قاعده شکنی

علیرضا مجمع

عکس: روی جلد ماهنامه سینمایی فیلم، شماره ۴۰۰/ تصویرسازی: آتلیه دنیای اقتصاد

نقد و منتقد ایرانی در آینه انتخاب بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و جهان

ماهنامه فیلم، شماره ۴۰۰ باز هم رای‌گیری، باز هم یک بازی و باز هم نظر و نگاه منتقدان ایرانی روی بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و جهان. اگر بخواهیم به عقب برگردیم و به فلسفه ذهنی مبدعان این نظرسنجی نگاهی بیاندازیم و ببینیم چرا این نوع رای‌گیری پایه‌گذاری شد، در نتیجه‌گیری نهایی به این می‌رسیم که این نظرسنجی علاوه بر اینکه نگاه منتقدان همان زمان را بازتاب می‌داد، بر نگاه و نگرش نسل بعد نیز نقش و اثری بی واسطه و فرهنگساز را ایفا می‌کرد و نسل جوان آگاهانه یا ناخودآگاه با تاثیرپذیری از این شکل برخورد با فیلم‌ها و فیلمسازان، به درکی عمیق تر از فیلم‌ها می‌رسیدند و شکلی از سینما را تجربه می‌کردند که از طریق آن به شکل طبیعی یک گام از مخاطب عام فاصله می‌گرفتند. این مهمترین نتیجه این نوع از برخورد با سینما بود؛ اما در این نظرسنجی اخیر در شماره ۴۰۰ ماهنامه فیلم کاملا با نگاهی معکوس مواجه شده‌ایم و اگر رو در بایستی را با خود کنار بگذاریم و بخواهیم نگاهی منتقدانه و البته موشکافانه به این فهرست بیاندازیم و در سایه نگاه صنفی خود را پنهان نکنیم، متاسفانه کمتر به تحلیل و دیدگاه مثبتی می‌رسیم. اما قبل از اینکه به تحلیل فهرست برگزیده منتقدان در سال ۸۸ و مقایسه آن با فهرست‌های پیش از آن برسیم، بد نیست نگاهی هم به سابقه این نظرسنجی‌ها بیاندازیم.

اولین قدم: زمستان ۵۱

برای نخستین‌بار فصلنامه فیلم(به سردبیری جمشید اکرمی) در زمستان ۱۳۵۱ دست به انتخاب بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران زد که با حضور ۱۱ منتقد این رای‌گیری انجام شد: جمشید ارجمند، جمشید اکرمی، جمال امید، هوشنگ حسامی، هژیر داریوش، پرویز دوایی، بهرام ری پور، رضا سهرابی، ایرج صابری، هوشنگ طاهری و بیژن مهاجر.

در مقدمه‌ای که بر رای‌گیری فصلنامه فیلم (بدون امضا) نوشته شده، چنین آمده است: «سینمای ایران اینک سال‌های تحول خود را می‌گذراند و در مقایسه با وضعی که این سینما پیش از «قیصر» و «گاو» داشت، در واقع گزافه‌گویی نخواهد بود اگر از دوره کنونی به عنوان یک دوره رنسانس در این سینما یاد کنیم (شاهدش هم فیلم‌هایی است که رفقای منتقد به عنوان بهترین فیلم‌های ایرانی نام برده‌اند). بنابر این، به یک پندار تاریخ واقعی سینمای ایران یا بهتر بگوییم تاریخ سینمای واقعی ایران، هنوز یک دوام پنج ساله ندارد. بنابر این طبیعی است که هر لحظه انتظار خلق یک شاهکار داشت، شاهکاری که تمام رده‌بندی‌ها را به هم بریزد. پس شاید صحبت از تاریخ سینمای ایران هنوز گزافه‌گویی باشد، از آن گزافه‌تر بهترین فیلم‌های این تاریخ... ولی گفتم به هر حال وسوسه‌کننده است.»

