زاویه
روی تابناک مدرنیته: تکثرگرایی، آزادی و برابری
مترجم: مصطفی جعفری
یکی از دستاوردهای بزرگ مدرنیته، نهادینهسازی تکثرگرایی و تساهل دینی است. هر چند پلورالیسم و تساهل در عهد باستان یا دوران پیشامدرن ناشناخته نبودند، اما معمولا معنایی فراتر از نظم دینی، حکومتی و رسمی که جایگاهی حمایت شده، اما درجه دوم را به مدافعان باورهای دیگر اعطا میکرد نداشتند.
جک گلدستون
مترجم: مصطفی جعفری
یکی از دستاوردهای بزرگ مدرنیته، نهادینهسازی تکثرگرایی و تساهل دینی است. هر چند پلورالیسم و تساهل در عهد باستان یا دوران پیشامدرن ناشناخته نبودند، اما معمولا معنایی فراتر از نظم دینی، حکومتی و رسمی که جایگاهی حمایت شده، اما درجه دوم را به مدافعان باورهای دیگر اعطا میکرد نداشتند. از این رو تا قرن چهارم میلادی در رم، خدایگان ملتهای شکست خورده جایگاه کماهمیتتری در معبد داشتند، اما پرستش آنها همچنان تا زمانی که به تصدیق الوهیت امپراتور وصل میشدند، مجاز بود (ملتهایی که مثل یهودیان فلسطین از این مورد آخر سرباز میزدند، به سرعت آن تساهل را از کف میدادند!)
در امپراتوری عثمانی، مسیحیان و یهودیها میتوانستند رشد کرده و نقشهای شغلی مهمی را ایفا نمایند، اما از ورود به دولت بازداشته میشدند و مجبور به پرداخت مالیاتهایی خاص بودند. وضعیت مشابهی نیز در بریتانیا برای افرادی که پیرو کلیسای آنگلیکان نبودند، وجود داشت که حتی پس از تصویب قانون تساهل نیز ادامه یافت. آنها میتوانستند آزادانه طبق دین خود عمل کنند، اما از دستیابی به مقامات دولتی منع میشدند، در حالی که اسقفهای کلیسای آنگلیکان حتی پستهایی رزرو شده در مجلس اعیان داشتند. تنها با انقلابهای آمریکا و فرانسه در قرن هجده میلادی بود که عدم ترویج محدودیتها یا امتیازات خاص بر پایه مذهب و پذیرش آن به عنوان مسالهای فردی به سیاست رسمی حکومت بدل گردید.
این مساله گاهی اوقات با جنبهای متفاوت از مدرنیته، یعنی تقلیل دین و پرستش رسمی در زندگی هر روزه و نشستن سکولاریسم یا اومانیسم به جای آن اشتباه گرفته میشود. درست است که دولتها در بسیاری از نقاط اروپا به دنبال آن بودند که طوری عمل کنند که گویی دین هیچ جایگاهی در تعیین موضوعات اخلاقی یا سیاستی ندارد و بسیاری از افراد از مشارکت و تعهد دینی دست شستهاند، اما این مطلب نیز صحیح است که در موضوعات مرتبط با مطالعه طبیعت، دانش عینی جای دین را به عنوان مبنای جستوجوی حقیقت گرفته است. سکولاریسم در این جنبهها رشد پیدا کرده است، با این حال این پدیده (سکولاریسم) در ایالات متحده، آفریقا، آمریکای لاتین و بیشتر کشورهای خاورمیانه و بخش عمدهای از آسیا به آرامی در حال عقبنشینی است. در شکلدهی به سیاستها (به عنوان مثال قوانین مربوط به سقط جنین) تعهد به پرستش و باور دینی همچنان نقش بسزایی دارد. آنچه این کشورها را «مدرن» میسازد، نه غیاب دین که غیاب دینی انتخاب شده و اعمال گردیده توسط حکومت است که معتقدان به باورهای دیگر را به سطحی پایینتر از شهروندی کامل تنزل میدهد. آنچه به نحوی بارز مدرن است، تفکیک و جدایی شدید دین و شهروندی است، به گونهای که افراد میتوانند فارغ از دینی که از آن پیروی میکنند (یا این که اصلا به هیچ دینی معتقد نباشند) به طور کامل از حقوق شهروندی بهرهمند گردند.
