زنان و بازار نیروی کار
ترجمه و تلخیص: اسماعیل استوار
درباره شیمومیورا
گفت‌وگوی پیش رو را نشریه گلوبال ویوپوینت با میتسکو شیمومیورا (Mitsuko Shimomura) دانش آموخته اقتصاد و روزنامه‌نگار، انجام داده است که حاوی نکات مفیدی است و به نظر می‌رسد، اقتصاد‌ ایران نیز درآینده‌ای نزدیک با ‌این مسائل مواجه خواهد بود.

میتسکو شیمومیورا، یکی از روزنامه‌نگاران با سابقه و سرشناس ژاپنی است. وی اولین سردبیر زن نشریه پرتیراژ آساهی(Asahi) بود. او نویسنده کتاب «جنبش زنان چگونه زندگی مردان را تغییر داده است؟» و نیز کتاب «ساخت ژاپن: آکیوموریتا و سونی به همراه آکیوموریتا» و «ادوین.ام.رینگولد» است. وی یک روزنامه‌نگار تمام وقت با گرایش‌های چپ است که در حال حاضر نایب‌رییس انجمن صنفی مدیران عامل و رییس مرکز سلامت عمومی و مسائل اجتماعی(CEO) است. او به عنوان عضوی از هیات مشاوران اقتصادی نخست وزیر و مدیر صندوق زنان آسیایی خدمت کرده است.
گستره وسیع نقش‌آفرینی زنان یکی از موضوعات فراموش شده مطالعات توسعه‌ای و در عین حال نیازمند تصحیح فوری است. امروزه از نظر اقتصاد سیاسی توسعه، هیچ موضوعی مهمتر از به رسمیت شناختن لزوم مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نقش رهبری زنان نیست. ‌این موضوع یکی از ابعاد حیاتی توسعه به مفهوم آزادی است. (آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل اقتصاد 1998)
حتی اقتصاد کشورهای پیشرفته‌ای چون ژاپن و اروپا نیز امروزه با مساله نیروی کار سالخورده و اشتغال زنان برای خنثی نمودن عوارض منفی ناشی از کاهش نیروی کار و در نتیجه بهره‌وری اقتصادی دست به گریبانند. روزگاری این کشورها در پی یافتن راه‌حل مهار بیکاری و تورم بودند؛ اما امروزه مساله آنها چگونگی ترکیب نیروی کار در نتیجه کاهش زاد و ولد و افزایش نقش‌آفرینی زنان در عرصه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی است. جامعه جوان ما که در حال حاضر جزو جوامع در حال توسعه با بالاترین درصد نیروی کار جوان(و نه لزوما شاغل) به شمار می‌رود، تنها با مساله بیکاری مواجه نیست، بلکه گسترش نقش‌آفرینی زنان، ورود آنها به بازار کار و تغییر ترکیب نیروی کار نیز از جمله مباحثی است که باید هرچه سریع‌تر در دستور کار تصمیم‌سازان اقتصادی قرار گیرد. صرف محدود نمودن ورود دختران به دانشگاه‌ها و تعیین سطح مشخصی از پذیرش دختران نه تنها مشکلی را حل نخواهد نمود، بلکه به بحران‌های دیگری دامن خواهد زد. زنان‌ایرانی شایستگی و استعداد آن را دارند تا پا به پای مردان به ایفای نقش بپردازند و از حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مناسبی برخوردار باشند. گرچه در حال حاضر اقتصاد‌ایران سطح بالای نیروی کار جوان را تجربه می‌نماید، طی دهه‌های آینده ما نیز به دلیل کاهش نرخ زاد و ولد و تغییر در نمودار جمعیتی خود با نیروی کار سالخورده مواجه خواهیم شد که می‌طلبد تا برنامه‌ریزان اقتصادی برای جلوگیری از بحران‌های آتی تدبیری بیاندیشند.
