راز سرمایه
وحید اسلام زاده
شناسه
نام کتاب: رازسرمایه، نویسنده: هرناندودوسوتو، مترجم: فریدون تفضلی، ناشر: نشرنی، چاپ 1387، 327 صفحه، 36000 ریال
مقدمه: دکتروحید نوشیروانی کتاب «رازسرمایه» را بسیار مهم و پرمحتوا می‌خواند و در مقدمه‌ای اینگونه می‌نویسد: «کتاب به‌طور خاص در مورد ایران کاربرد دارد، زیرا این کشور همواره از عدم امنیت حقوق مالکیت رنج برده و وضعیت کنونی بخش مالی آن هم چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد.

کشورهای ثروتمند از حقوق مالکیت مطمئن، حکومت قانون و نهادهای توسعه یافته در اقتصاد کلان برای اجرای سیاست‌های پولی و مالی کارآمد برخوردارند. در حالی که در کشورهای فقیر جهان چنین ضوابطی یا وجود ندارد یا در مرحله ابتدایی خود هستند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با توجه به نکته فوق می‌توان گفت که تحلیل دوسوتو به‌طور خاص به ایران مربوط می‌شود.» دوسوتو و تیم تحقیقاتیش به یافته جالب و تازه‌ای رسیده‌اند: فقرای جهان دارایی‌های لازم، باارزش فوق‌العاده بالایی را برای سرمایه‌داری موفق انباشت کرده‌اند. که ارزش این دارایی‌ها آن‌قدر هست که آنها را از عقب‌ماندگی نجات دهد. پرسش اساسی کتاب این است: پس چرا این کشورها هنوز عقب مانده هستند؟
ساختارکتاب: کتاب شش فصل دارد و فصل هفتم نتیجه‌گیری است. فصل اول«پنج راز سرمایه»را بررسی می‌کند که پی و اساس باقی فصول است. فصل اول با این جمله متفکرانه آغاز می‌شود: زمان بیشترین کامیابی نظام سرمایه‌داری زمان بحران آن است. با این پیش فرض که تمامی جهان به هم وابسته هستند و هر بحرانی در گوشه‌ای از جهان باعث بحران در نقاط دیگر جهان می‌شود، از این بابت در کشورهای غربی نگرانی فزاینده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه شکست اکثریت کشورهای جهان برای پیاده کردن سرمایه‌داری نهایتا اقتصاد کشورهای ثروتمند را به رکود خواهد کشانید. پنج رازی که دوسوتو مهم می‌داند به این ترتیب هستند: 1- راز نبود اطلاعات، 2- راز سرمایه، 3- راز آگاهی سیاسی، 4- درس‌های آموخته نشده از تاریخ ایالات متحده، 5- راز شکست قانونی: چرا قوانین مالکیت خارج از غرب کار نمی‌کند؟ این پنج راز در ادامه کتاب مورد بررسی و کنکاش قرار می‌گیرد.
فصل دوم: راز نبود اطلاعات: دوسوتو معتقد است که اگر وضعیت مالکیت مشخص نباشد هزاران مشکل دیگری به‌وجود می‌آید که گرفتاری‌های کشورهای عقب مانده است. اگر حقوق مالکیت شخصی تعیین نشود نمی‌توان از مردم توقع پرداخت دیون داشت، منابع به راحتی قابل تبدیل به پول نیستند، مالکیت قابل تقسیم به سهام نیست، شرح دارایی‌ها استاندارد نبوده و با سادگی قابل مقایسه نیستند و قوانین حاکم بر مالکیت از محله‌ای به محله دیگر و حتی از خیابانی به خیابان دیگر تغییر می‌یابد. این وضع آشفته یکی از علل مهم عقب ‌ماندگی است.
این کتاب آنقدر مطلب دارد که واقعا نمی‌توان از آنها گذشت که به علت کمبود فضا از آنها چشم‌پوشی می‌کنیم، ولی یک نکته که در این فصل خودنمایی می‌کند این است که: «ما پی بردیم که در بخش سرمایه ناکافی مردم برای ساخت و ساز به تعداد درهایی که قانونا به رویشان بسته است راه‌های فرار پیدا می‌کنند.»
فصل سوم همان نام کتاب است:«راز سرمایه». دوسوتو به این نتیجه می‌رسد که: سرمایه نتیجه کشف و آزاد کردن انرژی بالقوه از تریلیون‌ها آجری است که فقرا در ساختمان‌های خود انباشت کرده‌اند.
