علیرضا مجمع
عکس‌ها: امید ایران‌مهر

باز هم محرمی دیگر، باز هم عاشورایی دیگر و باز هم یاد ایامی که یکی از سخت‌ترین آزمون‌های تاریخ بشریت، تلخ‌ترین تراژدی زمین را رقم زد. این داغ همیشه، در این دوران شبه مدرن دستمایه اثری مدرن شده است به نام «روز حسین» که تلفیقی هوشمندانه است از زمان و مکان‌های این ایام و همسانی آن با اتفاق روز دهم ماه محرم سال 61 هجری که در آن حسین (ع) و یارانش را جلوی تیغ هزاران سرباز لشکر یزید ابن معاویه قرار داد و برای هدفش در راه حفظ دین اسلام به همراه آنان شهید شد. روایت محمد رحمانیان از روز عاشورا در قالب تازه‌ترین اثر نمایشی‌اش «روز حسین» جان تازه‌ای به هنر دینی داده است؛ با این شرط که بدون دخالت‌های «بازرسین فرهنگی تئاتر» که تاکنون اجازه اجرا به نمایش او نداده‌اند، اجرا شود و مخاطبان تئاتر با گونه دیگری از نگرش به هنر دینی مواجه شوند. رحمانیان در بخشی از گفت‌وگویش با دنیای‌اقتصاد سر تمرین «روز حسین» در مورد برخوردهای بی منطق با اثرش می‌گوید: «هیچ منطقی پشت این ممیزی نیست. اسامی ماشین‌ها را حدف کرده‌اند، گفته‌اند اسم یکی از شخصیت‌ها نباید ساعد باشد. اصلا آن قدر خط خطی کرده‌اند که 80 درصد کار عملا حذف شده است. من و گروه تلاش کرده‌ایم که ایرادات جزئی و فرعی را رفع کنیم، اما وقتی کلیت کار را حذف کرده‌اند، کاری از دستمان برنمی‌آید.»
حساسیت رحمانیان بر کوچکترین جزییات صحنه در همین یکی دو ساعتی که سر صحنه تمرین تئاترش بودیم آشکار بود. قصه نمایش روایت روزهای آخر زندگی یک مجروح شیمیایی در بیمارستانی در تهران است. امیرحسین همایون (با بازی علی عمرانی) سوم خردادماه سال ۸۶ در مراسم بزرگداشت آزادسازی خرمشهر از حال می‌رود و ۱۰ روز بعد در بیمارستان خاتم‌الانبیا به هوش می‌آید، اما دیگر سخنی نمی‌گوید. او پس از ۱۳ ماه که لب به سخن گشوده، این جمله را بر زبان آورده؛ «نصر من‌الله و فتح قریب»، اما داستان نمایش واقعا این نیست.


«روز حسین» نمایشی است طولانی، حدودا سه ساعت خواهد بود؛ نمایشی بدون هیچ وحدتی در زمان و مکان با صحنه‌هایی درهم تنیده، با ۴۰ بازیگر و صحنه‌گردان و چند داستان مجزا. تهران و مکه- تابستان و پاییز ۱۳۸۷، تهران- تابستان و پاییز ۱۳۵۷، خرمشهر- خرداد ۱۳۸۶، مدینه، یثرب و کوفه- سال‌های ۲۵ تا ۶۱ هجری و کربلا - محرم ۶۱ هجری. نقطه تلاقی این زمان‌ها و مکان‌ها درون‌مایه واقعه عاشورا در کربلا است.
امیرحسین همایون این رزمنده سال‌های اول انقلاب و جنگ در آسایشگاه روانی بستری است. او مفتون واقعه کربلا است و در آرزوی اجرای نمایشی بر این واقعه است؛ نمایشی که خود می‌نویسد. کهن الگوی او در واقعه کربلا ام‌البنین همسر دوم حضرت علی(ع) شاعر و مادر حضرت عباس(ع)، عبدالله، عثمان و جعفر است. ام‌البنین برای دلاوران کربلا رجز می‌سراید و امیرحسین همایون یکی از صدها نفری است که شعارهای زمان انقلاب را طراحی می‌کند و حال بی محابا فریاد می‌زند؛ نصر من‌الله و فتح قریب.
«روز حسین» نمایش پر بازیگری است و صحنه‌های شلوغی دارد و در این میان بازی‌های بازیگران اهمیت خاص و ویژه‌ای دارد. مهتاب نصیرپور، علی عمرانی، افشین هاشمی، اشکان خطیبی و ترانه علیدوستی نقش‌های اصلی را دارند و بقیه بازیگران مکمل آنهایند. در یک صحنه ویژه از این نمایش وقتی راوی، خبر شهادت یاران حسین (ع)را در کربلا به مدینه و نزد‌ام البنین(س) می‌آورد، بعدش با دیالوگ ام‌البنین با بازی بی‌تردید خوب مهتاب نصیر پور تعزیه‌ای شکل می‌گیرد: «کدام مادر است که نشانی فرزندانش را نداند؟ حتی بی سر، حتی سوخته؟ به یاد بیاوریم حمام‌های کودکی‌شان را...، مادران در عزای فرزندانشان شاعرتر می‌شوند.» این صحنه بی‌شک یکی از نقاط عطف تعزیه در نمایش ایرانی است. حضور قاطع و محکم موسیقی و همنوایی بازیگران در میان دکلمه‌ها و رجزهای‌ام البنین تاثری عمیق را حتی بر بازیگرانی که خارج از صحنه حضور دارند، تحمیل کرد و بعضی‌هایشان هم بی‌تعارف از نگاه غیر، اشک صورتشان را فرا گرفت.



هر چه هست این روایت نگاهی فارغ از روایت کلیشه‌ای مرسوم به تراژدی عاشورا است، تراژدی‌ای که در گذشت زمان از فاصله آغاز انقلاب اسلامی تا کنون تحت نگاهی فارغ از هنر قرار گرفته و نتیجه آن دور شدن مردم از این مهمترین واقعه مذهبی فرهنگ ما است. روایت عاشورا اگر با نگاه مدرن نیامیزد و به همان قصه‌گویی‌های مرسوم سالیان رفته دل خوش کنیم هم باب همراهی تماشاگر را با فرهنگ و پیام عاشورا بسته‌ایم، هم هنرمندمان را سرخورده از تلاش برای همراهی‌اش با فرهنگ عاشورا از خود رانده‌ایم و به فضاهای ناهمگون با ذهن و فکر او هدایت کرده‌ایم. همان کاری که در حال حاضر با محمد رحمانیان و «روزحسین»اش کرده‌اند و او شاکی از برخورد مسوولان فعلی تئاتر از این فضا به شدت آزرده شده است. در پایان این گزارش حرف‌های او را از این برخوردها و توقعش از مسوولان فعلی تئاتر بخوانید: «من برای حفظ میز مدیران کار نمی‌کنم. کار من چیز دیگری است. من حرفی دارم که حرف زمانه و مردم کشورم است. اگر کار من و این گروه 70 نفره را تعطیل کنند، دیگر کار نمی‌کنم. هرچند که حضور پارسایی، مدیر اداره کل هنرهای نمایشی در این سال‌ها به نوعی کمک‌حال هنرمندان بوده تا بتوانند از تنگناها عبور کنند. همان طور که در «عشقه» و «مانیفست چو» به من کمک کرد. حالا هم انتظار دارم که وارد شود و کاری کند. نه فقط برای من که کارهای نادری، رضایی راد، نفیسی، چرمشیر و بقیه هم روی صحنه برود.»