حمایت بی‌قید و شرط
بخش پایانی
براساس کتاب «لابی اسرائیل و...»، اسرائیل بزرگ‌ترین دریافت‌کننده کمک‌های مالی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بوده است و کمک‌های اقتصادی مستقیم آمریکا به این کشور طی دوره زمانی ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۳ بالغ‌بر ۴/۱‌تریلیون دلار می‌شود.

اسرائیل همچنین سالانه کمکی بالغ‌بر 3‌میلیارد دلار از آمریکا دریافت می‌کند که این رقم یک پنجم کل بودجه کمک‌های خارجی آمریکا را تشکیل می‌دهد. میرشایمر و والت در ادامه می‌نویسند: «حجم عظیم این کمک‌ها به ویژه هنگامی آشکار می‌شود که می‌بینیم اسرائیل اکنون خود یک کشور صنعتی ثروتمند و با درآمد سرانه‌ای برابر با کشورهایی چون کره جنوبی و اسپانیا است.»
نویسندگان کتاب همچنین می‌گویند اسرائیل تنها دریافت‌کننده کمک‌های مالی آمریکا است که نیازی به پاسخ‌گویی در مورد چگونگی هزینه این کمک‌ها ندارد و می‌تواند این کمک‌های مالی را هرطور که بخواهد و حتی در جهت اهدافی خلاف سیاست‌ها و منافع آمریکا، مانند شهرک‌سازی در کرانه باختری، هزینه کند.
به نوشته مولفان کتاب، «آمریکا همچنین اسرائیل را به آخرین تکنولوژی‌های نظامی خود مجهز می‌کند و تسلیحات پیشرفته‌ای مانند هلی‌کوپترهای بلک‌هاوک و جنگنده‌های اف ـ 16 را به راحتی در اختیار این کشور قرار می‌دهد. آمریکا همچنین اطلاعات امنیتی را که حتی در اختیار متحدان خود در ناتو قرار نمی‌دهد، با اسرائیل شریک می‌شود و چشم به روی دستیابی اسرائیل به سلاح‌های اتمی می‌بندد.» اما آمریکا علاوه‌بر کمک‌های مالی و نظامی، به لحاظ دیپلماتیک نیز همیشه حامی این کشور بوده است و از سال 1982 تاکنون 32 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که علیه اسرائیل صادر شده‌اند، وتو کرده است. به نوشته میرشایمر و والت، این رقم بالاتر از مجموع وتوهای چهار عضو دائم دیگر شورای امنیت طی این مدت است.
اسرائیل، نقطه ضعف استراتژیک
میرشایمر و والت در ادامه استدلال‌های خود در زمینه تاثیرگذاری لابی اسرائیل بر سیاست‌های خارجی ایالات متحده می‌نویسند: «با این حال، سخاوتمندی و گشاده‌دستی خارق‌العاده آمریکا در مورد اسرائیل در صورتی که این کشور یک متحد استراتژیک مهم برای آمریکا محسوب می‌شد یا دلایل اخلاقی محکمی برای این عمل وجود داشت، توجیه‌پذیر بودند، اما هیچ یک از این دو منطق در مورد اسرائیل صادق نیست.» مولفان کتاب در ادامه دلایل، استراتژیک زیر را برای استدلال خود اقامه می‌کنند:
۱ - حمایت از اسرائیل برای آمریکا بسیار پرهزینه است و موجب ایجاد اشکال بر سر راه روابط آمریکا با جهان عرب می‌شود. ۲- آسیب‌پذیری اسرائیل در جنگ علیه تروریسم و برخورد با رژیم‌های خودسر منطقه، نقطه‌ضعف آمریکا محسوب می‌شود. ۳- اینکه گفته می‌شود تهدیدهای تروریستی مشابه، موجب اتحاد آمریکا و اسرائیل شده است، منطقی وارونه دارد: آمریکا به خاطر حمایت بیش از حد از اسرائیل در معرض تهدیدهای تروریستی قرار گرفته است و نه برعکس. ۴- رژیم‌های به اصطلاح خودسر منطقه، تهدیدی مستقیم برای منافع حیاتی آمریکا محسوب نمی‌شوند، بلکه در عوض تهدیدی جدی برای اسرائیل به شمار می‌روند. ۵- اسرائیل اکنون یکی از قدرت‌های نظامی برتر منطقه است و علاوه‌بر اینکه توان نظامی متعارف آن از همسایگانش بسیار برتر است، تنها کشور منطقه محسوب می‌شود که به سلاح‌های هسته‌ای مجهز است.
