فیلمی‌که باید دوبار دید

علی طجوزی

فیلم «دایره زنگی» که این روزها به یکی از مطرح‌ترین آثار روی پرده تبدیل شده، به دلیل ناشناخته بودن کارگردان آن پریسا بخت‌آور، بیشتر به اثری می‌ماند که به بازیگران مشهورش تکیه دارد. با این حال بیننده خیلی زود پس از آغاز فیلم در می‌یابد که با اثری از اصغرفرهادی، نویسنده فیلمنامه و همسرکارگردان، روبه‌رو است. داستانی با مشابهت‌های فراوان از نظر روایی با فیلم‌های قبلی فرهادی همچون چهارشنبه سوری که تحسین منتقدان را برانگیخت. با این حال فیلم «دایره زنگی» را باید اثری از کارگردان دانست، موضوعی که یک دغدغه اجتماعی را با زبانی چندلایه بازگو می‌کند.

دایره زنگی هر چند در لایه نخست یک فیلم کمدی به نظر می‌آید، اما بخت‌آور این طنز را به تلخی واقعیت‌ها چنان آمیخته که محصولی جذاب و در عین حال اثر گذار پدیدار شود. دایره زنگی تعداد زیادی شخصیت و داستان را به موازات هم پیش می‌برد، معرفی می‌کند و عمق می‌بخشد. تمام فیلم ماجرای افراد یک آپارتمان را به همراه چند نفر در حواشی آن به تصویر می‌کشد، افرادی که برآیندی از افراد جامعه ایرانی است که به‌رغم تضادها، سوءتفاهم‌ها و تعارضاتی که با یکدیگر دارند، در کنار هم زندگی می‌کنند. داستان «دایره زنگی» داستان برخورد این آدم‌ها و مجموعه اتفاقات ساده ای است که به تنش‌های متعدد میان آنها می‌انجامد. هر چند در نگاه نخست ممکن است موضوع ماهواره که از قضا یک موضوع جنجالی و در عین حال چندان کار نشده در سینمای ایران بر داستان سنگینی می‌کند، اما بخت‌آور در کنار این خط کلی، انبوهی از خطوط کم رنگ‌تر و ساده‌تر را نیز به تصویر می‌کشد. هم ا ز این رو است که کارگردان و نویسنده تمام تلاش خود را کرده‌اند که به‌رغم داستان‌های ملموس و جذابی که به دنبال هم پیش می‌آیند، اثر را از افتادن به ورطه عامه‌پسندانه دور می‌کند. نوع روایت در این داستان که مبتنی بر شخصیت‌های مختلف و تدوین موازی وقایع متعدد است ممکن است در آغاز برای تماشاگری که با این نوع فرم آشنایی ندارد، اثر را مبهم جلوه دهد، اما وقایع و افراد چنان به هم متصل می‌شوند که تقریبا از اواسط فیلم تا پایان نقطه مبهمی ‌در ذهن تماشاگر باقی نماند. در عین حال موسیقی و طنز گفتاری و کمدی‌ها موقعیت متعددی که طی فیلم به وجود می‌آید، ضمن آنکه از خسته شدن تماشاگر جلوگیری می‌کند، او را با داستان و شخصیت‌ها بیش از پیش مرتبط می‌سازد.

«دایره زنگی» همچنان که شخصیت‌ها و باورهای مختلف جامعه ایرانی را به نمایش می‌گذارد مجموعه‌ای از معضلات اجتماعی گروه‌های مختلف را نیز بیان می‌کند. موضوعاتی چون دختران خیابانی، فرهنگ ریا، رابطه با جنس مخالف، اعتیاد، فقر، فاصله نسل‌ها و همچنین عدم تعهد اجتماعی بخشی از این معضلات هستند که در پیش برد ماجراهای فیلم کمک‌کننده‌اند. با مفهوم عدم تعهد اجتماعی از همان ابتدای اثر آشنا می‌شویم، در ابتدای فیلم ماشینی دزدیده می‌شود و مرد مال باخته از امین حیایی و همسرش می‌خواهد که او را تعقیب کنند اما آنها به او کمکی نمی‌کنند. همین دو نفر اما در واقعه‌ای دیگر پسر نصب‌کننده تجهیزات ماهواره را به پلیس لو می‌دهند تا تضادهای رفتاری جامعه ایرانی را به تصویر درآورند یا در بخشی دیگر بهاره رهنما که برای شبکه‌های ماهواره‌ای لس آنجلسی شعر می‌سراید برای برگزاری کنسرتی با شعرهایش، سفره نذر می‌کند. این تضادها و پارادوکس‌ها در سراسر فیلم به سمت تماشاگر نشانه می‌رود. از این نمونه‌ها باز هم می‌توان گفت اما شاید آنچه با تاکید کمتر در این فیلم مورد توجه قرار می‌گیرد «فقر» است. باران کوثری در این فیلم در نقش دختری خیابانی نماینده قشری است که پیچیدگی‌های بیشتری نسبت به شخصیت‌ها و طیف‌های دیگر دارد. شخصیتی که تا پایان فیلم نیز نمی‌توان به درک واقعی از او رسید. او می‌تواند با تمامی ‌افراد فیلم ارتباط برقرار کند و به خواسته خود برسد. او می‌تواند حتی تماشاگر را نیز گول بزند.

اتفاق‌های مداوم چیزی است که «دایره زنگی» را برای تماشاگران دلچسب می‌کند. این همان دایره‌ای است که همه ما در آن حضور داریم و همه ما بارها آن را در زندگی خود دیده‌ایم. حالا نمایش آن روی پرده حتی اگر طعنه‌ای بزند، دلپذیر می‌نماید. همچنان صورت مساله‌ها پاک می‌شوند و علت‌ها باقی می‌مانند.