سام غفارزاده

بخش پایانی

صنع‌گرایان در هنگامی ‌که در نقش اپوزوسیون هستند با استفاده لوازم مدرنیته، تکنولوژی و سایر لوازم مدرن آرمان شهرهایی را تصویر و ادعای تحولات بنیادین می‌کنند، اما پس از به قدرت رسیدن باید به جای تخریب به اداره امور بپردازند؛‌ اگر با منش انقلابی (منظور تحول‌طلبی گسترده است) دوران اپوزوسیون‌گری خود بخواهند به اداره امور بپردازند، طبیعتا با ناکارایی جدی مواجه می‌شوند. این نوع اندیشه‌ها و سایر تفکرات مصنوعی و ضدطبیعی گر چه محکوم به شکست است، اما در قرون معاصر جوامع انسانی را بسیار عذاب داده‌اند. ایدئولوژی‌های صنع‌گرایانه چون شعله‌ای کوچک در مزرعه‌ای خشک بسیار سریع شعله‌ور می‌شوند، ولی خاموش کردن آتش آن با کندی و سختی همراه است.

تفکر آزادیخواهانه در مقابل تمام صنع گرایی‌ها است. چون برای انسان‌ها فی‌نفسه ارزش و به صرف انسان بودن تمام حقوق بنیادین را برای آنها قائل است. به صرف انسان بودن تمام حقوق بنیادین را لازم و جاری می‌داند. تا به حال نیز شکست را تجربه نکرده و روز به روز در حال تکامل و رفع کاستی‌های خود است.

در پارادایم این تفکر بشر همان‌گونه که خلق شده پذیرفته و طبیعت آن به رسمیت شناخته می‌شود. نه برای آن حدی ترسیم می‌شود و نه تغییر جبری آن مطلوب است. تنها محل کنترل و ایجاد حد برای بشر جایی است که حقوق دیگران خدشه‌دار شود. تضادهای انسانی در تفکر آزادی‌خواهانه با قوانینی که ناشی از قراردادهای اجتماعی دموکراتیک باشد، حل و فصل می‌شود. قوانینی که حقوق بنیادین نظیر جان و مال و آزادی را محترم و دائمی ‌بشمارد.

اما به‌رغم وجود این تجربه بشری که صلح و رفاه حاصل آن بوده است، هنوز برخی جوامع درگیر ظهور ، اوج و سقوط تفکرات صنع‌گرایانه‌اند. به ویژه جوامعی که بهره کمتری از مواهب توسعه برده‌اند. جوامع محروم و یا کم رفاه همواره از فرد، گروه و تفکری که رفاه بیشتری را به آنان بشارت دهد، استقبال می‌کنند.

صنع‌گرایان هم طرح راه‌های آرمانی ولی خلاف طبیعت بشری را ممکن‌تر یا سهل‌‌تر برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی و یا منزلت فکری و فرهنگی می‌یابند. چون بسط عدالت و افزایش سطح رفاه عمومی‌با سازوکار بازار آزاد و رقابتی سخت و تدریجی است و مانند هر پدیده عقلایی دیگری سود چندانی در تهییج احساسات اجتماعی ندارند؛ بلکه ثبات و آرامشی می‌خواهند که پذیرش آن از سوی جوامع تحت فشار یا کمتر توسعه یافته دشوار است. کشور ما نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، ‌بلکه دارای پارامترهای است که به رشد و تولید مداوم پدیده‌ها و تفکرات ضدطبیعی و صنع‌گرایانه مجال می‌دهد.

یکی وجود نفت و درآمدهای حاصل از خام فروشی آن است. منابعی که به هر دولتی فرصت می‌دهد تا از سختی‌ها و محدودیت‌های نظام اقتصاد آزاد فرار کند. منابعی که به جای مالیات، ردیف‌های درآمدی دولت را پر می‌کند، خود به خود دولت را برای کارا کردن نظام مالیاتی از طریق رونق کسب و کار و رشد اقتصادی بی انگیزه می‌کند. به تبع کاهش رونق در اقتصاد، افزایش رفاه در جامعه هم سخت و دور دست می‌شود. اما دلارهای نفت به مثابه مسکن‌‌هایی موقتی به جامعه خورانده می‌شود و نتیجه آن اقبال ضعیف به تفکر طبیعت گرای اقتصاد آزاد و رقابتی خواهد بود.