همان‌طور که پیش از این اشاره کردیم، انتشار مقاله و کتاب میرشایمر و والت در سال‌های 2006 و 2007، منجر به صف‌آرایی جدی موافقان و مخالفان کتاب در برابر یکدیگر و جدل‌های قلمی و رسانه‌ای تند و تیزی شد که همچنان نیز ادامه دارد. دنیل لوی، مشاور سابق ایهود باراک، نخست‌وزیر اسرائیل، طی مقاله‌ای که در روزنامه اسرائیلی هاآرتص منتشر شد، استدلال‌های نویسندگان این کتاب را زنگ خطری برای تل‌آویو خواند و نوشت: «اینکه حمایت آمریکا از اسرائیل تنها از طریق فشارهای محافل فعال در واشنگتن قابل توضیح است و نه به این خاطر که اسرائیل متحدی استراتژیک و حیاتی برای آمریکا محسوب می‌شود، باید سیاستمداران اسرائیل را به تجدیدنظر در رفتارهای خود وادار کند.»
ادوارد پک، عضو شورای منافع ملی آمریکا و دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی که سابقه سفارت در چندین کشور عربی و خاورمیانه‌ای را در کارنامه خود دارد نیز در واکنش به حملاتی که پس از انتشار این کتاب نسبت به میرشایمر و والت در رسانه‌های آمریکا انجام شد و فشارهایی که در نهایت باعث شد تا دانشگاه «هاروارد» تقاضا کند تا لوگوی این دانشگاه از چاپ‌های آتی کتاب حذف شود، می‌نویسد: «موج واکنش‌های خشم‌آلود و اهانت‌آمیزی که وجود این لابی را تکذیب می‌کنند و صلاحیت علمی نویسندگان کتاب را زیر سئوال می‌برند، خود محکم‌ ترین دلیل وجود این لابی و شیوه عملکرد تهاجمی و خصمانه آن است.» پک درعین حال موافقت خود را با هسته اصلی استدلال‌های میرشایمر و والت اعلام می‌کند و می‌نویسد: «هر چند نظرات متفاوتی در مورد هزینه‌ها و فواید بلندمدت روابط دو کشور وجود دارد، اما نمی‌توان منکر این شد که دیدگاه‌های این لابی در مورد منافع اسرائیل، به پایه‌واساس سیاست‌های خاورمیانه‌ای ایالات متحده تبدیل شده است.» مایکل شوئر، از مقامات ارشد سابق سیا، نیز در گفت‌و‌گو با رادیوی سراسری آمریکا در مورد این کتاب گفت که اسرائیل موفق شده است با یک برنامه تبلیغاتی بلندمدت و به شدت موفقیت‌آمیز، افکار عمومی مردم و سیاستمداران آمریکایی را تحت‌تاثیر قرار دهد. شوئر همچنین شجاعت میرشایمر و والت را به خاطر طرح این مساله برای افکار عمومی آمریکا ستود.
زیبیگنیف برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا نیز در مورد این کتاب در مجله فارین پالیسی نوشت: «میرشایمر و والت با ارائه آمار و ارقام علمی و مستند نشان می‌دهند که اسرائیل بیش از هر کشور دیگری از کمک‌های مالی بسیار سخاوتمندانه آمریکا برخوردار بوده است.
این کمک‌های سخاوتمندانه باعث شده است تا اسرائیل از جیب مالیات‌دهندگان آمریکایی، هر روز ثروتمندتر و غنی‌تر شود. در همین حال مقامات اسرائیل این کمک‌ها را بر خلاف سیاست‌ها و اهداف آمریکا در منطقه، صرف شهرک‌سازی و تعلیق روند صلح می‌کنند.»
اما در مقابل این گروه از موافقان کتاب، منتقدان بی‌شماری نیز با پاسخ‌های خود ادعاهای نویسندگان این کتاب را به چالش کشیدند و آنها را مغرضانه، غیرعلمی، اغراق‌آمیز و یهودی‌ستیزانه خواندند و حتی آبراهام فاکسمن، مدیر یکی از مراکز حمایت از یهودیان، با انتشار کتابی تحت عنوان «دروغ‌های مهلک: لابی اسرائیل و افسانه کنترل یهودیان» تلاش کرد به ادعاهای مولفان کتاب «لابی اسرائیل و…» پاسخ دهد. جورج شولتز، وزیر خارجه سابق آمریکا نیز طی مقدمه‌ای بر این کتاب نوشت: «این ایده که سیاست خارجی آمریکا در مورد اسرائیل و خاورمیانه تحت‌تاثیر لابی اسرائیل شکل می‌گیرد، به کلی اشتباه است.»
اما در نهایت، آن چه بیش از هر چیز در واکنش‌های مطرح شده نسبت به این کتاب جلب‌توجه می‌کند، فضای به شدت جهت‌دار رسانه‌ها و در نتیجه افکار عمومی آمریکا در مورد مساله اسرائیل است که به گفته مارک مازور، استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا، «هرگونه بحث منطقی در مورد روابط آمریکا و اسرائیل را ناممکن می‌کند و باعث می‌شود تا نقد روابط ویژه میان آمریکا و اسرائیل در سطح رسانه‌های ارتباط جمعی آمریکا، همچنان یک تابو باقی بماند.»