پس‌انداز - ۱۵ فروردین ۸۹
لورنس کاتلیکف
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
تصمیمات مربوط به عرضه نیروی کار
پس‌انداز ملی برابر است با تفاوت میان درآمد ملی و مصرف ملی. درآمد حاصل از کار نزدیک به سه چهارم از درآمد ملی آمریکا را تشکیل می‌دهد.

لذا اگر تغییر در درآمد حاصل از کار با تغییرات برابری در مصرف همراه نباشند، می تواند نرخ پس‌انداز اقتصاد را به شدت متاثر سازد. مثلا افزایش اخیر و قابل ملاحظه سهم زنان در نیروی کار آمریکا را در نظر بگیرید. در ۱۹۷۵ نیمی از زنان بیست و پنج تا چهل و چهار ساله در نیروی کار این کشور مشارکت داشتند. در ۱۹۸۸ این نسبت به بیش از دو سوم رسید. افزایش مزبور در عرضه نیروی کار زنان، اگر دلیل اصلی افزایش درآمد سرانه آمریکا از ۱۹۷۵ به این سو نباشد، یکی از دلایل عمده آن است.
در صورتی که درآمد اضافی خالص از مالیاتی که این زنان به دست می‌آورند، به طور کامل پس‌انداز شده بود، نرخ پس‌انداز آمریکا پس از سال 1980 به میزان 20 درصد افزایش می‌یافت. به این خاطر که بخش عمده‌ای از افزایش عرضه نیروی کار توسط زنان هجده تا سی و پنج ساله و به ویژه زنان متاهل صورت گرفت،‌ انتظار می‌رفت که این افراد بخشی از درآمد خود را برای سنین کهنسالی پس‌انداز کنند. با این فرض که این اتفاق رخ داده باشد، باید برای درک معمای کاهش پس‌انداز در آمریکا به دنبال دلیل دیگری باشیم.
نکته دیگری که به این معما اضافه می‌شود، افزایش مداوم مدت زمان انتظاری بازنشستگی است. آمریکایی‌های بیشتر و بیشتری در حال بازنشستگی در سال‌های آخر دهه پنجم و اوایل دهه ششم عمر خود هستند. این در حالی است که امید به زندگی همچنان روبه افزایش است. مردان سی‌ساله امروز انتظار دارند که تا سن هفتاد و پنج سالگی زندگی کنند و این رقمی است که از آن چه یک فرد نوعی سی‌ساله می‌توانست در ۱۹۶۰ انتظار داشته باشد، ۳/۵ سال بیشتر است.
اگر این مردها در پنجاه و پنج سالگی بازنشسته شوند، افراد سی‌ساله امروزی تقریبا نیمی از مدت زمان باقی مانده از عمر خود را در بازنشستگی به سر خواهند برد. مدل‌های اقتصادی پس‌انداز حاکی از آنند که کل پس‌انداز ارتباط قوی و مثبتی با طول دوره بازنشستگی دارد. از این رو اقتصاددان‌ها با نظر به کاهش سن بازنشستگی و افزایش امید به زندگی انتظار دارند که پس‌اندازها افزایش یابد در حالی که دقیقا عکس این اتفاق رخ داده است.
سیاست‌های اقتصادی
سیاست‌های دولت نیز می‌توانند اثرات شدیدی را بر پس‌انداز کشورها به جا بگذارند. اولا دولت‌ها خود مصرف‌کننده‌های بزرگ‌ کالاها و خدمات هستند. در آمریکا دولت‌های فدرال،‌ ایالتی و محلی بیش از یک پنجم از کل مصرف ملی را به خود اختصاص می‌دهند.
با این وجود بیشتر بودن مخارج مصرفی دولتی لزوما حاکی از کمتر بودن پس‌اندازهای ملی نیست. اگر بخش خصوصی با کاهش مصرف خود به میزان یک دلار به افزایشی یک دلاری مصارف دولت واکنش نشان دهد، کل پس‌انداز تغییری نخواهد کرد.
