دایرهالمعارف اقتصاد
انرژی
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش نخست
امروزه بخش عمدهای از انرژی مصرفی آمریکا از احتراق سوختهای فسیلی که عمدتا شامل نفت، زغالسنگ و گاز طبیعی هستند، تولید میگردد. این در حالی است که انرژی را میتوان به روشهای مختلفی تولید کرد. شکل ۱ منابع انرژی در اقتصاد ایالات متحده در فوریه ۲۰۰۴ را نشان میدهد.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش نخست
امروزه بخش عمدهای از انرژی مصرفی آمریکا از احتراق سوختهای فسیلی که عمدتا شامل نفت، زغالسنگ و گاز طبیعی هستند، تولید میگردد. این در حالی است که انرژی را میتوان به روشهای مختلفی تولید کرد. شکل ۱ منابع انرژی در اقتصاد ایالات متحده در فوریه ۲۰۰۴ را نشان میدهد.
شکل 1: منابع انرژی در ایالاتمتحده،2004
شایان ذکر است که کارآیی استفاده از انرژی در اقتصاد ایالات متحده با گذشت زمان افزایش یافته است. اقتصاد آمریکا در سال 1949 برای تولید یکدلار کالا و خدمات (پس از تعدیل اثر تورم) به Btu 20620 انرژی نیاز داشت، در حالی که در سال 2002 برای تولید همان میزان محصول تنها Btu 10310 انرژی مورد نیاز بود(Btu واحد اندازهگیری انرژی است).1
در بازارهای آزاد هزینهها بر تصمیمات مربوط به انرژی اثر میگذارد. مثلا سوختهای فسیلی از لحاظ اقتصادی بسیار جذاب هستند، زیرا انرژی حاصل از این قبیل سوختها به شدت متمرکز بوده و به آسانی قابل انتقال است. استخراج این انرژی نیز نسبتا ارزان است. از سوی دیگر انرژیهای تجدیدپذیر مثل انرژی بادی یا انرژی خورشیدی غیرمتمرکز هستند، به سختی انتقال مییابند و هزینه مهار آنها با توجه به هزینه بالای ساخت تجهیزات زیاد است.
برای کاهش وابستگی آمریکا به واردات نفت، بسیاری از افراد افزایش یارانههای فدرال و اولویتدهی به انرژیهای تجدیدپذیر را توصیه میکنند. اما در ارائه این قبیل توصیهها از این نکته غفلت میشود که جایگزین کردن منابع انرژی با یکدیگر غالبا مشکل است. مثلا تا زمانی که در تکنولوژی خودروهای برقی و سیستمهای باتری مورد استفاده در آنها پیشرفتهای قابل توجهی صورت نگیرد، با وجود موفقیتهای تکنولوژیکی در ارتباط با انرژی بادی یا خورشیدی واردات نفت کاهش قابل ملاحظهای نخواهد یافت. دلیل این امر آن است که انرژیهای تجدیدپذیر عمدتا برای تولید الکتریسیته قابل استفادهاند و نمیتوان در وسایل نقلیه، به جای مشتقات نفت از آنها استفاده کرد. در سال 2002 تنها 5/2درصد از کل برق آمریکا از طریق احتراق نفت تولید میشد.2
مانع بزرگی که در مقابل استفاده تجاری از خودروهای برقی وجود دارد، هزینه و عملکرد سیستم انتقال قدرت در این خودروها است و نه هزینه برقی که به عنوان داده باید برای این خودروها مهیا شود.
اتمام نفت
در زمینه پایان یافتن ذخایر نفت خام چه کاری از دست دولتها بر میآید؟ این سوال یکی از مهمترین مسائلی است که در زمینه سیاستگذاری انرژی وجود دارد. ابتدا باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا نفت در آینده نزدیک نایاب میشود یا خیر.
یک دسته (که عمدتا شامل زمینشناسها میشود) معتقدند که حوزههای نفتی جدید و بزرگی به جای نمانده یا تعداد آنها بسیار اندک است. آنها با استفاده از محاسبات ریاضی نشان میدهند که تولید نفت در آیندهای نهچندان دور به حداکثر مقدار خود رسیده و پس از آن کاهش آرام، اما پیوستهای را آغاز خواهد کرد.3- دستهای دیگر (عمدتا اقتصاددانها) مدعیاند که منابع به همان اندازه که پدیدهای زمینشناختیاند، پدیدهای اقتصادی نیز هستند؛ به این معنا که تنها زمانی که اکتشاف منابع از لحاظ اقتصادی توجیهپذیر باشد، اکتشاف صورت میگیرد و از این منابع استفاده میشود. اما ما نمیدانیم اکتشاف چه میزان نفت از لحاظ اقتصادی سودآور خواهد بود.