فصل چهارم به نام«راز آگاهی سیاسی»است. کوتاهی نظم قانونی در گام برداشتن با تحولات سریع و شگفت‌آور اقتصادی و اجتماعی کشورهای در حال توسعه، مهاجران جدید را وادار کرده تا جایگزین‌های «خارج از قانون» برای قوانین رایج ایجاد کنند. کارآفرینی در غرب به این علت موفق شد که قانون همه را تحت یک نظام واحد مالکیت قرارداد و به آنها امکانات همکاری و تولید مقادیر زیادی از ارزش اضافی را در بازار گسترش یافته داد.
هنگامی که مهاجران از کشورهای در حال توسعه به کشورهای پیشرفته می‌روند نهایتا نهادهای کاملا توسعه یافته آنها را به داخل یک نظام مالکیت شبکه‌ای جذب می‌کنند که به آنها در تولید ارزش اضافی کمک می‌نماید. مردمی که اگر در داخل کشور خودشان مهاجرت می‌کنند با این روش همساز نمی‌شوند. بنابراین عدم شفافیت سیاسی شامل ناآگاهی از رشد بخش«خارج از قانون»و سقوط نظام قانونی موجود می‌باشد.
دوسوتو می‌نویسد که مطالعات من که شامل هزاران صفحه می‌شد مرا به این نتیجه رسانید که‌ گذار به نظام‌های مالکیت قانونی یکپارچه، ارتباط کمی با فناوری داشت. تغییر مهم تطبیق قانون با نیازهای اجتماعی و اقتصادی اکثریت جمعیت بود. (از اینجا به بعد بسیار مهم است)تدریجا، کشورهای غربی توانستند قبول کنند که قراردادهای اجتماعی که «خارج از قوانین» رسمی منعقده شده یک منبع مشروع قانون بوده‌اند و هم راه‌های جذب این قراردادها را پیدا نمایند. قوانینی در جهت خدمت به تشکیل سرمایه و رشد اقتصادی عامه پسند وضع شد. نگرانی کشورهای غربی از بی‌قانونی ظاهری در کشورهای در حال توسعه در مورد جنایت و ... نیست، بلکه تقابل بین قانونگذاری در سطح توده‌های مردم و قانونگذاری در سطح بالا بود. مطالب فوق بحث فصل پنجم کتاب بود.
این گفته دوسوتو در فصل ششم کتابش می‌تواند دلیلی قانع‌کننده برای سخنی که در ابتدای این یادداشت آورده شد، باشد: توجیه اقتصادهای زیرزمینی این کشورها (در حال توسعه)، که معمولا ۵۰ تا ۸۰ درصد مردم در آن اقتصادها کار می‌کنند، برحسب فرار از مالیات، حتی در بهترین حالت هم، تا‌اندازه‌ای نادرست است.
اکثر مردم به این دلیل به بخش«خارج از قانون» متوسل نمی‌شوند که یک پناهگاه مالیاتی است، بلکه به این دلیل به سوی آن می‌روند که قانون موجود، هر‌اندازه هم که با دقت نوشته شده باشد، به نیازها یا تمایلات آنها توجه نمی‌کند و بنابراین کارکردن در بخش زیرزمینی هزینه‌های کمتری را به آنها تحمیل می‌کند.
نتیجه: نتیجه این کتاب روشن است:نظام سرمایه‌داری در خارج از غرب بحرانی است، نه به دلیل اینکه در خارج از غرب جهانی شدن در حال شکست است، بلکه کشورهای در حال توسعه قادر نیستند سرمایه‌هایشان را جهانی کنند. کشورهای در حال توسعه بیشتر مصرف‌کننده محصولات جهانی هستند، محصولاتی مانند کفش‌های ورزشی با مارک‌های جهانی، محصولات الکترونیکی همین‌طور و سایر موارد. کشورهای در حال توسعه حتی اگر به آگاهی‌ای که دوسوتو به آن اشاره می‌کند برسند نیز باز کلی مسیر طی کرده‌اند: آنها کاملا آگاه هستند که هنوز در پیرامون بازی سرمایه‌داری معطل مانده‌اند و در آن هیچ سهمی ندارند. در پایان این گفته دوسوتو بسیار ارزشمند است: من یک سرمایه‌دار محافظه‌کار نیستم و به سرمایه‌داری اعتقاد ندارم، اما تنها راهی که می‌توان فقرا را نجات دهد، فرصت‌های برابر ایجاد کند و به طور کلی تنها بازی قابل اعتنا و واقعی است، نظام سرمایه‌داری است.