عکس‌العمل بخش خصوصی اساسا به این که چه کسی هزینه مصرف دولت را می‌پردازد و این که دولت این دریافت‌ها را چگونه انجام می‌دهد، وابسته است. اگر دولت با استقراض در زمان حال و با بازپرداخت اصل و سود این قرض در آینده، بخش عمده‌ای از بار مالیاتی را بر دوش نسل‌های آتی بیندازد، نسل‌های کنونی فارغ از ملاحظات مربوط به تولید نسل دلیل چندانی برای کاهش مخارج مصرفی‌شان نخواهند داشت، اما در صورتی که نسل‌های فعلی مجبور به پرداخت هزینه‌ مخارج دولت شوند اوضاع فرق می کند.
اندازه واکنش مصرف بخش خصوصی بر این اساس که چه نسلی هزینه‌ها را می‌پردازد تغییر خواهد کرد. هر چه افرادی که مالیات بر آنها وضع می‌شود پیرتر باشند، کاهش مصرف بیشتر خواهد بود. دلیل این امر آن است که افراد مسن‌تر که به پایان زندگی خود نزدیک‌تر هستند، سهم بزرگ‌تری از منابع عمر باقی مانده خود را در مقایسه با جوان‌ها مصرف‌ می‌کنند. از این رو اعمال مالیات بر بازنشسته‌ها مثلا به جای وضع مالیات بر کارگران چهل ساله از مصرف بخش خصوصی خواهد کاست و بر پس‌انداز ملی خواهد افزود.
علاوه بر این مالیات‌های مختلف اثرات متفاوتی را برانگیزه‌ها به جا می‌گذارند. به عنوان مثال دولت می‌تواند بودجه خود را به جای وضع مالیات بر درآمد حاصل از کار، با اعمال مالیات بر سرمایه افزایش دهد. اما مالیات وضع شده بر سرمایه با پایین آوردن بازدهی پس‌اندازها پس از کسر مالیات،‌ مانع از پس‌انداز بابت مصرف آتی شده و از این طریق به کاهش این متغیر بیانجامد.
توضیح کاهش پس‌انداز در آمریکا
چه عاملی کاهش اخیر پس‌اندازها در آمریکا را توضیح می‌دهد؟ یکی از این عوامل که می‌تواند به سرعت از بین برود، افزایش مصرف دولت است. در دهه 1960 که نرخ پس‌انداز ملی 0/13 درصد بود، نسبت مصرف دولت به درآمد 6/18 درصد بود. از دهه 1990 به این سو نرخ مصرف دولت 5/17 درصد، اما متوسط نرخ‌ پس‌انداز تنها 5/5 درصد بوده است.
آیا می توان سیاست‌هایی را که پس‌انداز کردن را تشویق نمی‌کنند عامل کاهش پس‌انداز آمریکا دانست؟ به هیچ وجه. نرخ‌های نهایی مالیات بر درآمد حاصل از سرمایه‌ طی دو دهه گذشته به طرز چشمگیری افت کرده‌اند. به علاوه، مالیات نهایی موثر بر درآمد سرمایه‌ای کسب شده از محل پس‌اندازهایی که از حساب‌های بازنشستگی مثل حساب «بازنشستگی فردی» به دست آمده‌اند، صفر است.
به نظر می‌آید دلیل اصلی کاهش پس‌اندازهای ملی، سیاست دولت مبنی بر اخذ سهمی هر چه بزرگ‌تر از منابع از نسل جوان و نسل‌های آتی و انتقال دادن این منابع به افراد سالخورده است. از آنجا که سالمندها به پایان زندگی خود نزدیکند و میل آنها به مصرف بسیار بیشتر از افراد جوان و نسل‌های آتی است، باز توزیع منابع از نسل‌ جوان و نسل‌های بعدی به سالخوردگان باعث افزایش مصرف ملی و کاهش پس‌انداز ملی می‌گردد.
توزیع منابع میان نسل‌های مختلف از طریق انبوهی از سیاست‌های مالی صورت می‌گیرد که تامین مالی کسری، تامین مالی عواید برنامه‌های تامین اجتماعی و Medicare با استفاده از مالیات بر درآمد، تغییر ساختار مالیاتی از مالیات بر مصرف و مالیات بر عایدی سرمایه‌ به سوی مالیات بر حقوق و حتی قوانین مربوط به استهلاک سرمایه از جمله آنها هستند. در چند دهه اخیر افزایش پرداخت به افراد مسن عمدتا به دو شکل صورت گرفته است.
