تحلیل انقلاب کمونیستی چین

دانیل لیتل

مترجم: محسن رنجبر

مرور تئوری‌های مربوط به انقلاب چین

در این مقاله می‌‌‌خواهیم به بررسی پرسشی بنیادین درباره تاریخ قرن بیستم دنیا بپردازیم‌‌. این پرسش آن است که چرا انقلاب کمونیستی چین به موفقیت رسید. آیا پیروزی این انقلاب، نتیجه چند نیرو و ساختار بزرگ و معدود بود یا عوامل کوچک و پرشماری در کار بودند که در سطح محلی عمل می‌‌‌کردند و پیامدی تاریخی را در دنیا به بار آوردند؟ در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که مسیر دستیابی حزب کمونیست چین (CCP) به قدرت، بیش از آن که از شهرها بگذرد، از میان روستاها گذر کرد. گومیندونگ (GMD) اعضای این حزب را در ۱۹۲۷ از شهرها اخراج کرده بود و آنان را از کارگران شهری جدا ساخته بود. (توجه داشته باشید که این امر دقیقا بر خلاف انتظارات مارکسیسم کلاسیک است که بر اساس آن انتظار می‌‌‌رود که پرولتاریای شهری به پیش قراولان انقلاب تبدیل گردند.) علاوه‌بر آن، نقطه عطف سرنوشت حزب کمونیست به وضوح در «مناطق پایه‌ای» (base areas) در حین جنگ سینویی‌‌ها و ژاپنی‌‌ها (۴۵-۱۹۳۷) روی داد. در آن زمان مناطق روستایی چین که حزب کمونیست قادر بود در آن‌‌ها خود را به نیروی نظامی‌‌‌ و سیاسی مسلطی تبدیل کند، به مخالفت با گومیندونگ و ارتش ژاپن پرداختند. از این رو موفقیت انقلاب به بسیج موفقیت‌آمیز روستایی‌‌ها در دو دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ وابسته بود.چگونه میزان موفقیت این امر را ارزیابی می‌‌‌کنیم؟ این پرسش به طور طبیعی در مباحثی که در غرب از ۱۹۴۹ درباره انقلاب چین در گرفته بسیار مطرح بوده است. دو تئوری تاثیر‌گذار در این باب، فرهنگ سیاسی و تعارض‌‌های طبقاتی را به عنوان دلایل انقلاب مطرح می‌‌‌سازند و به نظر می‌‌‌رسد که هیچ یک از این دو تئوری راضی کننده نباشند‌‌. در تحلیلی عقلانی‌‌تر به سیاست‌‌های طبقاتی محلی اشاره می‌‌‌گردد. منطقی‌‌تر آن است که به جای مسلم فرض کردن یک عامل تصادفی بزرگ و منفرد، موفقیت CCP را به صورت زنجیره‌‌ای از عوامل و منافع کوچک در نظر آوریم که همراه با مهارت و شانس به یک پیروزی موفقیت‌آمیز ملی منجر شد.

در ابتدا نظریه‌‌ای را مد نظر قرار می‌‌‌دهیم که بر مبنای فرهنگ سیاسی قرار دارد. چالمرز جانسون در کتابی مشهور که در ۱۹۶۲ به نگارش در آورد، چنین ادعا کرد که دلیل موفقیت CCP در بسیج کشاورزها و کسب حمایت آن‌‌ها در خلال جنگ سینویی‌‌ها و ژاپنی‌‌ها آن بود که اولا کشاورزها ناسیونالیست و وطن پرست بوده و برای اخراج ژاپنی‌‌ها مصمم بودند و ثانیا CCP سازمانی بود که توانایی نظامی ‌‌و سازمانی زیادی را برای مقابله با ارتش ژاپن که در چین حضور داشت، از خود بروز داد (از کتاب ناسیونالیسم دهقانی و قدرت کمونیستی : ظهور انقلاب چین ، ۱۹۴۵-۱۹۳۷ ). جانسون بر این باور بود که CCP در حین جنگ به خاطر وحدت علیه ژاپنی‌‌ها، بهای چندانی به برنامه اجتماعی خود ( تعارض طبقاتی، اصلاحات ارضی و‌‌... ) نداد و اهداف اجتماعی آن، نقش اندکی را در موفقیت این حزب در بسیج دهقان‌‌ها ایفا کرد یا اصلا هیچ نقشی نداشت. بنابراین کشاورزها به خاطر حس نا‌سیونالیستی خود به حمایت از CCP پرداختند و احتمالا برنامه اجتماعی که پس از پیروزی بر ژاپنی‌‌ها بروز پیدا کرد، آن‌‌ها را متعجب و ناراحت ساخت. در این نظریه یکی از ویژگی‌‌های فرهنگ سیاسی یعنی هویت ملی به عامل اساسی فعالیت‌‌های عظیم عمومی‌‌‌تبدیل گردید‌‌.

