قلم به دستهای محبوب ما (۳)
کالوینو؛ بارون درختنشین داستان
«لزومی ندارد درباره آثار خود چیزی بگوییم. بگذاریم خود سخن بگویند، همین و بس. گردآوری یک کتاب از مجموعه داستانها، منظم و دستهبندی کردن آنها، سعی در معنا بخشیدن به توالیشان و بودن به دنبال تیتر و تعاریفی مطلق برای آنها، خود تحمیلی است بر پیام اثر خلق شده- چه قوی باشد، چه ضعیف- یک پیام است و هدفی متفاوت، از نوع بیپرده آن، به هر صورت این کار تجاوز به آزادی خواننده است و انجام کارهایی که بخشی از کار منتقد است، کاملا فراتر از وظیفه نویسنده.»
«لزومی ندارد درباره آثار خود چیزی بگوییم. بگذاریم خود سخن بگویند، همین و بس. گردآوری یک کتاب از مجموعه داستانها، منظم و دستهبندی کردن آنها، سعی در معنا بخشیدن به توالیشان و بودن به دنبال تیتر و تعاریفی مطلق برای آنها، خود تحمیلی است بر پیام اثر خلق شده- چه قوی باشد، چه ضعیف- یک پیام است و هدفی متفاوت، از نوع بیپرده آن، به هر صورت این کار تجاوز به آزادی خواننده است و انجام کارهایی که بخشی از کار منتقد است، کاملا فراتر از وظیفه نویسنده.»
ایتالو کالوینو، روزنامهنگار، نویسنده، خبرنگار و منتقد که افسانههای تخیلیاش او را در ردیف مهمترین داستاننویسان قرن بیستم ایتالیا و جهان قرار داده است. دوره نویسندگی کالوینو نزدیک به چهار دهه به طول انجامید.
«بعد از چهل سال داستان نویسی زمان آن رسیده که یک تعریف کلی و جامع در مورد کارهایم بیان کنم. روش کار من بیشتر به این صورت نبوده که در متن وزنها و سنگینیها را کاهش بدهم، بلکه سعی کردهام فقط سنگینیهای محیط را جابهجا کنم. گاهی از میان مردم، گاهی از پیکرههای آسمانی و گاهی از درون شهرها یا از ساختار داستانها و همینطور از زبان» (شش یادداشت برای هزاره بعدی).
ایتالو کالوینو در شهر سانتیاگودلاس وگاس کوبا از پدر و مادری گیاهشناس و ایتالیایی به دنیا آمد.
در سنین نوجوانی او و خانواده اش به ایتالیا بازگشتند و تا چند سال اول در شهر سان رمو سکونت گزیدند. طی سالهای (۱۹۴۷-۱۹۴۱) در دانشگاه تورین و سپس در دانشگاه سلطنتی فلورانس تحصیل کرد. با شروع جنگ دوم جهانی وارد حزب فاشیستهای جوان شد؛ ولی با فاصله کمی از آن جدا شد و به آلپ گریخت و به کمونیستهای کوهستان لیگوریان پیوست که تجارب این دوران الهام گر اولین داستانهایش شد.
بعد از جنگ و فارغالتحصیلی از دانشگاه تورین به مدت سهسال به عنوان روزنامهنگار نشریه دورهای «ارگان» حزب کمونیست مشغول به کار شد و سپس از سال 1948 تا 1984 در خانه نشر «اینا اودی» کار نویسندگیاش را دنبال کرد. علاوه بر این در نشریات دیگر ایتالیا مثل لایونیته،لا نوسترا لوتا، لا گاریبالدینو، ووکا دلا دموکرازیا،کونیم پورانئو، سیته لاپرتاو، لا ریپوبلیکا کارهایی انجام داد.
از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۷ به همراه دوستش الیوویوویتورینی سردبیری مجله ادبی «لامناب دی لیتراتو» را بهعهده گرفت. در سال ۱۹۵۲ سفری به اتحاد شوروی کرد و از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۰ در ایالاتمتحده آمریکا اقامت گزید. به سال ۱۹۶۴ با آوازهخوانی به نام ایستر جودیت ازدواج کرد. در سال ۱۹۷۶ به پاریس رفت و پس از دو سال به رم بازگشت. به غیر از کارهای ابتدایی او و اولین گامها که در کنار
چزاره پاوزه انجام گرفت، تقریبا دیگر کارهای کالوینو توسط نشر اینا اودی مرکز تورین به چاپ رسید.