روش اول اعطای عواید پزشکی بیشتر به سالمندها از طریق برنامه‌های Medicare و Medicaid است. افراد سالخورده این عواید را در قالب جنس دریافت می‌کنند که به این معناست که تنها روش ممکن برای دریافت این عواید توسط آنها،‌استفاده از این اجناس و کالاها است و کسی نمی‌تواند پرداخت‌های حاصل از برنامه‌ Medicare را «پس‌انداز» کند. شیوه دوم کاهش مالیات‌های پرداختی توسط افراد سالخورده است.
پس‌انداز پایین نسل‌هایی که در انفجار جمعیتی متولد شدند
آمریکایی‌ها سابقا مبالغ قابل توجهی را پس‌انداز می کردند. در نتیجه حجم ثروت در آمریکا همچنان بسیار زیاد (نزدیک به سی و پنج تریلیون دلار) است. این رقم برای تامین مالی مخارج مصرفی تمام آمریکایی‌ها طی نزدیک به پنج سال کفایت می‌کند، اما حدود 60 درصد از این ثروت متعلق به افرادی است که پنجاه سال یا بیشتر سن دارند و به نظر می‌آید بخش قابل توجهی از این ثروت را برای خود خرج می‌کنند. اگر این افراد سالخورده در اخر امر به جای ارث‌گذاری ثروت موجود آمریکا آن را خرج نمایند، آیا اهالی جوان‌تر این کشور و به ویژه افراد متعلق به نسل انفجار جمعیتی پس‌اندازهایی را انباشت خواهند کرد که برای حفظ استانداردهای زندگی ای که هم‌اکنون سالمندان از آنها بهره می‌برند، کافی باشد؟
برپایه شواهد کنونی ظاهرا پاسخ این سوال منفی است. نسلی که در هنگامه انفجار جمعیتی متولد شد برخلاف پدران و مادران انتظار دارد که زودتر بازنشسته شود، زندگی طولانی‌تری داشته باشد، به میزان کمتری به میراث اتکا کند، از فرزندان خود کمتر کمک بگیرد، رشدهای واقعی کمتری را در دستمزدها تجربه کند، با مالیات‌های بالاتری مواجه شود و بخش کوچکتری از درآمدهای پیش از بازنشستگی خود را با عواید بازنشستگی تامین اجتماعی جایگزین سازد. در صورتی که افراد متعلق به این نسل عادات پس‌انداز خود را به نحوی قابل توجه و نسبتا سریع تغییر ندهند، ممکن است در سنین پیری خود نرخ‌های بسیار بالاتری از فقر را در قیاس با آنهایی که هم‌اکنون جزو سالمندان آمریکا هستند تجربه کنند.

درباره نویسنده
لورنس کاتلیکف استاد و رییس دپارتمان اقتصاد دانشگاه بوستون، عضو محقق مرکز ملی مطالعه اقتصادی و رییس شورای برنامه‌ریزی امنیت اقتصادی است. وی سابقا اقتصاددان ارشد شورای مشاوران اقتصادی در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان بود.

منابعی برای مطالعه بیشتر
Ando, Albert, and Franco Modigliani. "The Life Cycle Hypothesis of Saving: Aggregate Implications and Tests." American Economic Review ۵۳, no. ۱ (۱۹۶۳): ۵۵-۸۴.
Auerbach, Alan J., and Laurence J. Kotlikoff. Dynamic Fiscal Policy. New York: Cambridge University Press, 1987.
Bernheim, B. Douglas. "Taxation and Saving." In Alan J. Auerbach and Martin S. Feldstein, eds., The Handbook of Public Economics. Amsterdam: North-Holland, ۲۰۰۲. Vol. ۳, pp. ۱۱۷۳-۱۲۴۹.
Kotlikoff, Laurence J. Essays on Saving, Bequests, Altruism, and Life-Cycle Planning. Cambridge: MIT Press, 2001.