آرای منتقدان این نظر را کاملا تایید کرد. اکثر فیلم‌های انتخابی در همان رنسانسی قرار گرفتند که مقدمه نویس گفت. رده‌بندی ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران در رای گیری فصلنامه فیلم به این ترتیب اعلام شد: گاو(داریوش مهرجویی)، پستچی (داریوش مهرجویی)، رگبار(بهرام بیضایی)، درشکه چی(نصرت کریمی)، خشت و آیینه(ابراهیم گلستان) و آقای هالو(داریوش مهرجویی)، شب قوزی (فرخ غفاری) و قیصر(مسعود کیمیایی)، سه قاپ(ذکریا هاشمی) و پ مثل پلیکان(پرویز کیمیاوی). نکته‌ای که از این فهرست پیداست، نگاه پیشرو همان چند منتقد اندک آن سال‌ها است که نشان می‌دهد در گذر زمان چقدر تیزبینانه فیلم‌های آن سال‌ها را در چنته نقد گذاشته‌اند و سره را از ناسره جدا کرده‌اند و پیش روی قضاوت تاریخ قرار داده اند.

قدم دوم: زمستان۵۶

در بیستم بهمن ۵۶ امید روحانی آستین بالا زد و پیشقدم نظرسنجی بهترین فیلم‌های تاریخ سینما شد. برای همین در صفحه هنر روزنامه رستاخیز این نظرسنجی از سیزده منتقد آن سال‌های سینمای ایران گرفته شد. نتیجه این نظرسنجی البته تفاوت ماهوی با نظرسنجی قبل دارد. در این نظرسنجی فیلم‌ها بر مبنای تعداد ستاره‌هایشان با کسر نمره منفی دایره‌های سیاهی که از آنها کسر شده، به این ترتیب اعلام شد: طبیعت بی جان(سهراب شهید ثالث)۴۳ امتیاز، یک اتفاق ساده (سهراب شهید ثالث) و گاو ۳۴ امتیاز، مغول‌ها(کیمیاوی)۳۱ امتیاز، گزارش(عباس کیارستمی) ۳۰ امتیاز، رگبار ۲۷ امتیاز، آرامش در حضور دیگران(ناصر تقوایی) ۲۴ امتیاز، غریبه و مه(بیضایی) و شب قوزی ۲۱ امتیاز، پستچی و گوزن‌ها(کیمیایی)۲۰ امتیاز.

دقت کنید که در این فهرست فیلم گوزن‌ها ساخته مسعود کیمیایی در رده آخر قرار دارد و در رده‌بندی سال ۸۸ این فیلم به رده اول آمده است. اینکه این مساله پسرفت سطح سلیقه منتقدان را در گذر زمان نشان می‌دهد یا پیشرفت آنها را، سوالی است که باید نگاه مو شکاف خواننده تشخیصش بدهد.

سومین گام: شهریور ۶۷

این بار به همت بهزاد رحیمیان در شماره۶۸ ماهنامه سینمایی فیلم این نظرسنجی به شکل گسترده‌تری برگزار شد و در آن هم تاریخ سینمای ایران در بوته نظرسنجی قرار گرفت و بهترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران با توجه به امتیاز فیلم‌هایشان برگزیده شدند و بر اساس آن ۴۶ منتقد و نویسنده سینمایی بهترین فیلم‌ها و کارگردانان را برگزیدند. بر این اساس بهترین فیلم‌ها و کارگردانان ایرانی تاریخ سینما به این ترتیب اعلام شد: گاو ۲۴ امتیاز، آرامش در حضور دیگران ۱۹ امتیاز، رگبار و طبیعت بیجان ۱۷ امتیاز، دونده و شاید وقتی دیگر ۱۲ امتیاز، مادیان و تنگنا ۱۱ امتیاز، گزارش، خشت و آینه و گوزن‌ها ۱۰ امتیاز. هنوز گوزن‌ها ته لیست است و گاو در این نظرسنجی کماکان صدر را در اختیار دارد.در ده کارگردان برتر تاریخ سینمای ایران البته سهم فیلم‌های بهرام بیضایی او را بالا کشید و شد بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران تا آن زمان.نه نفر دیگر هم به ترتیب عبارتند از: داریوش مهرجویی، امیر نادری، ناصر تقوایی، سهراب شهید ثالث، مسعود کیمیایی، عباس کیارستمی، پرویز کیمیاوی، ابراهیم گلستان و علی ژکان. هنوز نگاه منتقدانه بر روی نویسندگان ایرانی سنگینی می‌کند و همین نگاه است که نسل جدیدی را پرورش می‌دهد تا در شماره اخیر ماهنامه فیلم(۴۰۰)فیلم‌های خود را انتخاب کنند، اما این سیستم آموزشی کجای کار را به خطا رفته است که منتقد این نسل به رضا صفایی خطاب استاد می‌دهد و در گیری عجیب و غریبی با فیلمفارسی پیدا می‌کند و در فهرست خیلی‌هایشان جوجه فکلی و... دیده می‌شود، من که سر در نیاوردم. اگر شما فهمیدید به من هم بگویید.

