نگاه -بررسی کتاب مهمی درباره رابطه تجاری چین و آمریکا
رابطه چین و آمریکا در حال تغییر است
مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری
این مقاله در نقد کتاب Superfusion که به تازگی از زاکاری کارابل به انتشار رسیده، نوشته شده است:
مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری
این مقاله در نقد کتاب Superfusion که به تازگی از زاکاری کارابل به انتشار رسیده، نوشته شده است:
اکین، یکی از اقتصاددانان مشهور و تراز اول، مهمترین رابطه اقتصادی دو جانبه جهان(رابطه ایالات متحده و چین) را به «هموابستگی» بین فروشنده مواد مخدر و معتاد تشبیه کرده است. مطابق این سناریو، چین(مواد فروش)، کالاهای ارزان قیمت به آمریکا (معتاد) صادر میکند و آمریکا نیز نمی تواند از مصرف این کالاها خودداری کند. برای این که این روند ادامه یابد، چین با دلارهایی که از صادرات کالاهایش به آمریکا به دست میآورد، میلیاردها دلار اوراق قرضه خزانه دولت ایالات متحده را خریداری میکند (شایان ذکر است که در سپتامبر سال ۲۰۰۸، چین بیش از هر کشور دیگری اوراق قرضه ایالات متحده را نگهداری میکرد). تزریق پول خارجی باعث میشود که در ایالات متحده نرخ بهره پایین بماند و مصرف افزایش یابد. این ترتیبات تا مدتی همه را راضی میکرد؛ اما با گذشت زمان، مصرف بیش از حد ایالات متحده مشکلساز شد.
هم اکنون چین به یک عرضهکننده مهم تبدیل شده است. ون جیابائو، نخست وزیر چین چندی پیش گفت: «ما مبلغ زیادی پول به ایالات متحده قرض دادهایم و حالا نگران امنیت داراییهایمان هستیم. راستش را بخواهید من کمی نگرانم.»
اگر این گونه به موضوع بنگریم به نظر میرسد که روابط دو کشور دچار مشکل شده است؛ اما آیا واقعا اینگونه است؟ زاکاری کارابل معتقد است درست است که مشکلاتی وجود دارد، اما با وجود این مشکلات روابط دو کشور کاملا در هم تنیده شده است. به علاوه وی نشان داده که بسیار مهم است که این پیوندها تقویت شود. آقای کارابل از این رابطه دو جانبه با عنوان «مساله مهم قرن بیست و یکم» یاد میکند.
چین و آمریکا در کنار ژاپن بزرگترین اقتصادهای دنیا به شمار میروند. این دو کشور در سال 2007، 410میلیارددلار کالا را مبادله کردند. این در حالی است که این رقم در سال 1980 معادل 5میلیارددلار بود. برای درک ابعاد اقتصاد این دو کشور این نکته را در نظر بگیرید که در برخی از سالها این دو کشور روی هم نیمی از رشد اقتصادی جهان را تشکیل میدهند. اکنون کاملا مشخص شده که کند شدن رشد در هر کدام از این کشورها میتواند کل رشد جهانی را تحت تاثیر قرار دهد.
با این حال، این رابطه - که هر دو کشور باید با دقت تمام آنرا مدیریت کنند- پر از تعارض و عدم تفاهم است؛ به خصوص که به شدت از داخل هر دو کشور نیز با آن مخالفت میشود.
آقای کارابل نسبت به آنچه که خود تصمیم ایالات متحده برای «مقابله با ارتقای وضعیت چین» مینامد، انتقاد کرده است. وی با بصیرت کامل نشان میدهد که چه طور ترس از اقتصاد رو به رشد چین میتواند برای تحت فشار قرار دادن کمپانیهایی مثل وال مارت به کار گرفته شود (شایان ذکر است که هزینههای پایین نیروی کار چین عامل اصلی مزیت فروشگاههای زنجیرهای مانند وال مارت دانسته میشود). چین در نظر هر لابی گر یا سیاستمداری که میخواهد با کاهش تجارت از تولید کنندگان داخلی حمایت کند، تجسم شیطان است.
نکته جالب توجه آن است که در ۱۸ ماه اخیر، شرایط این رابطه به شدت دچار تحول شده است. زمانی که اقتصاد ایالات متحده در رکود به سر میبرد، و بخش مالی آن در شُرُف فروپاشی بود، چین توانست ثبات اقتصادی را نسبتا به خوبی تامین کند. در این مدت نرخ رشد چین، با این که کاهش یافت باز هم در سه ماهه دوم سال ۲۰۰۹ به ۸درصد رسید. بخش بانکی چین نیز از بخش عمده توفانی که در بخش مالی آمریکا به راه افتاد جان سالم به در برد.
