گفتوگو با ابراهیم میرقاسمی، نویسنده رمان «دیدا»
کار من تکثیر عشق است
«دیدا» اولین رمان اوست که به تازگی به وسیله نشر «آموت» منتشر شده است. دیدا، رمانی تاریخى است نوشته ابراهیم میرقاسمی، درباره بنیانگذار سلسله طاهریان، طاهربن حسین ذوالیمینین و عشق سوزانى که بین او و دلدارش - دیدا - جریان داشته.
مهتاب کامرانی
«دیدا» اولین رمان اوست که به تازگی به وسیله نشر «آموت» منتشر شده است. دیدا، رمانی تاریخى است نوشته ابراهیم میرقاسمی، درباره بنیانگذار سلسله طاهریان، طاهربن حسین ذوالیمینین و عشق سوزانى که بین او و دلدارش - دیدا - جریان داشته. میرقاسمی این موضوع را دستمایه خود قرار داده و به رمانی خوشخوان دست یافته است. در این رمان که با پس زمینه تاریخى قرن دوم هجرى جریان یافته، به مشکلات اجتماعى ایرانیان و زمینههاى روانشناختى قیام مردم خراسان در برابر حکومت اعراب که با ظهور عباسیان به اوج خود رسید پرداخته میشود. توجه خاص به قصه و تعلیق به همراه زبانی پاکیزه از ویژگیهای رمان «دیدا» به شمار میرود. این ویژگیها باعث میشوند خواننده بدون کوچکترین مکثی، این رمان ۲۵۶ صفحهای را دنبال کند.میرقاسمی به جای اصل قرار دادن تاریخ و زندگی طاهر ذوالیمینین، موضوعی که برای تاریخ نویسان، فرعی بوده، اصل قرار داده و خواننده را با «دیدا» آشنا میکند؛ دختری که طاهر او را نجات میدهد و بعد ....
آقای میرقاسمی، رمان «دیدا» بر لبه تیغ عامه پسندی و روشنفکری حرکت میکند. چطور بعد از سالها کلنجار با خودتان و نوشتن، رسیدید به رمان «دیدا»؟
دیدا، سفرى راز آلود براى خود من بود. لحظه به لحظه شکلگیرى داستان آن برایم زیبا بود. شاید باور نکنید؛ ولى رفته رفته این حس که خودِ طاهر مرا براى نوشتن این رمان، انتخاب کرده؛ تقویت میشد. هرجا که احساس گرفتارى در تنگنا و رسیدن به
بن بست به من دست میداد، روزنه جدیدى سر راهم قرار میگرفت و با پیدا کردن یک منبع یا مطلب جدید در خصوص طاهر، این گرفتاریها از بین میرفت و قلبم روشن میشد و راه هموار.
براى نوشتن این رمان، چیزى در حدود پنج هزار صفحه، مطلب تاریخى را مطالعه کردم. منبع اصلى تحقیقات من، کتاب: «تاریخ طبرى» نوشته محمد بن جریر طبرى و «تاریخ خاندان طاهرى» اثر نفیس استاد سعید نفیسى بود. این کتابها زوایاى پنهان این خاندان تاثیرگذار در تاریخ ایران پس از اسلام را به روشنى براى مخاطب بیان کردهاند؛ به صورتی که مخاطب با اشراف کامل در مورد نحوه زندگى این مردم، به ابعاد اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و... آن دوران پى برده و کاملا با این دوران آشنا میشود.
طاهر با اینکه ایرانى بوده و اسلام توسط خلفاى اهل تسنن به ایران وارد شده بود، علاقه داشت تا خلافت غصب شده از علویان را به آنها بازگرداند. شاهد این نکته، بیعت طاهر با امام رضا(ع) است که لقب ذوالیمینین را از این موضوع به دست آورده: «مردى با دو دست راست».
خب اینکه شد رمان زندگی «طاهر ذوالیمینین». دیدا کیست پس؟
در لابهلاى این تحقیقات به مطلبى برخوردم که به عشقى که بین طاهر و دیدا جریان داشته، اشاره میکرد. این مطلب به اندازه نصف یک صفحه هم نبود، ولى بار دراماتیک فراوانى داشت که هر انسان با ذوقى را جذب خود میکرد. از همینجا نطفه این رمان بسته شد و مانند دانهاى که لحظه به لحظه رشد میکند، در ذهن من شروع به بالیدن کرد و من هم با مطالعه بیشتر در اوضاع و احوال طاهر، آن را آبیارى کردم تا بالاخره به صورتى درآمد که از نگاه دوستان ارزش چاپ شدن را داشت.
اینجا است که اتفاقا نویسنده بودن شما ارزش پیدا میکند و کارتان را از تاریخ یکسره جدا میسازد.
در جاىجاى این رمان، حس همذاتپندارى تنها احساسى بود که مرا لحظه به لحظه همراهى میکرد. هنگام بروز اتفاقات ناگوار، همراه شخصیتهاى داستان، چشمانم به اشک مینشست و در پیروزى و شادیهایشان، اشک شوق در چشمانم حلقه میزد. خوب به خاطر دارم که هنگام مرگ یکى از این شخصیتهاى دوست داشتنى، تعلل میکردم تا شاید یک سطر بیشتر زنده بماند.
با این داستان و شخصیتهاى آن - به معناى واقعى کلمه - زندگى کردم و بسیار خوشحالم از اینکه به لطف دوست عزیزم: «یوسف علیخانى» که برادروار مرا به نوشتن این رمان تشویق نمود، توانستم به این قهرمان ایران زمین که لحظهاى از فکر استقلال این مرز و بوم غافل نبود؛ اداى دینى کرده باشم.
عاشق پیشه اید آقای میرقاسمی. لابد رمان بعدیتان هم درباره عشق است.
بله!... رمان دیگرى در دست دارم که باز هم در زمینه عشق و اوضاع و احوال دو عاشق سیر میکند با این تفاوت که این عشق، عشقى غیرمتعارف و خارج از حد تصور معمول مخاطبان بوده و به ابعاد دیگرى از عشق میپردازد. به قول قدیمیها: «عشق ورزیدن، تاوان دارد.» و این رمان با رویکردى متافیزیکى، به این جنبه از عشق پرداخته. البته این کار هم به مطالعات مخصوص خود نیاز دارد که در حال انجام است. در این رمان که در سه بخش شکل گرفته، با نگاهى نو به مقوله عشق پرداخته میشود. در حقیقت با جنبههایى از عشق که کمتر به نظر رسیده و بدان پرداخته شده، آشنا میشویم. عشقى که با لایهاى از وحشت و هراس همراه شده و انسانها را در موقعیت ترسناکى قرار میدهد و عکسالعملها و بازخوردهاى روانشناختى آنها را به چالش میکشاند.
ارسال نظر