گام چهارم: نوروز ۷۸

سند این نظرسنجی‌ها به نام بهزاد رحیمیان خورد. این بار هم به همت او این نظرسنجی بر گزار شد و همچنان گاو بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران لقب گرفت و گوزن‌ها البته در این رده‌بندی همدوش آرامش...، سوته دلان و طعم گیلاس در جای دوم نشست. سایر فیلم‌ها باشو غریبه کوچک، مسافران، خشت و آینه، داش آکل و طبیعت بیجان همچنان غلبه سینمای روشنفکرانه پیشرو ایرانی را بر فیلمفارسی نشان می‌دهد. در عناوین بهترین کارگردان‌ها هم کماکان نام بیضایی بر تارک تاریخ سینمای ایران می‌درخشد و باقی فهرست تفاوت چندانی با نظرسنجی قبل نداشت. این بار اما در نظرسنجی بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان سر گیجه اثر فناناپذیر آلفرد هیچکاک به عنوان فیلم نخست منتقدان ایرانی و خود استاد نیز به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای جهان برگزیده شد. در این نظرسنجی ۵۰ منتقد سینمای ایران شرکت کردند که از دکتر هوشنگ کاوسی(متولد ۱۳۰۴) در آن حضور داشت تا کامبیز کاهه(۱۳۴۷) و حسن حسینی(۱۳۴۸)که جوانترین‌هایشان بودند. هنوز اثری از آدم‌هایی که حتی یک بار هم اسمشان به گوشمان نخورده، در این فهرست نیست. هنوز آنقدر تاریخ نقد سینمای ایران حقیر نشده بود که آدم‌ها قاعده بازی را یاد نگرفته باشند. نکته‌ای که متاسفانه در نظرسنجی آخر به آن برخوردیم و افسوس آن وسواسی را خوردیم که رحیمیان در دو بار قبل از خود به خرج داده بود.