چه چیزی در زندگی زنان ژاپنی طی 15-10 سال گذشته، بیشتر مورد تغییر واقع شده است؟
اول‌اینکه، تعداد زنانی که کار می‌کنند به طور قاطع افزایش یافته است و اینکه زنان در حال حاضر شغلی داشته باشند، چیز غریبی نیست.
در حال حاضر روندی متفاوت و معنی دار در مورد ازدواج زنان در جریان است. به این صورت که زنان دیرتر تن به ازدواج می‌دهند. زنانی که در سن 20 سالگی خود ازدواج می‌کردند هم اکنون تا رسیدن به سن 30 سالگی ازدواج نمی‌کنند.‌ این به این مفهوم است که ارزش‌های سنتی ژاپنی‌ها در مورد زنان دستخوش تغییرات عمده شده است و اینکه‌ این زنان خوشبخت هستند یا نه؟ موضوع دیگری است. اما ‌این حقیقت وجود دارد که زنان مجرد زیادی وجود دارند که درآمد شخصی خود را کسب می‌کنند و از آزادی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار هستند. همچنین تعداد زنانی که به صورت تمام وقت خانه‌داری- همسرداری می‌کنند رو به کاهش است. چون اغلب زنان پس از ازدواج و حتی بچه دار شدن به کار ادامه می‌دهند.
تغییر دیگری که قابل رویت است، افزایش نیروی کار زن شاغل در سطوح مدیریتی است. در طول ۶۰ سال گذشته، تعداد زنان نماینده مجلس در بالاترین میزان خود پس از انتخابات دموکراتیک (بعد از جنگ جهانی) بود؛ به نحوی که ۳۹ زن انتخاب شده بودند. پس از آن ‌این رقم کاهش یافت و هرگز از رقم قبلی فراتر نرفت، اما انتخابات تابستان گذشته بالاخره بر‌این شکست فایق آمد.‌ این جریان یک پیشرفت دموکراتیک برای ما به شمار می‌رود. یوریکو کاواگوچی، به عنوان یک زن، وزیر امورخارجه پیشین ما بود. یک وزیر خارجه زن در گذشته برای ما غیر قبل تصور بود.
همچنین درصد زنان در کمیته‌های مشاوره، به عنوان‌سازمانی که حقیقتا قدرت تصمیم‌سازی دارد در وزارتخانه‌های دولتی و سایر آژانس‌ها رو به افزایش است.‌ این ‌درصد در واقع در گذشته وجود خارجی نداشت؛ اما پس از تحولات دولت در نظر داشت که‌این رقم را به 20‌درصد از کل اعضا برساند که به‌این هدف خود دست یافت. هدف بعدی رساندن سهم زنان به 30‌درصد بود که در حال حاضر نزدیک‌این رقم هستیم. ‌این روندی است که بر دولت‌های منطقه‌ای و دولت مرکزی حاکم است.
در حال حاضر زنان بسیاری وجود دارند که در حرفه پزشکی، حسابداری و یا سایر حرفه‌ها فعالیت دارند که درآمد آنها به‌اندازه همکاران مردشان است.
با تمام‌این حرف‌ها، جامعه ژاپنی‌ها هنوز محیط مناسبی برای زنانی که می‌خواهند به طور همزمان ازدواج کنند، بچه‌دار شوند و کار خود را نیز دنبال کنند، به شمار نمی‌رود.
باید گفت که‌این امر یکی از دلایل کاهش نرخ زاد و ولد می‌باشد؛ در گذشته چنین تصور می‌شد که مشکل کاهش تعداد بچه‌ها، چیزی است که باید توسط زنان حل شود، اما به تازگی دولت به علاوه رهبران صنفی، ضرورت توجه به زوال قدرت ملی ژاپن را دریافته‌اند.