مارک سلدن، جامعه شناس مارکسیست آمریکایی دیدگاهی کاملا متفاوت درباره موفقیت CCP را در کتاب « راه نیان در چین انقلابی» (۱۹۷۱) پیش روی ما گذاشت. وی مدلی از تعارض طبقاتی را مطرح نمود که بر اساس آن جامعه روستایی چین از ساختار طبقاتی برخوردار بود که به طور عینی استثمارگر بوده و CCP توانست در مقابل آن، روستایی‌‌ها را به نحو موفقیت‌آمیزی بسیج کند. مالکان زمین، رباخوارها و حکومت با اعمال بهره، رانت و مالیات از کشاورزها بهره‌کشی می‌‌‌کردند. CCP برنامه‌‌ای را در رابطه با انقلاب اجتماعی ارائه نمود که هدف از آن سرنگون ساختن این نظم استثمار‌گرایانه بود و دهقانان از این برنامه‌‌ها پیروی کرده و CCP را مورد حمایت قرار دادند تا منافع طبقاتی آن‌‌ها را پیگیری کند.

نظریه جانسون در امتحان گذر زمان چندان موفقیت‌آمیز عمل نکرده است، چرا که شواهدی در تایید این ایده وجود ندارد که مردم عادی چین، واقعا هویت ملی‌گرایانه و تعهد‌‌های سیاسی که این نظریه مطرح می‌‌‌سازد را داشته اند. با این حال مدل سلدن، اشتباهات و ناکامی‌‌های عمده چشمگیری نیز دارد. سلدن چنین فرض می‌‌‌کرد که واقعیت‌های استثمار و طبقه نسبتا واضح هستند، به گونه‌‌ای که کشاورزها کم و بیش به سرعت منافع طبقاتی خود را درک می‌‌‌کنند. وی همچنین تصور می‌‌‌کرد که اقدامات جمعی کم و بیش از دریافتی راجع به منافع طبقاتی ناشی می‌‌‌شوند، به این شکل که اگر استراتژی معقولی برای پیگیری منافع طبقاتی از طریق شورش (یعنی از طریق CCP) وجود داشته باشد، آن گاه کشاورزها مشتاق به انجام این کار خواهند بود. با این وجود، واقعیت‌‌های اجتماعی چین بسیار پیچیده‌‌تر از آن بود که در این خوانش مد نظر قرار گرفته و برای بسیاری از ساکنین روستاها، نکاتی مثل منطقه، دودمان و جامعه روستایی ، واقعیت‌‌های اجتماعی مهم‌تری در قیاس با طبقه و استشمار هستند. لذا نه جانسون و نه سلدن، هیچ یک چار چوبی را ارائه نمی‌‌‌کنند که بتوان در آن نظریه‌‌ای کاملا راضی کننده در باب انقلاب به وجود آورد. دیدگاهی قانع کننده‌‌تر در این باره از سوی نسل سوم مورخین انقلاب چین ارائه شده است. یکی از این مورخین، یونگ فاچن است که کتاب «انقلاب : نهضت کمونیست در شرق و مرکز چین، ۱۹۴۵-۱۹۳۷» (۱۹۸۶) را به رشته تحریر در آورده است. فاچن توضیحی را درباره موفقیت CCP در بسیج دهقان‌‌ها ارائه می‌‌‌کند که به تحلیلی خرد از سیاست‌‌های محلی ایجاد شده در شرق چین بستگی دارد. این سیاست‌‌ها در نتیجه آرایش اجتماعی محلی و اشغال چین توسط ‍‍‍ ژاپنی‌‌ها به وجود آمده بودند. دیدگاه وی از لحاظ روش شناختی، بیش از آن که فراگیر و تک عاملی باشد، محلی بوده و به ریزبنیان‌‌ها نظر دارد. همچنین یافته‌‌های اصلی فاچن، از بعضی جهات مهم با یافته‌‌های جانسون و سلدن در تعارض قرار دارند.