این نکته را باید در حین بررسی «روی تاریک» مدرنیته به خاطر سپرد. جهادگران - حتی با استفاده از سلاحهای خودکار و مواد منفجره - به دنبال هدفی بسیار ضدمدرن و پاکسازی جوامع خود از غیرمعتقدین هستند و نه تنها میخواهند دین را به عاملی در شکلدهی به سیاستها تبدیل کنند، بلکه قصد دارند قوانین یک دین مشخص را به عنوان قانون یکپارچه برای کل افراد سرزمین خود وضع نمایند، البته مسیحیان نیز قرنهای متمادی همین کار را در اروپا انجام میدادند، اما آن در دوره پیشامدرن بود.
هر چند گرایشی پرجاذبه به این سمت وجود دارد که جوامع «مدرن» به صورت جوامعی مستعد اهریمنی شدن مدنظر قرار گیرند، اما از آنجا که ملیگرایی و عقلانیت فنی، عاری از اخلاق سنتی به نظر میرسند که حداقل با حکومتهای مذهبی- سیاسی سنتی در هم آمیخته شوند، این یک توهم است. تودههای عظیم جمجمه، چپاولهای انبوه، رودخانههای سرخ شده از خون، اینها جنبههایی آشنا از کشورگشاییهای انسانها از دوران توراتی تا جنگهای مغولها هستند. تلاش برای قتلعام انسانها و نسلکشی بیش از آن که توسط اتاقکهای گاز انجام گیرد، با ساطور و قمه عملی میشود. عدم احترام به حقوق بنیادین انسانهای جوامع دیگر یا طبقات پایینتر جامعه خود فرد ریشه در ذهنیت پیشامدرن گروههای هویتی، علائق و وابستگیهای دودمانی و مرتبهبندی ذاتی افراد دارد که در این مورد اخیر حاکمان مرد در صدر سلسله مراتب و زنان و بردگان در ذیل آن قرار دارند و این جزئی از نظم طبیعی انگاشته میشود. دیدگاه مدرن در قبال افراد برابری طلب،
برخوردار از موهبت حقوق جهانی، آزاد در عمل به دین مورد انتخاب خود و بیان عقاید آزاد در ورود یا عدم ورود به توافقهای مربوط به ازدواج و کار بسیار اخلاقیتر از دیدگاه پیشامدرنی است که ریشه در سلسله مراتب و هویتهای انحصارگرایانه (نژادی، قومی یا هر چیز دیگر) داشت.
عفریتها و شیاطین واقعا بزرگ دنیای مدرن زمانی سر از خاک برآوردهاند که فناوری و علم مدرن در خدمت این قبیل باورهای پیشامدرن قرار گرفتهاند. علم نژادپرستانه نازی علیالظاهر نژادها را برپایه شایستگیشان گروهبندی کرد (از آریاییها تا مغولها که یهودیها در پایینترین رده قرار داشتند) و از این طریق اقدامات خود جهت پاکسازی جمعیت اروپا را توجیه نمود. استعمارگری اروپایی زمانی به مشمئزکنندهترین و نفرتانگیزترین حالت خود رسید که مناطق و ملتهای مختلف را بسته به سطح «تمدن» آنها که با یک معیار شبهعلمی اروپایی اندازهگیری میشد، شایسته سطوح مختلفی از احترام و حقوق برشمرد.
کوتاه سخن آن که درک آنچه واقعا مدرن است، میتواند این امکان را برای فرد فراهم آورد که نسبت به آیندهای با ظلم و شرارت کمتر خوشبین باشد. مهم این است که تشخیص دهیم آزادی فردی و برابری اجتماعی نوآوریهایی کماهمیتتر از هواپیما و قطار و موشک نیستند و مولفههایی از جوامع مدرن هستند که کمتر از این موارد حیاتی و مهم نمیباشند.
ارسال نظر