به عنوان نایب‌رییس انجمن صنفی مدیران عامل، بحث‌های جدی درباره‌این موضوعات با رهبران تجاری مرد شرکت‌های اصلی داشته‌ام و آنها حقیقتا، از ته قلب، نگران آن هستند که عدم استفاده فعال از قدرت زنان در جامعه ژاپن، می‌رود که قدرت ملی ژاپن را با مخاطره جدی مواجه کند. آنها به دنبال برابری جنسیتی برای زنان و یا موضوعاتی از‌این دست نیستند، بلکه انگیزه آنها تجاری، اقتصادی و حفظ قدرت رقابتی در بازارهای بین‌المللی است. اما من فکر می‌کنم‌این امر گام بزرگی است (که می‌تواند ما را به اهداف خود برساند).
۱۰ سال قبل، ۴۰‌درصد نیروی کار ژاپنی را زنان تشکیل می‌دادند و ۷۰‌درصد از‌این زنان علاوه بر مادر بودن و انجام وظایف مادری به کار پاره وقت نیز مشغول بودند. آیا ‌این جریان دچار تغییر شده است؟
تعریف نرخ مشارکت نیروی کار که من استفاده می‌کنم، عبارت است از درصد نیروی کار مشغول به کار و یا آنهایی که به دنبال کار هستند از کل جمعیت. ‌این ‌درصد شامل تمام افراد بیکاری است که به دنبال کار می‌گردند، به استثنای افرادی که به طور تمام وقت خانه‌داری می‌کنند و یا دانشجوی تمام وقت یا بازنشسته هستند.
بنا به این تعریف، نرخ مشارکت نیروی کار زن (که سن آنها بین ۱۵ تا ۶۵ سال است)، در حال حاضر ۹/۶۰‌درصد است که از سال ۱۹۶۸، که جمع‌آوری آمار شروع شد، بالاترین رقم به شمار می‌رود.
زمانی که شما نمودار مشارکت نیروی کار زن ژاپنی را نسبت به سن آنها ترسیم می‌کنید، شما به چیزی می‌رسید که آن را منحنی‌ام
(M- Curve) می‌نامند. اغلب زنان مجرد ۲۰ ساله کار می‌کنند. ‌این اولین پیک (نقطه اوج) نمودار است.‌ این زنان پس از سن ۲۰سالگی ازدواج می‌کنند و به‌ این صورت نمودار به سرازیری افتاده و مشارکت زنان در نیروی کار کاهش می‌یابد و نمودار یک فرو رفتگی را تجربه می‌کند. در سن ۴۰ سالگی که زنان اغلب، بچه‌هایشان را بزرگ کرده‌اند، دوباره شروع به کار کردن می‌کنند که پیک دوم نمودار مشارکت زنان در نیروی کار ظاهر می‌شود. و زمانی که در سن ۶۰ سالگی بازنشسته می‌شوند، دوباره نمودار روند کاهشی به خود می‌گیرد. حاصل کار نموداری خواهد بود شبیه به حرف M با دو نقطه اوج.
در اروپا و آمریکا فرورفتگی در نمودار مشارکت زنان در نیروی کار وجود ندارد و بیشتر نمودار ذوزنقه‌ای است. منحنی M مشارکت زنان در نیروی کار، روند متمایزی است که در کشورهایی شبیه ژاپن و کره مشاهده می‌شود. اخیرا‌ این منحنی M شکل در ژاپن در حال تغییر است و به شکل ذوزنقه‌ای در آمریکا و اروپا نزدیک می‌شود.
این به آن دلیل است که زنان در سن ۲۰ سالگی ازدواج و کار خود را ترک نمی‌کنند و بیشتر زنان مجرد، شغل خود را به صورت بلندمدت دنبال می‌کنند. اشتغال مستمر زنان رو به افزایش گذارده، به نحوی که از ۸/۶ سال در سال ۱۹۸۵ به ۹ سال در سال ۲۰۰۴ افزایش یافته است.
