بازیگر حرفه‌ای نداریم
آرش نصیری
با میکائیل شهرستانی سر صحنه نمایش تازه‌اش صحبت کردیم، جایی که در آن تلاش داشت همه اصول کار حرفه‌ای را به شاگردانش بیاموزد، حتی شیوه برخورد با یک خبرنگار را. آنجا دانشگاه نبود و بود.

ما با هماهنگی المیرا بابایی، برنامه‌ریز و دستیار این گروه در پشت صحنه سالن نمایش شماره دو تماشاخانه ایرانشهر مهمان او و گروهش بودیم و آنجا چندی است مهمان شهرستانی و جمعی از شاگردان او است که نمایشی از لورکا را روی صحنه آورده‌اند. اول در حین آخرین لحظات آماده شدن گروه برای اجرای عمومی در روی صحنه، شاهد آخرین توصیه‌های استاد به بازیگران و عوامل صحنه بودیم و بعد اجرا را دیدیم و سر آخر، در پشت صحنه با این کارگردان، نویسنده، بازیگر و استاد برجسته تئاتر گفت‌وگو کردیم. آنجا بازیگران این نمایش، سیلوا فیروزی، پوپک هیدجی، افسانه قیدر، گلسا سهرابی، مهدیه کوهستانی، مهشید بابایی و عسل خردیار به استادشان گوش می‌دادند تا آخرین نظراتش را درباره بازی آن روزشان بدانند و این روال هر روز گروهی است که دو سال آنقدر خوب کار و تمرین کردند که استادشان را متقاعد کردند تا سرپرستی آنها را به عهده بگیرد و حالا نمایش‌شان در یک سالن حرفه‌ای شهر ما روی صحنه باشد.
«خانه برناردا آلبا»، نمایشنامه‌ای معروف نوشته فدریکو گارسیا لورکا است که توسط میکائیل شهرستانی طراحی و کارگردانی شده و چندی است در تماشاخانه ایرانشهر واقع در جنب خانه هنرمندان در خیابان ایرانشهر تهران روی صحنه است. کارگردان در بروشور نمایشنامه نوشته است: لورکارا شعر می‌برد و در این میانه بار انکارناپذیر رسوم و سنت‌های سخت و ستمگر بر شانه‌هایش سنگینی می‌کند. باید گفت هر که بدین آیین گردن می‌نهد قربانی است، چه مادر و چه فرزند. .. .»
«خانه برناردا آلبا»، نوشته فدریکو گارسیا لورکا یک نمایشنامه معروف جهانی است که تاکنون اجراهای بزرگ و مهمی از آن در سراسر جهان انجام شده است. هر اجرایی مناسبت و دلیل خود را دارد. چطور به این فکر افتادید که این نمایش را با گروه جوانتان اجرا کنید؟
چون اول بازیگران دور هم جمع شدند، بعد چون می‌خواستند نمایش کار کنند ناگزیر نمایشی باید پیشنهاد می‌شد که با ویژگی آنها انطباق می‌داشت. گروه هم دختران جوانی بودند، پس یاد «خانه برناردا آلبا» افتادم و کار آغاز شد.
اصل نمایشنامه دارای کاراکترهای بیشتری است. آیا حذف این کاراکترها به روند قصه لطمه نمی‌زند؟
نمی‌دانم شاید هم زده باشد؛ اما سعی من بر این بود تا شخصیت‌های فرعی و اتفاقاتی که چندان در روند نمایشنامه موثر نیستند حذف شوند و آدم‌های اصلی قصه که بار اصلی نمایش را به دوش می‌کشند بمانند. در ضمن باید به ظرفیت گروه هم می‌اندیشیدم.