در ادامه به بررسی عناصر عمده تحلیل فاچن می‌‌‌پردازیم. اولا وی این دیدگاه مارکسیستی را می‌‌‌پذیرد که طبق آن، CCP طرح اجتماعی منسجمی‌ ‌‌(اصلاحات ارضی و دگرگونی بنیادین آرایش املاک روستایی) داشت و این برنامه را به عنوان بخش مرکزی تلاش‌‌های خود در راستای بسیج دهقان‌‌ها قرار داد. در این برنامه به طور ضمنی تحلیلی طبقاتی از جامعه روستایی چین به دست داده می‌‌‌شد که این جامعه را به کشاورزان فقیر، کشاورزان متوسط، کشاورزان ثروتمند و زمین‌دارها تقسیم می‌‌‌کرد و تلاش می‌کرد تا تعارضات میان این‌‌ها را شدت بخشد. ثانیا فاچن این دیدگاه که ارتباطات و مخالفت‌‌های میان این طبقات روستایی برای طرفین کاملا واضح بوده و برای کسب حمایت دهقان‌‌ها تنها لازم است که چند رهبر ایدئولوژیک در روستا ظاهر شوند را رد کرد. وی بر این باور بود که تنوع گسترده روابط اجتماعی در روستاها - تبار، خانواده، سازمان مذهبی و دوستی - به عنوان مانعی قدرتمند در برابر ظهور آگاهی طبقاتی عمل کرد. لذا برنامه‌‌ای مشخص برای بالا بردن آگاهی طبقاتی مورد نیاز بود، در حالی که CCP تلاش کرد تا نشست‌‌های «تندی گفتار» خود را به طور کامل برگزار نماید.

فاچن همچنین اعتقاد داشت که دهقان‌‌ها، به شدت نسبت به توانایی سازمان‌‌های بیرونی برای محافظت از آن‌‌ها در مقابل خشم قدرت‌‌های محلی (مقامات و زمین‌دارها) در صورت حذف خطر نظامی‌‌‌مشکوک بودند. از این رو مشکل اصلی در بسیج آن‌‌ها ایجاد یک سازمان و نیروی شبه نظامی‌‌‌محلی بود که بتواند حملات ژاپنی‌‌ها و نظامیان GMD را دفع کند. اگر چنین سازمانی به وجود می‌‌‌آمد، به اندازه کافی قابل اعتماد بود و می‌‌‌توانست این اطمینان را در کشاورزها به وجود آورد که در آینده خواهند توانست بر آن سازمان تکیه کنند، همچنین این سازمان می‌‌‌توانست برنامه اجتماعی را ارائه کند که موقعیتی مناسب جهت شروع فرآیند اصلاح سوسیالیستی از طریق اصلاح ارضی، اصلاح نهادهای اعتباری و نهایتا اشتراکی‌‌سازی کشاورزی و صنایع را به آن سازمان ببخشد.

نکته اساسی تحلیل فاچن به این فرض وابسته است که دهقان‌‌ها فعالان سیاسی عقلایی هستند و تنها در صورتی از یک سازمان سیاسی حمایت خواهند کرد که به این نتیجه برسند که آن سازمان اولا از منافع محلی آن‌‌ها پشتیبانی خواهد نمود و ثانیا آن قدر قدرت خواهد داشت که پیروان محلی خود را مورد حمایت قرار دهد. (این فرض اشتراکات زیادی با ادعای ساموئل پاپکین در کتاب «کشاورز عاقل: اقتصاد سیاسی جامعه روستایی ویتنام» (۱۹۷۶) دارد). از این رو فاچن داده‌‌های موجود در باب تعداد زیادی از جوامع محلی شرق چین در حین سال‌‌های جنگ و در مناطق پایه‌‌ای انقلاب را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که ‍‍CCP کاری ماهرانه انجام داد و هر دوی این الزامات را برآورده ساخت. این حزب توانست به گونه‌‌ای موثر سازمان‌‌های نظامی‌‌‌و سیاسی به وجود آورد که می‌‌‌توانستند از منافع محلی محافظت به عمل آورند. CCP همچنین توانست تحلیل طبقاتی خود را به خوبی به دهقان‌‌ها ارائه کند، به گونه‌‌ای که سبب جلب حمایت آنها از برنامه انقلابی اجتماعی خود گردید. اما وی برخلاف تز ناسیونالیستی ارائه‌شده توسط چالمز جانسون، معتقد بود که CCP در پرهیز از مقابله مستقیم نظامی‌‌‌با ارتش ژاپن بسیار ماهرانه عمل می‌‌‌کرد.