با‌این وجود پیدا کردن کار پس از ترک کار تمام وقت و بزرگ شدن بچه‌ها مشکل است. بسیاری از آنها شغل پاره وقت را ترک و یا عوض می‌کنند و‌این به این مفهوم است که‌این نوع اشتغال به لحاظ شرایط کاری و پرداخت‌ها، قابل مقایسه با اشتغال تمام وقت نیست.
از سوی دیگر زنان ژاپنی لزوما نمی‌خواهند شبیه مردان معتاد به کار ژاپنی شوند. البته رهبران زن، نیروی کار برجسته، سرآمد و
با انگیزه‌ای هستند که با کارکردن به سختی کار کردن مردان، مشکلی ندارند، اما در کل، تعداد زیادی از زنان می‌خواهند شکل زندگی آزادتری داشته باشند که به آنها اجازه تشکیل خانواده، کار، لذت و تفریح، مسافرت و مطالعه و مشارکت در انجمن‌های محلی را بدهد، آنها لزوما نمی‌خواهند که به صورت تمام وقت به بنگاهی گره بخورند.
به طور مثال‌سازمان بهداشتی که در حال حاضر من اداره می‌کنم، پزشکان متخصص بسیاری را استخدام می‌کند که برخی از آنها جزو شاغلین تمام وقت و برخی دیگر پاره وقت یا موقت می‌باشند. زمانی که ما تلاش می‌کنیم برخی از شاغلان پاره وقت یا موقت با عملکرد بالا را به صورت تمام وقت استخدام کنیم، اغلب در می‌یابیم که آنها تمایلی به کار تمام وقت ندارند. آنها می‌خواهند بر میزان ساعات کار خود کنترل داشته باشند و حتی به گفته برخی از آنها کار کردن برای شرکت‌های مختلف فرح بخش است. ‌این روندی است که تنها در مورد زنان مشاهده نمی‌شود، بلکه مردان نیز در‌این مسیر حرکت می‌کنند.
طبق قانون، دولت تلاش می‌کند که اختلاف شرایط کاری و حقوق کارمندان (تعطیلات، مستمری بازنشستگی، بیمه درمانی و...) را به لحاظ اشتغال پاره وقت، موقت و یا تمام وقت تقلیل دهد. باید به خاطر داشته باشید که در میان شاغلین پاره‌وقت و موقت، هستند کسانی که تلاش می‌کنند تمام وقت شوند ولی نمی‌توانند.
تمامی‌این مسائل در‌این نکته نهفته است که نظام ارزشی که تصمیمات زندگی را در ژاپن شکل می‌دهد در حال تغییر است.این لزوما به این معنی نیست که جامعه ژاپنی‌ها در حال حرکت به سوی جوامع غربی است. من نمی‌توانم بگویم که به کجا می‌رویم؛ اما جامعه ژاپنی و نظام ارزشی آن مراحل تنوع و گونه‌گون شدن را طی می‌کند.
بچه‌های زنانی که بیرون از خانه کار می‌کنند چه تاثیراتی پذیرفته‌اند؟
بسیاری از مردان معتقدند که کاهش نرخ زاد و ولد به‌این علت است که زنان شغل خود را دنبال می‌کنند و از ازدواج طفره می‌روند و زنان را به‌این خاطر به باد انتقاد می‌گیرند. اما شگفت آور‌اینکه به لحاظ آماری، زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه‌دار تمام وقت، بچه‌های بیشتری دارند! زنان خانه‌دار تمام وقت، به‌اندازه‌ای که انتظار می‌رود صاحب فرزند نیستند؛ چرا که آنها در حالی که شوهرانشان توجه خود را معطوف شغل خود می‌کنند، تمایلی به چسبیدن به خانه و کاشانه برای بزرگ کردن فرزندان خود ندارند.