پیشرفتهای تکنولوژیکی باعث شده که با سرعتی بیشتر از خالی شدن ذخایر قدیمی به ذخایر جدید اضافه شود(۴). به عنوان مثال در سال ۱۹۷۰ ذخایر نفتی کشورهای غیرعضو اوپک حدودا برابر ۲۰۰میلیارد بشکه بود. این در حالی است که این کشورها در سال ۲۰۰۳، ۴۶۰میلیارد بشکه تولید کرده بودند و تخمین زده میشود که کماکان ۲۰۹میلیارد بشکه دیگر نیز برایشان به جا مانده باشد.۵- اگرچه این بحثها هنوز به نتیجهای نرسیده است، اما شواهد نشان میدهند که استدلالهای اقتصاددانان قانعکنندهتر است.۶- بحث دیگری که مطرح است، به این نکته مربوط میشود که آیا در صورت لزوم، سیگنالهای قیمتی به تنهایی برای انتقال کارآ از یک مجموعه منابع انرژی به مجموعهای دیگر کافی هستند یا خیر. برخی بر این باورند که مصرفکنندهها با افزایش قیمت رفتار خود را تغییر نمیدهند. این ادعا در کوتاهمدت درست است، اما برای دورههای چندساله صحیح نمیباشد. اقتصاددانها تخمین میزنند که ۱۰درصد افزایش در قیمت نفت، تقاضای آن را در کوتاهمدت حدود یکدرصد کاهش میدهد. با این حال در بلندمدت، افزایش ۱۰درصدی قیمت نفت، مقدار مورد تقاضا برای آن را نزدیک به ۱۰درصد کاهش میدهد.۷- عکسالعمل
مصرفکنندهها در دورههای زمانی کوتاهمدت و بلندمدت با یکدیگر متفاوت است. دلیل این امر به هزینهها و زمان لازم برای جایگزین کردن موجودی سرمایه، شیفت کردن به سوختهای دیگر و وفق دادن فعالیتهای تولیدی با شرایط جدید، بازمیشود. مصرفکنندهها معمولا افزایش قیمت را «تحمل میکنند» تا زمانی که قانع شوند که با سرمایهگذاری در کارآیی انرژی یا شیفت کردن به سوختی دیگر در بدترین حالت فقط هزینهها جبران میشود و در بهترین حالت در بلندمدت برایشان منفعت به بار میآید. اگرچه برخی نگرانند که با توجه به هزینههای مربوط به تغییر رفتار مصرفی، شکاف موجود میان سیگنالهای قیمتی و عکسالعمل مصرفکنندهها ناکارآمد است، اما بیمیلی مصرفکنندهها برای نشان دادن واکنش آنی در هنگام بروز اولین علایم، از لحاظ اقتصادی قابل دفاع است.
از آنجا که حتی کاهش اندکی در عرضه نفت قیمتها را به شدت افزایش میدهد، برخی از اقتصاددانها از مداخله دولت برای ممانعت از بالارفتن قیمتها در جریان شوکهای عرضه انرژی حمایت میکنند.
دولت فدرال برای جلوگیری از مضرات ناشی از آشفتگیهای شدید بازار نفت به نگهداری ذخایر استراتژیک نفت (SPR) اقدام میکند. این ذخایر تا میانه سال ۲۰۰۴، ۶۶۰میلیون بشکه نفت را در خود جای میداد. در بسیاری از ایالتها برای پیشگیری از کمبود عرضه و افزایش قیمتها در بازار برق، واحدهای تولید ملزم به حفظ ظرفیت تولید ذخیره شدهاند. اما چنین مداخلاتی ضروری نیستند، زیرا در مقابل بیثباتی قیمت انرژی بیمههای خصوصی به شکل آتیهای مواد اولیه در بازار بورس نیویورک وجود دارد و قراردادهای اوراق مشتقه متنوعی نیز در دسترس هستند. ۸- نکته شایان توجه این است که قیمتهای بالای انرژی که به ندرت اتفاق میافتند، نسبت به هزینههای پنهان، اما ثابتی که ظرفیت اضافی تولید برق (که به ندرت مورد استفاده قرار میگیرند) به بار میآورد و نیز نسبت به هزینههای انبار کردن نفت، از لحاظ سیاسی پرهزینهتر هستند.
