفی و اخلاقی، مزیت مهم تفکیک ثروتیابی از دولت این است که فکر، هنر و رسانه از دولت و فضاهای آمیخته به منافع و خواستههای فردی رهایی مییابد. ثروتیابی مردم، ساختاری را ایجاد میکند که دولت صرفا وظیفه خود را نظارت بر قانون تعریف کند. اگر امور و سرنوشت یک ملت نزد دولت باشد، یکسانسازی فکری و استنباط ایجاد میشود. به هر میزانی که جامعه نقش پیدا کند، رنگینکمان تفکر و استنباط و به تبع آن، رسانه و تولید ثروت و معاش ایجاد میگردد.
زمانی ایران، ژاپن خاورمیانه میشود و یا طی بیست سال آینده، طبق خواسته سند چشمانداز، قدرت اول منطقه میشود که جامعه ایرانی رشد کند، نه آنکه دولت روز به روز حجیمتر شود. ایرانی برای آنکه زندگی مطلوبی داشته باشد، در شرایط فعلی ناچار است خود را در فضاهای دولتی تعریف کند. اگر بخواهیم از تجربیات دیگر ملل و به خصوص ملل آسیایی، درسی آموخته باشیم، آینده رشد ایران و ایرانی در کانون غیردولتی کردن اقتصاد کشور است. در غیر این صورت، نظریه «پاش» ادامه پیدا خواهد کرد.
ارسال نظر