مطالعه قابل ملاحظه دیگری که در آن، خوانش جدیدی از جنبه‌‌های مختلف انقلاب چین به عمل آمده، توسط اودوریک وو در کتاب «بسیج توده‌ها: انقلاب در هنان» (۱۹۹۴) ارائه گردیده است و با تمرکز بر استان هنان تلاش می‌‌‌کند تا به واکاوی مجموعه عوامل پیچیده‌‌ای بپردازد که امکان بسیج توده‌‌ها توسط حزب کمونیست برای پشتیبانی از برنامه خود را فراهم آورد. او در مطالعه خود بر عوامل سازمانی و سیاسی تاکید می‌‌‌کند. این عوامل، استراتژی‌‌ها و منابع سازمانی هستند که CCP توانست از طریق آنها توجه کارگران و دهقانان عادی را از منافع محلی به سمت یک برنامه ملی جلب نماید. وی جزئیات جالب و جذابی را درباره تلاش‌‌های کمونیست‌‌ها جهت بسیج کارگران، معدنچی‌‌ها، راهزن‌‌ها، گروه موسوم به نیزه‌‌های سرخ و کشاورزان استان هنان ارائه می‌‌‌کند.

وو به تشریح چالش‌‌های سختی می‌‌‌پردازد که کادرهای کمونیست در تلاش برای جلب حمایت در سطح روستایی با آن مواجه بودند. این چالش‌‌ها عبارت بودند از عدم اطمینان اعضای خارج از حزب، تحکیم قدرت سیاسی نخبه‌‌ها و محلی بودن منافع کشاورزان منطقه. وو محیط سیاسی- اجتماعی حاکم بر آن منطقه را توضیح می‌‌‌دهد که یادآور گفته‌‌های فیلیپ کوهن در باب شرایط نظامی‌‌‌سازی محلی در حین شورش تایپینگ در شرق چین است. در این زمان، سازمان‌‌های شبه‌نظامی‌‌‌تحت تسلط نخبه‌‌ها به صورت نهادی برای دفاع در مقابل راهزن‌‌ها و سازمان‌‌های فرقه‌‌ای درآمده بودند. (شورش و مخالفان آن در اواخر امپراتوری چین: نظامی‌‌‌سازی و ساختار اجتماعی، ۱۸۶۴-۱۷۹۶). یکی از جالب‌ترین و تعجب آورترین یافته‌هایی که وو در نظریات خود ارائه می‌‌‌کند، آن است که بسیج دهقان‌‌ها در هنان، در مناطق مرزی و دوردست متمرکز نشده بود، بلکه هم شامل روستاهای دهقانی دوردست و هم شامل روستاهای دهقانی تجاری شده می‌‌‌گردید. (ص ۱۲۹) این مساله به نوعی با تحلیل فاچن همخوانی ندارد، زیرا فاچن در تحلیل خود، دقیقا بر منافع تاکتیکی ناشی از دوری مناطق پایه‌‌ای تمرکز می‌‌‌کند.