اجرای اخیر شما با یک گروه جوان و دانشجو انجام شد. آیا شما این اجرا را یک کار کارگاهی می‌دانید یا یک کار حرفه‌ای؟
باید عرض کنم ما به طور جد نه تئاتر حرفه‌ای داریم نه بازیگر و کارگردان و نه نویسنده حرفه‌ای تئاتر... و این اصطلاحاتی هم که باب شده‌اند شاید بیشتر برای فرار از نقد و شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت باشد... من حرفه‌ام این است؛ اما حتی مرا صددرصد نمی‌شود حرفه‌ای دانست. نمایش توسط کسانی که «بازیگر» می‌خوانیم‌شان و توسط کسی که «کارگردانی»اش کرده به صحنه رفته است... باید نقد و داوری شوند مثل هرکس تا پی به اشتباهات‌شان ببرند و در کارهای بعد از آنها پرهیز کنند.
وقتی تصمیم گرفتید کاری را که یک نمایشنامه معروف است اجرا کنید چرا از بازیگران حرفه‌ای استفاده نکردید؟
پیش‌تر هم عرض کردم اول افراد گرد آمدند و چون اصرار داشتند تنها با هم کار کنند این نمایشنامه را به آنها پیشنهاد کردم. شاید اگر شرایط متعارف فراهم می‌بود و قرار بود در موقعیتی که دیگران برایشان فراهم است تئاتر کار کنم، اصولا سر وقت نمایش دیگری می‌رفتم. شاید مثلا: «در انتظار گودو»... یا کاری از «داستایوفسکی»، همان طور که چند سال پیش می‌خواستم انجام دهم و متوقف شد... نکته‌ای را هم عرض کنم؛ اصولا ترجیح می‌دهم با کسانی کار کنم که اخلاق و منش‌شان حرفه‌ای، اما روحیه و بینش‌شان آماتوری باشد؛ حرفه‌ای‌هایی که هر روز بخواهند «تازه» شوند و یاد بگیرند. تنها از آنها می‌شود کار یاد گرفت و حتما کار کردن هم با آنها لذتبخش است. حسی که دیگر در این ایام «می‌یافت نشود.»
به نظر شما آیا اجرای این اثر به خاطر اسم «میکائیل شهرستانی» در یک سالن مهم اجرا می‌شود یا به خاطر خود اثر و شکل اجرای آن؟
هر سه.
وقتی برای انتخاب بازیگر دست‌تان باز است، احتیاجی به این ندارید که از بین دانشجویان‌تان انتخاب کنید و آن وقت بازیگری مسن را برای نقش مادر انتخاب می‌کنید، اما اینجا این مساله دست‌تان را بسته بود، آیا از این تجربه راضی هستید؟
در تئاتر هر چیزی ممکن است. ممکن است کارگردان به خاطر انعطاف و ظرفیت یک بازیگر جوان او را برای نقشی غیرمتعارف و مسن دعوت کند... ظاهر را که می‌شود ساخت. مهم منش و رفتار ارگانیک نقش است که توسط یک بازیگر خوش‌قریحه و باهوش می‌تواند اجرا شود. لیرشاه ۷۰ ساله را می‌شود به جوانی ۲۵ ساله سپرد، اگر درست فهمیده شود و درست تحلیل و اجرا شود... من این نخستین تجربه‌ام در امر کارگردانی نیست که نقشی پیرانه‌سر را به جوانی باقریحه سپرده‌ام. در نمایش «شب‌بخیر جناب کنت» نقش «کنت» را به «فرزین محدث» یکی از بهترین و بااستعدادترین شاگردانم سپردم و به زیباترین شکل آن را به انجام رساند. در این نمایش هم بازیگران نقش «برناردا» و «پونچا» نهایت سعی‌شان را در باورپذیر کردن نقش‌شان انجام می‌دهند و این برای من از همه ‌چیز باارزش‌تر است.
عرش شدن پرده‌ها، بعضی وقت‌ها در نور انجام می‌شود. آیا این عمدی است؟
گمان نمی‌کنم، البته سه تابلوی اول احتیاجی به جابه‌جایی قاب و سکو و صندلی برناردا ندارد و صحنه در تاریکی تعویض می‌شود؛ اما در تابلوهای بعدی که باید قاب و سکو جابه‌جا شوند در نور خفیفی انجام می‌گیرد تا دوستانم بتوانند روی علامت‌هایی که روی کف‌پوش نصب شده‌اند قاب و صندلی را قرار بدهند؛ تنها تا جایی که اشتباه نکنند.