گام به گام در جهت «پیری موفق» - ۱۷ دی ۸۶

بخش پایانی

بخش اول این مطلب در قالب گفت‌وگویی با خانم دکتر مریم نوروزی به نقل از سایت دویچه‌وله دیروز در همین صفحه منعکس شد و امروز بخش پایانی آن ... مغز ما به چه میزان انرژی نیاز دارد؟

مغز ما با اینکه ۲‌درصد وزن بدنمان را تشکیل می‌دهد، ۲۰‌درصد انرژی بدنمان را می‌گیرد و ۲۵‌درصد اکسیژن بدنمان را مصرف می‌کند. یعنی این عضو، عضوی زنده هست و ۶۶‌درصد قند بدن را مصرف می‌کند. به خاطر همین در افراد دیابتیک، افت قند بسیار خطرناک هست. چون تنها سوخت مغز، قند است. اگر افراد دیابتیک داروهایشان را درست مصرف نکنند و قندشان پایین بیاید و دچار علائم کاهش قند خون شوند، مثلا انسولین می‌زنند، ولی غذای خوب نخورند یا فعالیت شدید فیزیکی شدید داشته باشند، اگر قند خونشان افت کند، به علائمی مثل بدن مرطوب و سرد، عصبانیت، تحریک‌پذیری‌، سردرد و حتی کما دچار می‌شوند. اگر قند ما به زیر ۳۰ برسد، سلول‌های مغزی دسته دسته خواهند مرد. ما مواردی داشتیم که فرد در اثر حملات کاهش قند خون، دچار علائمی شبیه آلزایمر شد. مصرف آنتی‌اکسیدان‌ها مثل ویتامین E، C و گروه ویتامین‌های B کمک‌کننده است. دارویی وجود دارد به نام جینکوبایلووا که آن را از برگ درختی گرفته‌اند که این درخت هزاران سال بر روی کره زمین قدمت داشته و اثرات خیلی خوبی از جینکوبایلووا بر روی تقویت حافظه دیده‌اند و دیده‌اند که جریان خون مغز را بهتر می‌کند.

در مورد تغذیه می‌شود چه تذکراتی داد؟

بهتر است، افراد به جای مصرف ‌آب‌میوه‌‌های مصنوعی از نوع طبیعی‌اش استفاده کنند، کربوهیدرات‌ها را تا حد ممکن کاهش دهند. ولی بدتر از کربوهیدرات‌ها، کلسترول بالا هست. نکته قابل توصیه دیگر استفاده از شکلات‌هایی با‌درصد بالای کاکائو است که تلخ هستند، این نوع از شکلات در مسیر شریان‌ها و جریان خون مغز بهبودی زیادی ایجاد می‌کند. نکته دیگر تحصیلات هست. اگر چه این موضوع در کشورهای در حال توسعه یک معضل هست، ولی دیده شده افرادی که در کودکی و سال‌های جوانی درس خواندند و یادگیری داشتند، حتی اگر درس نخوانده باشند، ولی دائم در حال یادگیری بودند، اینها خیلی در برابر ابتلا به بیماری آلزایمر محافظت شدند. یعنی بی‌سوادی فاکتور خطرساز برای افت شناختی در سنین بالا است.

افراد سالمند باید تا جایی که ممکن است یاد بگیرند، مثلا یک فن جدید، گلسازی، باغبانی، مطالعه‌، حل جدول، بازی‌ با کارت و یادگیری کامپیوتر در مغز تحریک و تکانه ایجاد کرده و از آن محافظت می‌کند.

آیا در سالمندی مردها و زن‌ها تفاوتی وجود دارد؟

بله، معمولا زن‌ها در سال‌های سالمندی بیشتر اختلالات خلقی مثل افسردگی و اضطراب را تجربه می‌کنند. در صورتی که مردها بیشتر در معرض مصرف بی‌رویه موادی مثل الکل و سایر چیزها هستند. مردها هم ممکن هست، دچار اختلالات شخصیتی مثل خشونت و غیره بشوند. زن‌ها معمولا اجتماعی‌تر از مردها هستند. ولی مردها نیاز بیشتری به کار کردن دارند.