سوال این است که اکنون بین این دو شریک، کدام یک دست بالا را دارد. سالها است که چین به خاطر ارزش پایین پولش، سیستم بانکی ناکارآیش و نرخ پسانداز بالایش مورد انتقاد قرار میگیرد؛ اما اکنون این چین است که آمریکا را سرزنش میکند. سال گذشته، رییس کمیسیون نظارت بر بانکهای چین در جریان یک سخنرانی پرسید«آیا این را که مقامات آمریکا از وظایفشان که همانا نظارت بر کسب و کارها و ممانعت از انحراف آنها است غفلت کردند، میتوان به بهانه آزاد گذاشتن بنگاهها توجیه کرد؟» مقامات ارشد چین همچنین خواستار آن شدهاند که از این پس ذخایر این کشور بهدلار نگه داری نشوند. به علاوه، حالا چین هم از لذت خرید کردن بهره میبرد؛ چین یا کمپانیهای خارجی را میخرد یا در آنها سرمایهگذاری میکند. سال گذشته رقم خرید و سرمایهگذاری چین به 56میلیارددلار رسید؛ این در حالی است که تا سال 2002 این رقم برابر 140 میلیوندلار بود. متاسفانه، این پیشرفتها اصلا در این کتاب در نظر گرفته نشده است. در عوض، در چند فصل تکرار شده که شرکتهای آمریکایی نظیر کنتاکی فراید چیکن، آوون و فدرال اکسپرس به چین هجوم بردهاند. حتی یک فصل عجیب هم راجع به نقص دادهها و
اطلاعات چین وجود دارد که اصلا به تجارت آن با ایالات متحده مربوط نمیشود؛ البته آقای کارابل بخش بانکی چین را به دقت مورد بررسی قرار داده؛ اما این امر در موارد دیگر صادق نبوده است.
کارابل آنچه را که وزیر خزانه ایالات متحده و نخست وزیر چین در مباحثه ای راجع به آشفتگیهای اقتصادی اخیر در ایالات متحده گفتهاند، به سطحی ترین شکل ممکن تحلیل کرده است؛ به علاوه بخش عمده این کتاب با استفاده از منابع دست دوم نوشته شده است.
یکی از مهمترین سوالهایی که در این کتاب مطرح میشود این است که روابط تجاری آمریکا و چین به کجا میانجامد. آقای کارابل میگوید که ایالات متحده باید بر خلاف قرن بیستم از جنگ و چالشهای نظامی و سیاسی دوری کرده و بیشتر بر چالشهای اقتصادی تمرکز کند. در این صورت نرخ رشد چین برای ایالات متحده و باقی نقاط جهان اهمیت پیدا میکند و بنابراین، این که آیا رشد بالای چین پایدار خواهد بود یا خیر از اهمیت بهسزایی برخوردار خواهد بود.
این که چین در آینده هم رشد کند یا خیر هنوز مشخص نیست؛ البته میدانیم که با یک دولت رفاه نحیف، پسانداز مصرفکنندگان چینی همچنان بالا باقی خواهد ماند. در حال حاضر نرخ مصرف تنها در حدود ۳۵درصد تولید ناخالص داخلی است؛ یعنی نسبت به سال ۱۹۹۰ که ۴۹درصد بود کاهش یافته است. این رقم نسبت به دیگر اقتصادهای مهم جهان به شدت پایینتر است. چین اگر بخواهد موفقیتهای اقتصادیاش ادامه یابد، باید مصرفش را افزایش دهد. تغییرات دیگری هم باید صورت گیرند. قانون حقوق دارایی که در سال ۲۰۰۷ به تصویب رسید اگر اجرا شود ممکن است اقتصاد را تحریک کند؛ اما چین هنوز هم باید موانعی را که پیش روی سرمایهگذاران خارجی و کارآفرینان داخلی وجود دارد، بر طرف کند. در آخرین مطالعه بانک جهانی در مورد سهولت کسب و کار بین ۱۸۳ کشور، چین رتبه ۸۹ و در بخش «آغاز کسب و کار» رتبه ۱۵۱ را کسب کرد.
اما دلایلی برای خوش بینی وجود دارد. اخیرا ون جیابائو نخست وزیر چین در جریان دیداری از لندن ادعا کرد که یک نسخه از کتاب «تئوری تمایلات اخلاقی» آدام اسمیت را خریده است. درست است که خرید این کتاب به خوبی خرید کتاب ثروت ملل نیست، اما بهتر از خرید کتاب قرمز کوچک مائو است.
*آقای ریز رییس یک شرکت مشاوره است و مدتی هم در سمت نماینده تجاری ایالات متحده مشغول به کار بود.
ارسال نظر