و اما اکنون؛ آخرین گام: مهر ۸۸

بهانه جور شد؛ شماره ۴۰۰ ماهنامه فیلم و یک وسوسه دیگر به سراغ بهزاد رحیمیان آمد: دوباره بساط بازی راه بیاندازیم. اما این بار به شکل گسترده‌تر؛ یعنی سر کیسه شل شود و در این سیاهه ۹۲ نفری بچه‌هایی(!) بازیگر شوند که سرشان گرم باشد و فکر کنند برای خود کسی شده‌اند و از طرف دیگر آدم‌هایی را هم از این فهرست حذف؛ مثل سعید عقیقی(که از قضا نقد مفصل و تندی روی کتاب راهنمای فیلم بهزاد رحیمیان نوشته است و به شدت بر او تاخته است) و کامبیز کاهه و امیر عزتی و امید روحانی و مجید اسلامی و شاید خیلی‌های دیگر که حافظه یاری نمی‌کند. درعوض آدم‌هایی- در نگاه کاملا خوشبینانه منتقدانی - مثل رضا کاظمی(؟!) که من یکی تا به حالا اسمش به گوشم نخورده بود (اگر کسی از دوستان ایشان را می‌شناسد به ما هم بگوید تا از این بلاتکلیفی بیرون بیاییم!) در میان منتقدان ناگهان سبز می‌شوند. طفلک ظاهرا آنقدر از این که به این نظرسنجی دعوت شده ذوق کرده است که جلوی اسم هر کدام از کارگردانانی که اسمشان را آورده، یکی یک «کبیر» گذاشته، یعنی ایشان هم حتما از ماجرا سر در می‌آوردند. البته حمل بر این نشود که من می‌خواهم به کسی بتازم، به هیچ وجه. این رفتار آقای رضا کاظمی کاملا برای کسی که تازه فیلم دیدن را شروع کرده طبیعی است و قابل تقدیر است که ایشان به هر حال الیا کازان و وودی آلن را بر ادوود و رولند امریش ترجیح داده .در متن سوزناک پیوست انتخاب‌هایش هم البته توضیح داده (و شرط بسته!) صحنه‌ای که ایشان از یکی از فیلم‌های ژان پیرملویل(باز هم کبیر!) دیده، هیچ کدام از رفقایش- احتمالا ۹۱ نفر دیگر در این نظرسنجی!-ندیده‌اند و از دویدن خسته شده است و به یوز پلنگانی که با او دویده‌اند پیغام داده که او دیگر نخواهد دوید! من که معنی «یوزپلنگانی که با من دویده اید»را در نوشته ایشان درک نکردم،مگر اینکه....بگذریم.به هر حال این نمونه و نمونه دیگر،بهرنگ رجبی از این دست منتقدان هستند که سابقه فعالیتشان را من به یاد نمی آورم.پس می‌شود این نتیجه را گرفت که در این مجال بهزاد رحیمیان آن وسواس همیشگی را به خرج نداده و این بار کاملا این ماجرا را به مثابه یک بازی - البته از نوع غیر جدی‌اش- فرض کرده و درها را باز کرده که همه از این سفره سهمی ببرند. خب البته در این میان مسعود مهرابی صاحب امتیاز و مدیر مسوول ماهنامه فیلم بسیار تیزهوشانه خود را از این جمع نامتوازن جدا کرده و در نظرسنجی، زیر نامش که ظاهرا قرار است نام فیلم‌های مد نظرش بیاید، دو خط تیره می‌بینیم؛ که یعنی جایگاه خود را حفظ کرده و در سطح این انتخاب خود را پایین نیاورده است. به بیان بهتر شانش را بسیار فراتر از این بازی دیده است و بازی را به بازیگران آن واگذار کرده تا خود را محک بزنند.

به هرحال از این اسامی اگر بخواهیم به سادگی عبور کنیم، به موارد بی‌شمار دیگری از این شماره ویژه- مشخصا در بخش نظرسنجی آن- برمی‌خوریم که در ادامه سعی می‌کنم در این مجال بسیار گذرا به آنها اشاره کنم.

