رحیم صفوی: سال ۵۸ پاسداران حاضر به دریافت حقوق نبودند
یحیی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور فعلی مقام معظمرهبری در امور نظامیطی گفتوگویی با خبرگزاری مهر به تشریح اوضاع سپاه در سالهای اول انقلاب پرداخت و در پاسخ بهاین سوال که چرا نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامیپسوند نام کشورمان «ایران» را ندارد؟ گفت: در حقیقتاین نهاد انقلاب اسلامی که بدون پسوند نامایران تشکیل شد، وظیفه پاسداری از انقلاب اسلامی که متعلق به جهان اسلام است را دارد و نیروهای نظامی و انتظامی که پسوندایران را دارند، ماموریتشان حفاظت از تمامیت ارضی کشور و استقلال کشور و دفاع از مرزهای زمینی و هوایی و دریایی است.
به گزارش خبرگزاری مهر صفوی در پاسخ بهاین سوال که شما در سال ۵۸ چطور به پاسدارها حقوق میدادید؟ گفت: بعد از پیروزی انقلاب یعنی اوایل سال ۵۸ استاد علی اکبر پرورش که یکی از موسسان کمیته و سپاه در استان اصفهان بودند به من ۵۰ هزار تومان داد و گفت کهاین مبلغ را به پاسداران بدهید، چون بالاخره آنها هم خرج دارند، اما وقتی نفری هزار تومان میخواستم به آنها بدهم پاسداران ناراحت شدند و میگفتند ما برای پول نیامدهایم، بلکه برای پاسداری از انقلاب و دینمان و برای دستگیری افرادی که مردم را شهید کردند به سپاه آمدهایم. البته در آن موقع از زمان وظیفه اصلی ما دستگیری ساواکیها و کسانی بود که در حکومت نظامی دست داشتند.
به هرحال من آن ۵۰ هزار تومان را در صندوقی حلبی که روبهروی اسلحهخانه قرار داشت گذاشتم. جالب است که بدانید مسوول آن اسلحهخانه شهید حسین خرازی بود که بعدها فرماندهی لشگر امام حسین(ع) را بر عهده گرفت. بعد از آن اعلام کردیم که هر پاسداری که به پول احتیاج دارد بیاید و ازاین صندوق پول برداشت کند. باور کنیداین ۵۰ هزار تومان حدود سه ماه طول کشید تا تمام شود.
حتی در یک زمانی خودم دیدم که یک پاسداری آمد هزار تومان برداشت و هفته بعد ۲۰۰ تومان آن را برگرداند که وقتی من دلیلاین کار را از او پرسیدم به من گفت که نیاز من فقط ۸۰۰ تومان بود. از ابتدا که کمیتهها و بعد سپاه پاسداران تشکیل شد افراد با خلوص، انگیزه وجوشش بسیار بالا میآمدند و اصلا به دنبال شغل، حقوق، ماشین و درجه نبودند. شاید هم بدشان میآمد. خدا میدانداینهایی که من برای شما میگویم داستان نیست، بلکه حقیقت است.
چگونگی شفای چشم سردار فضلی پس از ملاقات با امام «ره»
رحیم صفوی در پاسخ به درخواست خبرنگار مهر برای ذکر خاطرهای از دوران امام «ره» گفت: یکی از خاطرات من مربوط به سردار فضلی- از سرداران و فرمانده فعلی سپاه سید الشهدا تهران - است، قبل از شکست حصر آبادان در پنجم مهر ماه سال ۱۳۶۰ موج انفجار او را گرفت به طوری که از ناحیه دو چشم نابینا شد. وقتی که من در بیمارستان طالقانی آبادان به ملاقاتش رفتم او مرا از صدایم شناخت و گفت: «آقا رحیم شما آمدهای» بعد ازآن وقتی برای عمل چشمهایش به تهران آوردندش، در روز ملاقات با امام او از بیمارستان فرار کرد تا فقط بیاید امام را ببیند، امام هم دست کشید به سرایشان و یکی از چشمهایشان به طور معجزه آسایی بعد از مدتی بیناییاش را به دست آورد، البته بهتر است این خاطره را با جزئیاتش از زبان سردار فضلی بشنوید. او بعد از اینکه یک چشمش معالجه شد به من گفت وقتی از حضور امام خارج شدیم، روز بعد من با یکی از چشمهای نابینایم نور را تشخیص میدادم.
اگر پاسداران در زمان قاجار بودند ...
صفوی گفت: خاطره دیگر من مربوط به عملیات طریق القدس یا همان آزاد سازی بستان است، ما در آزاد سازی شهر بستان که در آذرماه سال ۶۰ انجام شد سه تیپ به نامهای تیپ امام حسین، تیپ عاشورا و تیپ کربلا تشکیل دادیم که هر کدام ۵ الی ۶ هزار نفر نیرو داشتند و به دلیل اینکه تعداد نیروها چند هزار نفر بودند، تعداد شهدا هم طبیعتا بالا رفت؛ به طوری که هر کدام از این تیپها ۲۰۰ نفر یا بیشتر، شهید دادند. بعد از این عملیات فرمانده این تیپها پیش من آمدند و گفتند که ما نمیخواهیم مسوولیت این همه شهید را بپذیریم و دیگر نمیخواهیم فرماندهاین تیپها باشیم، بلکه میخواهیم آرپی چی زن یا تیربارچی باشیم. برادر محسن رضایی و من همه آنها را پیش امام بردیم و به امام گفتیماینها نمیخواهند مسوولیت تیپها را برعهده بگیرند، تکلیف اینها چیست؟ حضرت امام با بینش الهی و عرفانی که داشتنداین جملات را به آنها فرمودند: «شما بروید خدا را شکر کنید که در این برهه از زمان خدا شما را به وجود آورده است برای اینکه از اسلام و قرآن دفاع کنید. اسماء شهدای شما از قبل در لوح محفوظ الهی ثبت شده است. شما بروید با تدبیر عمل کنید بعد از آن نگران نباشید چند نفر را کشتهاید یا چند نفر شهید دادهاید». حضرت امام واقعا عالم ربانی بودند که این جملات را فرمودند. صفوی گفت: مثلا فرض کنید اگر ما پاسدارها در زمان قاجاریه به دنیا آمده بودیم آن حوادث اتفاق میافتاد؟ درست در زمان جنگ با روسها، طی قرارداد گلستان در سال ۱۸۱۳ میلادی و عهدنامه ترکمنچای درسال ۱۸۲۸ میلادی که صدها هزار
کیلومتر مربع از سرزمین ایران جدا شده و یک ننگ و ذلت برای قاجاریه در تاریخ ایران باقی ماند. یا مثلا وقتی امام میگوید که اسماء شهدای شما از قبل در لوح الهی ثبت شده است؛ یعنی اینکه ترکشهای خمپاره همین طوری به افراد اصابت نمیکرد، بلکه گویی روی این ترکشها نوشته شده بود ترکش فلان خمپاره مثلا در سال ۶۵ و در منطقه شلمچه به سر حسین خرازی بخورد و او را شهید کند. به هرحال حساب و کتابی در کار بود و شهادتها هم انتخاب خداوند بود و البته شهدا هم خدا و جهاد در راه خدا را انتخاب کرده بودند و خوشا به حال آنها که عاقبت بخیر شدند و امیدواریم ما پاسدارهای باقیمانده از جنگ، به امام و شهدا و رهبر عزیزمان، حضرت آیتا... العظمی خامنهای وفادار باشیم، تا عاقبت بخیر شویم.
ارسال نظر