خطرات پیشبینی: روباه از جوجهتیغی بهتر است
آیا ما میتوانیم «کارشناسان» اقتصادی را به خاطر پیشبینی نکردن وقوع بحران مالی متهم سازیم؟ من هیچ روش علمی میشناسم که بتواند بحران مالی را کاملا احضار نموده و زمان آن را تعیین کند.
مترجم: جعفر خیرخواهان
آیا ما میتوانیم «کارشناسان» اقتصادی را به خاطر پیشبینی نکردن وقوع بحران مالی متهم سازیم؟ من هیچ روش علمی میشناسم که بتواند بحران مالی را کاملا احضار نموده و زمان آن را تعیین کند. برخی چیزها واقعا مشکلزا شده بودند؛ عدم توازن جهانی و حباب مسکن، اما آیا نتیجه باید به این بدی میشد؟ احتمالا دهها مسیر وجود داشت تا اقتصاد ادامه مسیر دهد، برخی حتی بدتر از شرایط فعلی، برخی بهتر (صندوق بینالمللی پول را به خاطر آورید که امید به خلاصی یافتن تدریجی و با خوبی و خوشی داشت). چگونه میتوانید واکنشهای ناسازگار و نیم بند دولتها و هراس بازار را در چنین شرایطی پیشبینی کنید؟ (البته اقتصاددانها در اینجا یک ذره دچار تکبر شدند) پیشبینی رفتار انسان دشوار است و وقتی انسانها سعی در پیشبینی آنچه سایر انسانها انجام خواهند داد، میکنند، افتضاح بزرگی به بار میآید.
فیلیپ تتلاک، استاد رفتار سازمانی در مدرسه بازرگانیهاس در دانشگاه کالیفرنیا- برکلی، گفتوگویی با نشریه پول (مانی) انجام داد در این باره که چرا انسانها پیشبینیکنندههای ضعیفی هستند و اگر باید به حرفهای یکی از اینها گوش کنید، به دنبال چه شایستگیهایی در وی باشید. او فکر میکند دو نوع کارشناس وجود دارند:
به نظر وی، مهمترین عامل این نبود که کارشناسان چقدر آموزش دیده یا تجربه داشتهاند بلکه عامل مهم این است که آنها چگونه میاندیشیدند. این عبارت مشهور از فیلسوف ایزایا برلین که از یک شاعر یونانی وام گرفته شده است را میدانید: «روباه چیزهای بسیاری میداند، اما جوجهتیغی یک چیز مهم میداند.» پیشبینیکنندههای بهتر مثل روباههای برلین هستند: متفکرانی خویشتندار و پراکندهگو که هر زمان با شواهد متناقض مواجه میشوند مایلند باورهای خویش را به روز کنند، نسبت به ایدهها و طرحهای بزرگ و جامع تردید دارند و تا حدودی درباره تواناییهای پیشبینی کردن خود فروتن هستند. پیشبینیکنندههای کمتر موفق شبیه جوجهتیغی هستند: آنها به سمت یک ایده بزرگ و زیبا تمایل دارند که عاشق کش و قوس دادنش هستند، برخی اوقات تا جایی که متلاشی شود. آنها تمایل به سخنوری داشته و اشتیاق بالایی دارند تا توضیح دهند چرا ایده آنها هر چیزی را تبیین میکند. رسانهها غالبا عاشق گفتوگو با جوجهتیغیها هستند.
طبق نظر تتلاک، باید به کارشناسان خودمنتقد و متواضع گوش کنیم که از بیانیههای متهورانه پرهیز دارند. بهترین آنها اغلب از کلماتی مثل «اما» و «احتمالا» به جای «علاوه بر این» و
«بدین سان» استفاده میکنند. البته چنین عباراتی را به دشواری میتوان به رسانهها فروخت. تتلاک ادعا میکند این نوع از اندیشمندان فکور نرخ موفقیت بالاتری در پیشبینی دارند.
اما من کسانی را که از بحران خبر دادند در رسته جوجهتیغی و نه روباه طبقهبندی میکنم. اقتصاددان روباه احتمالا لقب دکتر بدبین را به جان نمیخرد. پیشگویان بلندآوازه کنونی ما هیچ پایان رضایتبخشی در افق نمیبینند و فکر میکنند اوضاع بدتر خواهد شد. آیا ما باید هنوز به سخن آنها گوش دهیم؟ خیر. در تحقیقات ما، جوجهتیغیهایی که در جلوی صحنه هستند تمایل دارند به مدت طولانی باقی بمانند. آنها اغلب زیادی خود را نشان میدهند. برای مثال در بین معدود کسانی که به درستی سقوط اتحاد شوروی را اعلام کردند، آنچه من بنیادگرایان قومی- ملیگرا مینامم بودند، که معتقد بودند ملتهای چند قومیتی به احتمال زیاد چند تکه میشوند. آنها به طور شگفتانگیزی درباره یوگسلاوی و شوروی سابق درست گفتند. اما آنها همچنین انتظار داشتند کشورهای هندوستان، نیجریه و کانادا از هم پاشیده شوند. جوجهتیغیها این گونه هستند: آنها موفقیتهای تماشایی بهدست میآورند و کاملا به هدف میزنند، اما همراه با تعداد زیادی هشدارهای نادرست که به ما میدهند.
تتلاک به ما پیشنهاد میدهد باید به سخن آن کسانی گوش دهیم که با آرامی و فروتنی حضور مشکلات را هشدار میدهند (و ما شاید بخواهیم به سخن کسی گوش کنیم که فقط به نادرستی تشویق میکند در دنیایی زندگی میکنیم که هرج و مرج حاکم نیست)، اما هرگز نمیگوید اوضاع چقدر بد خواهد شد. اکثر زمانها، این دسته از افراد هستند که ما را در جهت درست هدایت میکنند. اما البته آنها هم مصون از خطا نیستند.
منبع: اکونومیست
ارسال نظر