اما انرژی برای کل اقتصاد چقدر اهمیت دارد؟ مخارج مربوط به انرژی تنها 2/7درصد از GDP را در سال 2000 تشکیل میدادند و مخارج نفتی نیز تنها 1/2درصد از GDP را به خود اختصاص میدادند. 9- بعضی از اقتصاددانها اعتقاد دارند که اثر شوکهای قیمت انرژی بر اقتصاد بیش از واقع برآورد شده است و آنچه بیش از همه در وقوع بحرانهای 1975-1973، 1980 و 1991-1990 نقش داشته، سیاستهای پولی بودهاند نه شوکهای قیمت نفت. 10 - البته سایر اقتصاددانها با این گفته مخالفند. 11 برای جدا ساختن اثر سیاستهای پولی از اثر افزایش قیمت نفت، باید مواردی را در نظر بگیریم که در آنها سیاستهای پولی ثابت بوده باشند و قیمت نفت افزایش پیدا کرده باشد. اما این اتفاق تنها در 1990 روی داد و مشکل بتوان از یک رویداد رابطهای علی را استنتاج نمود. بنابراین چنین مباحثی فعلا ناتمام باقی ماندهاند. 12
یارانهها
آیا سیگنالهای قیمت انرژی آنچنان در اثر سیاستهای نادرست دولت دچار انحراف شدهاند که نمیتوانند منابع را به نحوی کارآمد تخصیص دهند؟ دو مشکل اساسی در این رابطه وجود دارد، اولا یارانهها و مزایایی که دولتها برای سوختها و تکنولوژیهای مختلف قائل میشوند، باعث میشود که قیمتها نسبت به قیمتهای بازاری کمتر شود. ثانیا قیمتهای انرژی، خسارتهای زیستمحیطی را که در نتیجه مصرف انرژی به دیگران وارد میشود، بازتاب نمیدهند.
اداره اطلاعات انرژی گزارش داده که یارانههای فدرال انرژی از ۱۹۹۹ سالانه در حدود ۶/۸میلیارددلار تا ۳/۱۱میلیارددلار یا چیزی نزدیک به یکدرصد کل مخارج سالانه مربوط به انرژی بوده است. ۱۳ این یارانهها احتمالا بر قیمتهای نهایی تاثیری ندارند، زیرا هزینه نهایی را تحت تاثیر قرار نداده و لذا میتوان آنها را به مثابه انتقال ساده ثروت از مالیاتدهندهها به دارندگان سوختهای مشمول یارانه به شمار آورد.
اما مشکل مربوط به خسارتهای زیست محیطی جدیتر است. اقتصاددانها معتقدند که در یک دنیای ایدهآل، مالیاتهای تحمیل شده بر مصرفکنندهها برابر با خسارات وارد شده به دیگران خواهد بود، در چنین شرایطی مصرف انرژی کارآ خواهد بود زیرا این هزینههای جانبی در قیمت انرژی وارد میشوند، اما محاسبه هزینههای زیست محیطی ای که مصرف سوخت به بار میآورد چالشبرانگیز و سخت است. مشکل اصلی این است که نمیدانیم آلایندههای مختلف چه طور و چه قدر سلامت انسان را تحت تاثیر قرار میدهند.
شکل ۲ این مساله را نشان میدهد. این شکل با استفاده از برآوردهای مربوط به هزینههای جانبی که در نتیجه مصرف سوختهای گوناگون در جریان تولید برق ایجاد میشود، به دست آمده است. تفاوتهای گسترده در برآوردهای منتشر شده در ژورنالهای مختلف، حاکی از آن است که در حال حاضر نمیتوان به لحاظ علمی مشخص کرد که مالیات مناسب و درست به چه میزان میباشد.
شکل ۲: گستره برآوردههای مربوط به هزینههای جانبی
(عمودی:) سنت آمریکا/ کیلووات ساعت در 1998
(مقیاس لگاریتمی)
(افقی، از چپ به راست:) زغال [36]- نفت [20]- گاز [31]- انرژی هستهای [21]- آبی [16]- باد [18]- خورشیدی [11]- توده زیستی [22]
منبع:
homas Sundqvist and Patrik Soderholm, "Valuing the Environmental Impacts of Electricity Generation: A Critical Survey," Journal of Energy Literature 8, no. 2 (2002):19.
نکته: اعداد درون کروشه بیانگر تعداد کل مشاهدات برای هر منبع سوختی هستند. این مشاهدات از ۶۳ مطالعه سراسری به دست آمدهاند که برخی از آنها بیش از یک مشاهده در خود داشتهاند.
ادامه دارد...
ارسال نظر