اولین رمان کالوینو با نام راه لانه عنکبوت در سال ۱۹۴۷ منتشر شد که به شیوهای نئورئالیستی از نگاه یک نوجوان حرکت مقاومت را در برابر مسائل جاری دنبال میکرد. این کتاب به خاطر حالت افسانهگونهاش در روایت داستان مورد توجه فراوان قرار گرفت. «ویکنت شقه شده» (۱۹۵۲) کتاب بعدی کالوینو است. آرای عمومی مردم را در مقابله پدیدهای بنام جنگ به تصویر میکشد و داستان مردی اشرافی را نقل میکند که در جریان جنگ با گلوله توپ به دونیم شده است. چاپ این کتاب موجی از بحث و جدالهای رئالیستی را از سوی حزب کمونیست به راه انداخت.
داستانهای تخیلی منتشر شده کالوینو طی دهه 1950 که حول تمثیل و حکایت و کارهای تخیلی محض دور میزد او را به عنوان یکی از مهمترین داستاننویسان قرن بیستم ایتالیا تثبیت کرد. پس از «ویکنت شقه شده» کتاب «بارون درختنشین» در سال 1957 روانه بازار کتاب شد. وقایع کتاب در قرن هجدهم اتفاق میافتد. پسر یک بارون اشرافی روزی از درختی بالا میرود و بنابردلائلی تصمیم میگیرد تا پایان عمر بالای درختان بسر برد.
«شوالیه ناموجود»، (۱۹۵۹) کاملکننده این سهگانه (نیاکان ما) بود و ماورای کلیت نئورئالیستی کتاب از سایر داستانهای تخیلیاش پیشی گرفت و علاوه بر درهم تنیده شدن ماهرانه روایتها میتوان خواستهای مورد نظر کالوینو را در مورد وجدان شخصی و روند تاریخی مشاهده کرد.
«مارکووالدو»، (1963) مجموعهای از داستانهای گوناگون است که در آن کالوینو زندگی مدرن شهری را مورد حمله قرار میدهد. در دوران پس از سالهای 1956 با توجه به اتفاقاتی که در مجارستان روی داد باعث کنارهگیری کالوینو از حزب کمونیست شد و به همین دلیل بیشتر اوقاتش صرف روزنامهنگاری و داستاننویسی شد. بعد از ترک حزب کمونیست از شدت پریشانی و اضطراب بود که نوشت. «هنوز هم بر این باورم که با وجود رشد در دوران دیکتاتوری و گیر افتادن در مخمصهای به نام جنگ و نظامیگری زندگی کردن در صلح و آرامش نوع ضعیفی از خوششانسی بود که آن هم میتوانست در یک چشم به هم زدن از من گرفته شود». و در جایی دیگر گفته بود. «آیا واقعا من یک استالینیست بودم؟».
کالوینو وقتی برای اولین بار در سال ۱۹۵۹ نیویورک را میبیند از آن با عنوان «شهر من» یاد میکند. «سفرنامه آمریکا»ی او طی سالهای ۱۹۵۹ تا ۶۰ شامل نامههایی است که به همکاران خود نوشته است. کالوینو از سردی و بیخبری آمریکاییها نسبت به نویسندگان ایتالیایی متعجب میشود. در سال ۱۹۶۴ راهی پاریس میشود تا خود را با نوآوریهای جاری زمانه همگون سازد. هر چند در کتاب «غبار برخاسته از مصائب عاشقی»، نویسنده اندک رجعتی میکند و با حالتی از واقعیتگرایی اجتماعی جامعه صنعتی اروپا را به تمسخر میگیرد.
کتاب «کمدیهای کیهانی» (1965) مجموعهای از مفاهیم سیر تکاملی را در برابر میزانهای هستی قرار میدهد. در میان مفاهیم قابل طرح مساله حیات که قدمتاش به پیدایش جهان میرسد، کالوینو مفاهیم تمامی نظریههای علمی را زیر سوال میبرد.
«به طور پیوسته و همزمان مفهومی از هستی، کلام، زمان، جاذبه زمین و جاذبه جهان و امکان وجود میلیونها و میلیونها خورشید و سیارات و مزارع گندم و... »
در کتاب «قلعه تقدیر دوگانه» کالوینو منبع الهام خود را از چند لوح باستانی میگیرد. کتاب نمونه کاملی از متن باز است و اجازه خوانشهای متعدد را به هر کسی میدهد.