نکته مهم و گل درشت در این نظرسنجی- به خصوص در این نظرسنجی، چون در نوبت‌های قبل یا اصلا نبود یا اگر هم بود آنقدر انگشت شمار بود که ارزش حفظ کردن در حافظه را نداشته است- فهرست بالای ده تایی بسیاری از منتقدان بود. از این ۹۲ نفر۱۰ نفر اصلا فیلم ایرانی انتخاب نکرده‌اند (منتقد ایرانی، فیلم ایرانی انتخاب نمی‌کند؛ جالب است!)، ۲ نفر کمتر از ۱۰ فیلم از بیش از صد سال سینمای ایران انتخاب کرده‌اند و ۱۵ نفر هم فهرستشان بالای ده فیلم بوده که از این میان امیر قادری این رکورد را شکسته است؛ او یک فهرست ۲۰۰تایی فیلم خارجی به پیوست گذاشته و با این استدلال که «چه کنم بین این همه فیلم محبوب؟ باور کنید پاسخم همین لیست حدودا دویست‌تایی است و دیگر هیچ. جور دیگری نمی‌توانم به این فهرست نگاه کنم،حداقل من نمی‌توانم... و اینکه به بهزاد رحیمیان سپرده‌ام تا جایی که امکانش هست ته این لیست را باز بگذارد.» (!) خب این شکل برخورد در کجای این قاعده بازی قرار دارد؟ قرار است صرفا اسامی فیلم‌های محبوبمان را از بالا تا پایین ردیف کنیم با این استدلال که در یکصد و پانزده سالی که از ظهور سینما گذشته است، بیش از ده شاهکار ساخته شده؟! بر منکرش لعنت! کاملا واضح است که این طور است. اما قاعده این بازی روی ده فیلم پایه‌گذاری شده، غیر از این باشد سردبیر این شماره، بهزاد رحیمیان، خیلی حوصله به خرج نداده و صرفا به شمارش آرا مشغول شده، اما بد نیست این سوال را هم جواب بدهد که در لیست‌های این چنینی چگونه آرا را محاسبه کرده است؟! یا در فهرست منتخب دیگری از نیما حسنی نسب که به شکل عجیبی بدون هیچ توضیحی دلش خواسته فهرستش را به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم کند و در بخش بعد از انقلابش هم دو زیر شاخه«فهرست اول »و «فهرست دوم» را بگنجاند و تازه در زیر فهرست «و بعد ...» هم داشته باشد، این سنجش چطور صورت گرفته است؟ بهترین توضیح را حسین معززی‌نیا داده است که کاملا آشکار می‌کند تفاوت کسی که قاعده بازی را بلد است و اتفاقا بسیار هم به روز است و می‌داند قرار است از این بازی چه نتیجه‌ای گرفته شود؛ بخوانید: «بازی انتخاب ده فیلم عمر، هر سال که از عمر تاریخ سینما می‌گذرد دشوارتر و ناممکن‌تر می‌شود. چطور ممکن است بشود حاصل ۱۱۵ سال فیلمسازی را با برگزیدن ده فیلم جمع‌بندی کرد؟ به همین دلیل تصور می‌کنم انتخاب‌هایمان بیش از پیش، محدود به فیلم‌هایی خواهد شد که واقعا دوستشان داریم، نه فیلم‌هایی که آنها را مهم می‌دانیم...این بازی بیش از همیشه شبیه یک جور جنایت شده،جنایتی که مرا ناچار کرده سنگدلانه [فیلم‌هایی] را کنار بگذارم تا بتوانم به فهرست ده‌تایی‌ام برسم...ترجیح می‌دهم فهرست طویل و بلند بالا «وبعد...»هم نداشته باشم؛ قاعده این بازی فقط ده فیلم است و لزومی ندارد فهرستی از فیلم‌های حذف شده را ردیف کنم، هر چند که برایم خیلی عزیز باشند.»

در کنار این قاعده‌شکنی مفرط به بعضی از انتخاب‌ها هم نگاهی بیاندازیم و در این میان از بزرگ منتقدان ایرانی، پرویز دوایی شروع کنیم که فهرستش اساسا مخدوش- بلکه مجعول- است. دوایی و یکی دو نفر دیگر از قدمای نقد نویسی ایران که حق استادی بر گردن نسل ما دارند، اساسا هنوز هم تصور می‌کنند زمانه پیش نرفته و در همان دهه چهل سیر می‌کنند. بنابر این وقتی قرار است یک انتخاب ساده ده تایی از میان فیلم‌های تاریخ سینما داشته باشند، آسمان را به ریسمان می‌بافند، سر آخر هم فیلمی را از درون کیسه شان در می‌آوردند که نه کسی آن را دیده، نه اصلا معلوم است کارگردانش کیست و نه اصلا معلوم است چنین فیلمی ساخته شده باشد. مصداق این کلام فهرست پرویز دوایی و فیلم منتخبش بعد از دو صفحه و نیم قلم فرسایی است. فهرست که چه عرض کنم، تنها دو فیلم (یکی ایرانی، یکی خارجی)، آن هم چه فیلم‌هایی. جالب است بدانید بهترین فیلم سینمای ایران از نگاه آقای دوایی نه نام کارگردان دارد، نه سال ساخت و نه هیچ اطلاعات حاشیه‌ای دیگر. نام فیلم هست «تینار» و جناب دوایی در چرایی این انتخاب آورده‌اند: «یکی از بهترین آثار سینمایی هر جای دنیا(و خدا را شکر که این اثر در این خاک عزیزمان روییده است)...فیلم کم شناخته شده‌ای است که خیلی‌ها آن را ندیده‌اند، چون مستند است و نمایش عمومی نداشته و شک دارم در فهرست کسی یا کسانی جزو فیلم‌های برگزیده ظاهر شود.» در اینکه پرویز دوایی سلیقه‌اش خوب است هیچ شکی نیست، در این هم که یکی از کسانی که فیلم عزیز زندگی ما؛ «سرگیجه» (آلفرد هیچکاک) را به نسل ما شناساند در آن هم هیچ تردیدی نیست و بابتش تا ابد ما را مدیون خود کرده است؛ اما در اینکه چنین فیلمی با چنین طمطراقی اصلا وجود خارجی داشته باشد من شک دارم؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود. به فرض هم ثابت بشود باز در اصل ماجرا و این قاعده‌شکنی تفاوتی نمی‌کند.