به نظر می‌رسد با کاهش نرخ زاد و ولد، امروزه مادران توجه خود را نه تنها به انرژی خود، بلکه به ناکامی‌هایشان در قبال بچه‌ها معطوف می‌کنند که برخی اوقات این امر باری است که بر دوش بچه‌ها تحمیل می‌شود. شاید‌این یکی از دلایل بزه‌های گوناگون در خانواده‌ها است که شما درباره آنها در روزنامه‌ها می‌خوانید. اما همه ‌اینها حقیقتا از خانواده‌ای به خانواده دیگر متفاوت است و من فکر می‌کنم عمومی شدن آن خطر بزرگی است.
آیا مردان و زنان شاغل هنوز به مشارکت بیشتر در خانواده متعهدند یا به زندگی شخصی و خانواده به طور مشترک توجه می‌کنند؟
تفاوت روشنی میان نسل‌های مختلف وجود دارد. مردهای بالای 50 سال برتری بیشتری برای کار خود نسبت به خانواده قایل هستند. به طور فزاینده‌ای، بیشتر مردان 30 ساله ارزش بیشتری برای خانواده قایل هستند؛ بدین صورت که برای بودن با خانواده و تعطیلات، مرخصی می‌گیرند. در مقایسه با نسل سالخورده، ‌این مردان به برقراری روابط خوب با همسر و فرزندانشان توجه نشان می‌دهند.
به نظرم‌این امر تنها به دلیل تغییر مردان به وقوع نپیوسته است، بلکه همسران آنها قدرتمند شده‌اند و از شوهرانشان می‌خواهند تا به زندگی خانوادگی خود بیشتر توجه کنند. در گذشته نقش‌های مشخصی برای مردان و همسرانشان وجود داشت که هر دو آن را پذیرفته بودند. ‌این نظام ارزشی در حال تغییر است.
در سال 1956، الوا میردال، جامعه شناس سوئدی، کتاب مشترک خود دو نقش زنان را به رشته تحریر درآورد. در آن کتاب او می‌گوید: زنان می‌توانند هر دو نقش را - خانواده و شغل- داشته باشند اما هم برای زنان و هم برای خانواده آنها بهتر است که‌این نقش‌ها به صورت متوالی‌ ایفا شود؛ بدین مفهوم که بچه‌دار شوند و وقتی بچه‌ها به مدرسه رفتند و بزرگ شدند، زنان می‌توانند به اشتغال خود برسند.
در حال حاضر کشورهای ژاپن، آلمان و سایر کشورهای اروپایی نه تنها دارای جامعه‌ای سالمند هستند، بلکه به‌طور برجسته‌ای دارای جامعه‌ای پیر می‌باشند. آیا زمان آن فرا نرسیده است که کار طولانی‌مدت‌تر را برای نیروی خود فراهم سازیم، به ویژه برای زنانی که می‌توانند ابتدا خود را وقف خانواده کنند و دوره‌ای پس از فارغ شدن از بچه‌ها به کار بپردازند؟
وقتی این سوال را از بتی فریدن (فعال و فمینیست آمریکایی) پرسیدم، وی گفت: امید به زندگی برای زنان (فکر می‌کنم برای ژاپن و آمریکا) 80 سال است، بنابراین‌ این ‌اندیشه که مردم باید در سن 65 سالگی یا کمتر، از فعالیت کاری بازنشسته شوند، به طور کامل منسوخ شده است. به طور فزاینده‌ای، همان‌طور که الوا میردال پیش‌بینی کرد، مردم هر چه بیشتر در مورد شغل‌ آینده شان و مرحل دوم زندگی‌شان سخن می‌گویند.
همچنین افق بلندتر زندگی، انتخاب‌های گذشته شما را متاثر می‌سازد. ‌این مساله، ترس از داشتن تنها یک شانس برای مخاطرات بیشتر و انتخاب‌های گسترده تر در زندگی را نسبت به هر زمان ممکنی در طول تاریخ بشری، تخفیف داده است.