شما به اهمیت یادگیری اشاره می‌کنید. با توجه به صحبت‌هایی که راجع به تغییرات طبیعی سیستم مغز کردید، گفتید بر اثر افزایش سن مغز به تدریج کوچک می‌شود، آیا می‌شود کاری کرد که توانایی یادگیری پیرها حفظ بشود و مثل دوران جوانی‌شان باشد؟

قبلا این امید موجود نبود. ولی اکنون نظر دیگری وجود دارد. پدیده‌ای وجود دارد به نام Neuralplasticity یعنی اینکه مغز می‌تواند، سیناپس‌هایش (محل ارتباط سلول‌های مغز) را بیشتر کند. مغز می‌تواند تا حد زیادی اگرچه نه مانند یک بچه هشت ساله، ولی می‌تواند تا حد زیادی مقابله کند و این یادگیری وجود داشته باشد.

از حالت‌های روحی تهدید‌کنند‌ه سالمندی کدامیک جدی‌تر است؟

افسردگی برای سالمندی بسیار تهدید‌کننده است. سالمندان به دلایل زیادی دچار افسردگی می‌شوند. سالمندی،‌ سن lost است، یعنی سن از دست دادن، از دست دادن دوستان، دور شدن فرزندان، از دست دادن همسر، شغل، زیبایی، سلامت و حتی مسائل مالی. در کتاب‌های پزشکی به ما می‌گویند که شما می‌توانید بدون اثبات دیپرشن(افسردگی) مریضی که با اختلالات حافظه می‌آید، برایش از درمان‌های ضد افسردگی استفاده کنید. در کشورهای در حال توسعه، مسائل و مشکلات و عدم تحصیلات کافی برای سالمندان مشکل ایجاد می‌کند، در کشورهای پیشرفته دوری سالمندان از محیط‌های خانوادگی و به‌خصوص برای کسانی که کشورشان را ترک کردند و سال‌های پیر‌ی‌شان را در کشورهای دیگر طی می‌کنند، این مساله عمده است. علامت افسردگی در افراد سالمند اختلال حافظه است، ما به افسردگی در دوران سالمندی می‌گوییم، دمانس کاذب. یعنی این واقعا دمانس یا اختلال حافظه نیست. این یک افسردگی است که دارد خودش را با اختلال حافظه نشان می‌دهد و به راحتی با داروهای مناسب خوب خواهد شد. به‌خصوص داروهایی که خودشان اختلال حافظه ندهند.

منظورتان از داروی مناسب چیست؟

نکته دیگر در سالمندان، دارویی است که برایشان تجویز می‌شود. بسیاری از داروها خودشان باعث اختلال حافظه می‌شوند. مثلا مصرف دیازپام یا کرونازپام، بسیاری از داروهای اعصاب، آمی‌تریپتیلین و داروهایی شبیه به این، خودشان اختلال حافظه می‌دهند. یعنی حتی اگر یک جوان اینها را مصرف کند، نمی‌تواند خوب درس بخواند. چه برسد به مغز یک سالمند که دچار آسیب هم هست.

خیلی‌ها واژه پیری را معادل از کار افتادگی، ناتوانی‌، مرگ پویایی و کم شدن شادی می‌دانند. این باور از کجا ناشی شده و چطور می‌شود، تغییرش داد؟

این باور طبیعتا از واقعیت‌ها ناشی شده. در واقعیت، همیشه پیرهای ما همراه با پیری‌شان بیماری داشتند. ولی این چیزی است که باید با آموزش و فرهنگ تغییر کند، تا ما یاد بگیریم، با دید مثبتی نگاه کنیم و بپذیریم که من ممکن است، توانایی‌هایم را از دست داده باشم ولی به جای آنها چیزهای دیگری دارم. این قسمت تا حدودی بستگی به فرد و تا حدودی بستگی به جامعه دارد. جامعه باید به افراد پیر به عنوان کسی که مظهر خرد هست، نگاه کند. نکته مهم دیگر ضرورت تجمع سالمندان است. وقتی اینها مشکلاتشان را تقسیم می‌کنند، متوجه می‌شوند، تنها کسی نیستند که آرتروز دارند یا گوششان سنگین شده. اینها می‌توانند با شرکت در گروه، اجتماعی شوند. اجتماعی شدن یکی از روش‌های کمتر کردن بار سالمندی هست. نکته آخر این است که ما باید در دوران جوانی از نظر مالی، بیمه، خانه و غیره برای خودمان برنامه‌ریزی کنیم. قانونی در مغز هست. در مغز گفته می‌شود که یا از آن استفاده می‌کنی یا آن را از دست می‌دهی. هر چقدر ما از مغزمان استفاده کنیم، آن را برای خودمان حفظ خواهیم کرد.