نکته دیگر و با نمکی که در یکی از انتخاب‌ها وجود داشت و قصد ندارم زیاد مته به خشخاش بگذارم، خاطره یکی از منتقدان نظرسنجی از رضا صفایی(به قول خودش استاد رضا صفایی!) کارگردان فیلم‌فارسی‌های فراوان سینمای پیش از انقلاب است و انتخاب ده فیلم‌فارسی و خاطره چگونه دیدن آنها. ببینید منتقد و نقد ما به کجا رفته است؟ یا یکی دیگر از منتقدان در فهرستش نام فیلم «به رنگ ارغوان» (ابراهیم حاتمی‌کیا)را آورده است که اصلا فیلم توقیف شده است و تقریبا کسی آن را ندیده است. تحلیل روانشناسی این انتخاب بماند برای خواننده.

اگر بخواهم این مطلب را به همین منوال ادامه بدهم، تا صبح باید از نکات این نظرسنجی و این شماره بگویم. پس در این سطور آخر به انتخاب‌های نهایی نگاهی می‌اندازم و خلاص. البته این را هم بگویم که به جهت کثرت آدم‌ها این فهرست با دو فهرست قبلی تفاوت‌های زیادی دارد و نمی‌شود به عنوان منبع قابل مراجعه به آن رجوع کرد. تصور کنید وقتی در گزینش قبلی «جویندگان» عالیجناب جان فورد در جای دوم قرار دارد و در این فهرست جزو ده فیلم هم نیست، به این نتیجه می‌رسیم که یک جای کار می‌لنگد. باز جای شکرش باقی است که به مدد تکنولوژی نسخه با کیفیت «سرگیجه» دست همه هست و این یکی از دست منتقد ایرانی در رفته است و کماکان زمان به نفعش کار کرده و مثل ده سال قبل در مکان اول نشسته است. از انتخاب‌های خارجی که بگذریم در فیلم‌های ایرانی سقوط «گاو»از رتبه اول به ششم و اول شدن «گوزن‌ها» خیلی نکته در خود نهفته دارد. نزول وحشتناک آرامش در حضور دیگران(ناصر تقوایی) از رتبه دوم به دهم، صعود «باشو، غریبه کوچک» از ششم به دوم، و سقوط یک پله‌ای «سوته دلان» به رتبه سوم از تغییرات این دفعه است که شاید توجه منتقدان را به سینمای همه فهم‌تر و عامیانه‌تر نشان می‌دهد. نکته بسیار شعف‌انگیز این فهرست نهایی حضور بی‌تردید «درباره الی...» در رتبه چهارم جدول است که این از معدود نمونه‌های پیشرو بودن منتقد ایرانی سال ۸۸ نسبت به مردم عادی در عرصه سینما است و نشان می‌دهد زمان از همین حالا دارد به نفع فیلم اصغر فرهادی کار می‌کند.

این نکات تنها مشتی از خروار بود و نقد منتقدان سینمای ایران، تازه شاید- حتما- بسیاری از نکات از این مجال جا مانده باشد. اگر به دنبال این هستیم که آدم‌ها حرف ما را بفهمند، باید ظرفیت نقد و نقدپذیری را در خود بالا ببریم. این مساله ازلی و ابدی فرهنگ ما است.