دیگر پارامتر موثر در تبلور صنع‌گرایی در کشور ما، ‌برخی ویژگی‌های فرهنگ ایرانی است. فرهنگی که هنوز ارزش‌های جمعی در آن مقدم بر ارزش‌های فردی است. «فردگرایی» و پذیرش «منفعت‌جویی فردی» مترادف با فرصت‌طلبی و بی‌اخلاقی گرفته می‌شود. فرهنگی که فضایی مستعد برای تفکرات جمع‌گرا مانند سوسیالیسم و یا ناسیونالیسم را فراهم می‌سازد. مقاومت فرهنگی در قبال اصالت فرد، یکی از موانع تحقق پارادایم آزادیخواهانه است. به ‌این پارامترها می‌توان اضافه کرد... ولی آنچه مهم است بستر مساعد برای ظهور صنع‌گرایی در برابر آزادی خواهی است.

در پایان این سوال مطرح می‌شود که چرا هیچ تجربه جهانی‌ای برای پایداری، تداوم و موفقیت نظام‌های مبتنی بر صنع‌گرایی وجود ندارد؟

به طور اجمالی پاسخ این سوال را می‌توان در ناکارایی روش‌های آنها پس از دستیابی به قدرت دانست. صنع‌گرایان در هنگامی ‌که در نقش اپوزوسیون هستند با استفاده لوازم مدرنیته، تکنولوژی و سایر لوازم مدرن آرمان شهرهایی را تصویر می‌کنند و ادعای تحولات بنیادین می‌کنند. اما پس از به قدرت رسیدن باید به جای تخریب به اداره امور بپردازند؛‌ اگر با منش انقلابی (منظور تحول‌طلبی گسترده است) دوران اپوزوسیون‌گری خود بخواهند به اداره امور بپردازند، طبیعتا با ناکارایی جدی مواجه می‌شوند. بدیهی است که رویکرد تخریبی با ساختن جامعه تعارض دارد. پس آرمان‌هایشان امکان تحقق نمی‌یابد، اگر بخواهند رویه دوران پیش از قدرت یافتن‌شان را کنار بگذارند و به منطق تکنولوژی و لوازم مدرن جهت ساختن و اداره جامعه تن بدهند، عقبه اجتماعی خود را از دست می‌‌دهند. چون تفاوتی با پوزیسیون سابق ندارند.

نگاهی گذرا به تاریخ معاصر جهان نیز نشان می‌دهد که صنع‌گرایان یا به انزوا رسیده‌اند یا راه به خشونت برده‌اند. آرمان‌هایشان چون دودی به آسمان رفته و زمین را به آتش کشیده‌. آنچه در این روزها برای روشنفکران، نخبگان و تکنوکرات‌های ما می‌تواند مفید باشد این است که برای رهایی از یک شق صنع‌گرایی (مانند پوپولیسم) به شق دیگری از آن مانند سوسیالیسم یا تفکرات التقاطی دچار نشویم چون دام صنع‌گرایی همچنان بر پهنه کشور ما گسترانیده است.

نمونه‌ای ملموس برای درک گستردگی این دام موضوع «بنزین» است. به رغم آنکه مصائب سهمیه‌بندی بنزین برای عموم شهروندان نمایان شده کمتر کسی جز طرفداران اندیشه اقتصاد آزاد و رقابتی برای رهایی از این معضل راه حل قیمتی ارائه می‌کند. موضوعی ساده که میزان مصرف تابعی از قیمت است به بحرانی ملی تبدیل شده است. غالبا تلاش می‌شود راه‌حلی غیر از آزادسازی و اصلاح نظام‌قیمتی ارائه شود چون سایه صنع‌گرایی بر جامعه‌ایرانی سنگینی می‌کند.

منبع: Rastak.com