آیا در حال حاضر‌ این موارد، چشم‌انداز پایداری برای جوامع سالمندی شبیه ژاپن و اروپا به شمار نمی‌رود؟ موانع فراهم نمودن فرصت‌های شغلی برای سالمندان چیست؟‌ آیا ‌این امر، به‌ویژه برای جوامع غیر مهاجرپذیر شبیه ژاپن، به عنوان یک راه‌حل، دارای ارجحیت نیست؟
من لزوما با نظر الوا میردال که می‌گوید بهتر است زنان شغل و خانواده خود را به صورت متوالی دنبال کنند (اول بچه‌دار شوند و بعد از بزرگ شدن بچه‌ها به سر کار بروند) موافق نیستم. اگر یک زن مجرد تمام وقت کار کند، برای مثال وقتی ازدواج کرد شاید بتواند ۸۰‌درصد از وقت خود را به کار اختصاص دهد و وقتی بچه دار شد ۵۰ و یا ۴۰‌درصد از وقت خود را کار کند. اما برای او مهم است که با روند جدید جامعه در ارتباط باشد و شغل خود را حفظ کند. ورود دوباره به بازار کار برای زنان، پس از سال‌ها صرف وقت به عنوان خانه‌دار تمام‌وقت، به‌این سادگی‌ها هم که فکر می‌کنیم، نیست. در هر موردی،‌این مساله به افراد و نوع شغل آنها بستگی دارد و مطرح کردن یک راه‌حل معین برای همه غیرممکن است.
بتی فریدن، در کتاب خود (Fountain Of Age) چنین بحث می‌کند که هر کسی قادر است قطع نظر از سن، با استفاده از استعداد درونی خود به شکوفایی برسد و شخصیت جدیدی را آشکار نماید. ‌این امکانی است که تا پایان عمر وجود دارد. من هم به این امر اعتقاد دارم.
سال‌ها پیش، شرکت سونی تعدیلات ساختاری ملایمی را به اجرا گذاشت و تعداد زیادی از شاغلین، شرکت را ترک کردند. البته آنها اخراج نشدند، بلکه به صورت داوطلبانه بازنشسته شدند. من تعدادی از‌این کارمندان پیشین سونی را که در سن ۵۰سالگی یا حتی ۶۰سالگی بودند، استخدام کردم. چون که احساس می‌کردم آنها با استعداد هستند و به نحو مناسبی می‌توانند در‌سازمان سهیم شوند. نمی‌توان ادعا کرد که عملکرد مردم در سن خاصی بدتر می‌شود.
جمعیت ژاپن زودتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد، روند کاهشی به خود گرفته است که ‌این مساله همه را مضطرب می‌کند. تنها دو راه‌حل برای جوامع سالمندی چون ژاپن و اروپا وجود دارد: اول، توسل به استعداد جمعیت زنان است که تا به حال به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است.‌این امر نیروی کار را افزایش خواهد داد. برای محقق کردن چنین امری ما نیازمند فراهم کردن زیرساخت‌های اجتماعی و قانونی برای زنان هستیم تا بتوانند در سطحی که از توانایی آنها بهره‌برداری کامل شود، به کار ادامه دهند.
راه‌حل دیگر، فراهم کردن فرصت‌های شغلی برای جمعیت سالمند است. بتی فریدن در کتاب خود یادآور می‌شود که در آمریکا، جمعیت بالای ۶۰ سال، جمعیت بیمار و بستری شده تلقی می‌شوند، در حالی که واقعیت‌این است که تنها ۵‌درصد از آنها بیمار و بستری شده هستند و بقیه به طور نسبی در سلامتی به سر می‌برند.
در ژاپن جمعیت بالای 50 سال، بیشترین پول را دارند، خانه شخصی خود را در طول زندگی پر رونق خود ساخته‌اند، دارای انگیزه هستند و از آموزش برخوردارند. بنابراین صرف وقت روزانه آنها در بازی گلف و یا گرفتن حمام داغ، برای آنها به مثابه اتلاف وقت است. زایر آنها در واقع خواهان مشارکت در جامعه به اشکال مختلف هستند.