«شهرهای نامرئی» (۱۹۷۲) یک داستان تخیلی سورئال بود که مارکوپولو شهرهایی ساخته از خیال خود را برای تفریح کوبلای خان به تصویر میکشید. در سال ۱۹۷۹ کالوینو با کتاب «اگر در شبی از شبهای زمستان مسافری» برنده جایزه ادبی فل رینلی (felrinelli) شد. یکی از نویسندگان معروف معاصر در باره او میگوید: «او همیشه در مورد چیزهایی مینویسد که میشناسیم؛ ولی قبل از آن هیچوقت به آن فکر نکردهایم.»
کالوینو در پایان دهه 60 (میلادی) با حفظ سبک اصلی و طنز خاص خود به ادبیات علمی- تخیلی و فانتزی روی آورد.
کالوینو در طول حیات ادبی خود در ژانرهای گوناگونی قلم زده است، داستان کوتاه، رمان، مقاله، رسالههای علمی و ادبی نوشته و تحقیقات فراوانی کرده است؛ اما آنچه که مهم است این است که نوشتههای او را از هر سخنی که باشند، میتوان شناخت؛ چرا که ردپای کالوینو در آثارش پیدا است. خواه این آثار جزو داستانهای او باشند یا رسالات علمی و ادبیاش؛ ولی نویسنده مبدع و نوآور است؛ خلاقیت او در قصهنویسی از موضوع داستان تا طرح و چگونگی پردازش آن قابل تحسین است و گاه حیرتآور و اینها را میتوان در سهگانهاش (بارون درختنشین، شوالیه ناموجود و ویکنت شقه شده) دید. رولان بارت او را با بورخس به دو خط موازی تشبیه کرده و از کالوینو به عنوان نویسندهای پست مدرن نام میبرد. کالوینو با شیوه وارد کردن خواننده به داستان، تسلط و تواناییاش در شیوههای داستانگویی مدرن را نشان میدهد.
به عنوان مثال میتوان به آغاز کتاب «اگر در شبی از شبهای زمستان مسافری» اشاره کرد.
یکی دیگر از آثار کالوینو که اوج خلاقیت و پرواز فکری وی خواننده را به تعجب وامیدارد «بارون درختنشین» است. چنانچه امبرتواکو، نویسنده و اندیشمند ایتالیایی در مقالهای با نام (نقش روشنفکران) از کتاب بارون درختنشین و پرسوناژ اصلی آن به عنوان یکی از کلیدهای مهم درک مسوولیت روشنفکران نام میبرد و مطالعه آثار کالوینو را به همه توصیه میکند.
اکثر آثار کالوینو در طول حیات وی به چاپ رسیدند و تنها کتاب «شش یادداشت برای هزاره بعدی» پس از مرگ وی منتشر شد.
از مجموعه «زیر خورشید جاگوار» (۱۹۹۱) که براساس حسهای پنجگانه نوشته بود «لامسه» و «بینایی» هرگز کامل نشد و ناتمام ماند.
کالوینو همچنین پیرامون خصایصی پنجگانه تحت عناوین «شفافیت»، «سرعت انتقال»، «سختگیری»، «قابلیت لمس» و «چندلایهگی» کارهایی را در دست داشت. در کتاب «استفادههای ادبیات» (1980) کالوینو خاطرنشان میکند: «در سنین بزرگسالی زمانی میرسد که دوباره رجعتی به کتابهای مهم ایام جوانی بپردازیم؛ حتی اگر کاملا تغییر کرده باشیم یا چیزی که مواجه میشویم برایمان کاملا تازه و بدیع باشد.»
سرانجام کالوینو که در پانزدهم اکتبر ۱۹۲۳ در کوبا به دنیا آمده بود، در نوزدهم سپتامبر سال ۱۹۸۵ بر اثر خونریزی مغزی در گذشت.
آثار کالوینو
راه لانه عنکبوت
شوالیه ناموجود
ویکنت شقه شده
مورچه آرژانتین
افسانههای ایتالیایی
بارون درختنشین
سهگانه نیاکان ما (شوالیه ناموجود، ویکنت شقه شده و بارون درختنشین)
مارکووالدو
کمدیهای کیهانی
تی صفر
کاخ سرنوشتهای متقاطع
شهرهای نامرئی
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
آقای پالدمار
شاه گوش میکند
شش یادداشت برای هزاره بعدی
چرا باید کلاسیکها را خواند
ارسال نظر