وو همچنین در پی آن است که معمای ذهنیت دهقانی در چین را مورد واکاوی قرار دهد. آیا دهقان‌‌ها ذاتا محافظه کار هستند؟ آیا آن‌‌ها به نحوی پنهان، انقلابی بوده و تنها در انتظار صدای شیپور انقلاب می‌‌‌باشند؟ وی درمی‌‌‌یابد که در فرهنگ دهقانان چین، گونه‌‌ای اقتدارگرایی به صورت عمومی ‌‌‌وجود دارد که مبنایی را برای بسیج آن‌‌ها حول یک ایدئولوژی بازتوزیع توسط کمونیست‌‌ها فراهم می‌‌‌آورد. (ص ۱۵۱) اما او همچنین به این نتیجه رسید که در فرهنگ مردمی‌‌ ‌چین، گرایشی قوی به سلسله مراتب وجود داشت که از میان بردن قدرت نخبگان را برای کادرهای کمونیست مشکل‌‌تر می‌‌‌ساخت. (ص ۱۳۵) «وو» علاوه بر این‌‌ها به مطالعه محیط سیاسی پرداخت که در زمان جنگ سینویی‌‌ها - ژاپنی‌‌ها برای حزب کمونیست چین به وجود آمده بود. ( این دوره‌‌ای است که فاچن در کتاب خود به بررسی آن پرداخته است). قدرت گومیندونگ نهایتا در استان هنان از میان رفت و ژاپنی‌‌ها شرق این استان را در ۱۹۳۸ به اشغال خود در آوردند. جنگ سه جانبه میان ژاپنی‌‌ها، گومیندونگ و حزب کمونیست فرصت‌‌های جدیدی را در اختیار این حزب قرار داد تا به بسیج دهقان‌‌ها در مقابل هر دوی این دشمنان بپردازد. وو در این میان به این نکته حائز اهمیت اشاره می‌‌‌کند که شرایط ساختاری که دراین مورد سقوط نظامی‌‌‌جامعه می‌‌‌باشد تنها فرصتی را برای بسیج موفقیت‌آمیز فراهم می‌‌‌آورد و لذا برای به سرانجام رسیدن این امر کفایت نمی‌‌‌کند. برای آنکه CCP توانایی استفاده کار آمد از این فرصت‌‌های جدید را در راستای بسیج دهقان‌‌ها داشته باشد، باید توانایی‌‌های سازمانی و استراتژیکی را از خود به نمایش می‌‌‌گذاشت. موفقیت CCP در ائتلاف‌‌های سیاسی، مزیت‌‌های مهمی‌‌‌را در این دوره برای این حزب به ارمغان آورد و موقعیت قدرتمندی را برای آن به دست داد که به میزان قابل ملاحظه‌‌ای به موفقیت نهضت پس از جنگ کمک کرد‌‌.

اصلی بنیادین در تحلیل وو، اهمیت تلاش‌‌های حزب کمونیست جهت بهبود شرایط مادی زندگی افرادی بود که این حزب، تمرکز خود را به بسیج آن‌‌ها معطوف نموده بود‌‌. مقابله با قحطی، ایجاد تعاونی‌‌های تولیدی و احیای صنعت ابریشم نمایانگر تلاش هایی هستند که حزب کمونیست انجام داد تا بدان وسیله توانایی‌‌های خود جهت فراهم آوردن منافعی مملوس برای جوامع محلی را به منصه ظهور برساند. ( صص ۳۲۶-۳۱۴ ) این تلاش‌‌ها حداقل دو اثر مثبت به همراه داشتند‌‌. اثر اول آن بود که انگیزه‌‌های مادی برای پیروان احتمالی فراهم آوردند و اثر دوم که کمتر مملوس بود، این بود که اعتماد روستایی‌‌ها به کار آمدی و مقاومت حزب را بالا برد.

هم فاچن و هم وو، نقش مهمی‌‌‌ در نسل سوم دانشمندان مورخ و نیز در تفسیر انقلاب چین ایفا کردند‌‌. همان گونه که در مطالعات مفصل برای پاسخ به پرسش‌هایی عمیق درباره علل یک مساله انتظار می‌‌‌رود، ایده‌‌های این دو حدودی مکمل یکدیگر بوده و تا حدودی نیز با همدیگر همخوانی ندارند. علاوه‌بر آن، هر دوی نظرات ارائه شده توسط فاچن و وو بینش تاریخی مهمی‌ ‌‌را ارائه می‌‌‌کنند. این بینش آن است که اگر بخواهیم دلیل موفقیت حزب کمونیست چین در جلب حمایت میلیون‌‌ها فرد روستایی را درک کنیم، باید شرایط زندگی اجتماعی و بسیج نیروها در روستاها که این حزب با آن روبه‌رو بود را واکاوی نماییم.