پرتره‌های متفاوت

فرانک آرتا

عکس: حمید جانی‌پور

آکو قصد داشته با نوع کادربندی و زاویه دیدش چیزی را به نمایش بگذارد که مخاطب کمتر با آن آشنا بوده است «پرتره‌ها» عنوان نمایشگاهی از عکس‌های آکو سالمی است که در روزهای گذشته بر دیوارهای نگارخانه خارک به نمایش گذاشته شد. این نمایشگاه به دوازده قطعه عکس ازپرتره‌های هنرمندان سینما، موسیقی، تئاتر وتجسمی اختصاص دارد. هنرمندانی نظیر علی رییس شقاقی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان آرا، لیلی گلستان، پرویز مشکاتیان، نیکی کریمی، حسین علیزاده، ملک جهان خزاعی، پرویز تناولی، هانیبال الخاص، بهروز غریب پور و عزت الله انتظامی.

از عنوان نمایشگاه مشخص است که مخاطب باید پرتره‌هایی از هنرمندان نام آشنایش را ببیند و واقعیت هم این است که هرچند چهره هریک از هنرمندان برای مخاطبان آشنا است، ولی عکاس قصد داشته با نوع کادربندی و زاویه دیدش چیزی را به نمایش بگذارد که کمتر مخاطب با آن آشنا بوده و در انتها به تحلیل دیگری برسد که از این نظر عکاس تا حدودی هم موفق بوده است. با مرور هریک از عکس‌ها این موضوع روشن‌تر می‌شود.

مسعود کیمیایی محصور در نرده‌های مربعی شکل پلکان مارپیچ با زاویه high Angel درمرکز کادر قرار می‌گیرد. درواقع همین نحوه کادربندی، ناخودآگاه و شاید هم خودآگاه به شیوه فیلم سرگیجه هیچکاک قاب‌بندی شده است که از این طریق به نوعی شخصیت هنری فیلمساز تعریف می‌شود: کیمیایی با فیلم‌های اخیرش چه وقت تماشاگر را از بلاتکلیفی در می‌آورد؟ و آیا تکلیفش بالاخره با تماشاگر معلوم می‌شود؟ از سویی هم شاید علاقه کیمیایی به سینمای هیچکاک را گوشزد می‌کند.

بهمن فرمان آرا، کلاه به سر و با خنده‌ای پرشکوه به خارج کادر نگاه می‌کند. درحقیقت عکس می‌گوید آیا او همان فرمان آرایی است که موضوع فیلم‌های بعد از انقلابش درباره مرگ و تلخی است؟ آیا عکس تضادهای فیلمساز به عنوان شخصیتی حقوقی و خود حقیقی‌اش را نمایش نمی‌دهد؟

نظیر عکسی که «یوسف کارش» از چرچیل گرفت. چرچیل دراغلب عکس‌ها خندان بود. به طوری که خنده‌های چرچیل میان مردم معروف شد و در هر عکسی این خنده دیده می‌شد، ولی کارش دریک لحظه سیگار را از دست چرچیل می‌گیرد، چرچیل عصبانی می‌شود و در همان لحظه اخم چرچیل ثبت می‌شود، چیزی که سابقه نداشته است.

در عکس مربوط به نیکی کریمی، او پشت میز است و چهره خود را با دست‌هایش پوشانده و فقط روی پلاکارد پشت سرش نوشته شده «یک کارگردان». در وهله نخست سینمای ایران نیکی کریمی را با چهره‌اش می‌شناسد. ولی در این عکس خبری از آن نیست. یادآور صحنه معروف بعد از تصادف فیلم «عروس». در آن صحنه هم کریمی با دست‌هایش صورتش را پوشانده است. این نوع ارجاعات در واقع نشان گر توجه عکاس به موضوع مورد نظرش است و جمله نوشته شده روی پلاکارد یادآور اولین فیلم بلند نیکی کریمی؛ «یک شب». در واقع ترکیب این موضوعات و ارجاعات متنی، مفهوم ضمنی به عکس می‌دهد و هویت مستقلی پیدا می‌کند، بدون اینکه لطمه‌ای به اصل واقعیت بزند. لیلی گلستان در ایوان خانه‌اش روی صندلی نشسته، چندین صندلی خالی او را احاطه کرده و دریک کادر کاملا باز رو به دوربین می‌خندد. صندلی‌های خالی در کنار او معناهای متفاوتی را به ذهن متبادر می‌کند. ولی آن چه این عکس را ویژه کرده، خنده دلنشین اوست که در تضاد با فضای چیده شده، کمپوزیسیون جالبی را به‌وجود آورده است و دیگر اینکه عکاس خیلی به موضوع نزدیک نشده است.

حسین علیزاده و سازش کل یک عکس هستند. و واقعا علیزاده به غیر از سازش چگونه تعریف می‌شود؟

تنها ویژگی عکس پرویز تناولی انگشتر «هیچ» اوست. به نظر می‌رسد عکاس می‌توانست به شیوه دیگر و بهتری این مجسمه ساز را تعریف کند. اگر انگشتر در کادر نبود چه چیزی این عکس را متفاوت می‌کرد؟!

ملک جهان خزاعی، طراح صحنه و لباس سینما، تئاتر و تلویزیون بیشتر با در قدیمی آینه دار مقابل خود تعریف می‌شود. درواقع او با عنصری غیر از خودش توضیح داده می‌شود و همین طور رنگ لباسش. جذابیت این عکس دراین است که معنای عکس پرتره به چهره محدود نشده و عکاس با ترکیب سوژه و وسیله کارش شخصیت او را توصیف می‌کند.

البته این نوع توصیف درعکس مربوط به بهروز غریب پور توی چشم می‌زند وبا عروسک نمایش در دست خیلی جذابیت ندارد. تنها نکته جالب این عکس سایه هنرمند روی دیوار است که فضا را از تخت بودن دور می‌کند.

پرویز مشکاتیان میان دو درخت ایستاده و دست به آسمان به مخاطب لبخند می‌زند که چندان ارتباط با آن برقرار نمی‌شود. به نظر می‌رسد ضعیف‌ترین عکس مربوط به هانیبال الخاص است که تنها میان درختان نشسته و به جای او می‌توانست هر هنرمند دیگری باشد و ویژگی خاصی به هنرمند نداده است.

عزت‌الله انتظامی هم که بازیگر آشنایی است، چهره‌اش دیده نمی‌شود. از پهلو ایستاده و حضورش در عکس همانند سایه‌ای است در متن آسمان آبی، یعنی تمثیلی از حضور همیشگی او در آسمان هنر ایران.

آخرین عکس مربوط به علی رییس شقاقی بود، مدیر نگارخانه خارک و عکاس معروف که تنها هنرمندی است که با سایه روشن چهره‌اش میان پله‌های نگارخانه محصور شده است. انگار سایه عکاسخانه بالای سر، روشنایی بخش است.