عکس: محمود عارفی

در فرآیندتوسعه اقتصادی درکنار تنظیم سیاست‌های داخلی، مهم‌ترین مولفه‌ای که مورد توجه قرار می‌گیرد، نوع تعامل یا دیپلماسی کشور در حوزه سیاست خارجی است. اینکه چقدر سیاست خارجی یک کشور می‌تواند بر توسعه اقتصادی تاثیر بگذارد، مساله امروز کشور ما نیست. بی‌گمان بسیاری از کشورهای توسعه یافته این راه را رفته‌ و از طریق گسترش روابط خارجی خود به توسعه دست یافته‌اند. اگر بخواهیم این موضوع را سه دهه گذشته در ایران مورد کنکاش قرار دهیم، با سیاست خارجی پرفراز و نشیبی که به خصوص در حوزه دیپلماسی اقتصادی با آن مواجه بودیم، این پرسش مطرح می‌شود که آیا سیاست خارجی بخشی از توسعه نیافتگی را به خود اختصاص داده است؟ آقای دکتر صدر، شما تجربه سال‌ها کار درسیاست خارجی ایران دارید، با توجه به همین تجارب، بفرمایید که چقدر سیاست خارجی ایران به توسعه کشور منجر شده است؟

در بحث دیپلماسی و روابط سیاسی کشورها، معمولا رسم این است که اول رابطه سیاسی برقرار می‌شود و سپس رابطه اقتصادی و فرهنگی. پس از این مرحله است که روابط به مرحله امنیتی و نظامی رسیده و در عالی‌ترین نقطه به رابطه استراتژیک می‌انجامد. آنچه در این میان بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و متاسفانه بعضی مواقع هم به آن توجه جدی نمی‌شود، این است که روابط سیاسی در واقع مقدمه روابط دیگر است. یعنی بین دو کشور اگرچه ابتدا رابطه سیاسی برقرار می‌شود، اما این رابطه تنها رابطه‌ای است که موجب می‌شود، سایر بخش‌ها توسعه یابد.

در سیاست خارجی بهترین شکل همکاری روابط همه جانبه است؛ یعنی همه ابعاد سیاسی،اقتصادی و فرهنگی را پوشش دهد. اگر در سیاست خارجی یک کشور تنها به روابط سیاسی بسنده شود، اگرچه شاید سیاست خارجی فعالی هم وجود داشته باشد، اما کامل نیست و باید حتما وارد سایر بخش‌ها شد. در سیاست خارجی، روابط سیاسی با یک اعلامیه و بیانیه می‌تواند برقرار شود و با یک اعلامیه و بیانیه هم می‌تواند قطع شود. درحالی که اگر روابط اقتصادی بین دو کشور برقرار شود و گسترش یابد، با قطع روابط سیاسی تا سال‌های سال اقتصاد دو کشور می‌توانند با هم کار کنند، حتی اگر در بعد سیاسی تصمیم به قطع روابط دو کشور گرفته شده باشد.

چه عواملی سبب تحکیم روابط اقتصادی در سیاست خارجی می‌شود؟

همان گونه که اشاره کردم، روابط سیاسی دوکشور به دلیل آنکه اقتصاد دو طرف به هم وابسته است،قطع نمی شود. برای برقراری دوباره ارتباط یا قطع آن یک‌شبه نمی‌توان اقدام کرد. حتی اگر زمانی در حوزه سیاسی بین کشورها اختلافی پیش بیاید، مثلا سیاستمداران تصمیم بگیرند، رابطه سیاسی را قطع کنند، بخش اقتصادی فشار می‌آورد که نباید این کار انجام شود. اینجا است که تاثیر اقتصاد و روابط اقتصادی آشکار می شود. عامل مهم دیگرمسائل فرهنگی، نظامی و امنیتی است. اگر روابط اقتصادی بین کشورها قوی باشد، موجب گسترش روابط امنیتی می شود و به سوی روابط استراتژیک و همه جانبه پیش می‌رود. در چنین شرایطی، نه تنها خطر تهدیدهای امنیتی برطرف می‌شود، بلکه حاشیه امنیتی متقابل ایجاد می‌شود. داشتن روابط امنیتی به خصوص با همسایگان، روابط را استراتژیک می‌کند. مثلا ترکیه یک همسایه بسیار مهم برای ایران است. در آغاز پیروزی انقلاب، روابط اقتصادی ایران و ترکیه در بخش مبادلات تجاری چندان توسعه یافته نبود. حتی یادم هست که دراوایل انقلاب که هنوز نظام جمهوری اسلامی مستقر نشده بود، گفته می‌شد که بخشی از گارد شاهنشاهی در خاک ترکیه درحال آموزش هستند که به ایران حمله کنند. می‌خواهم بگویم تا این اندازه ترکیه برای جمهوری اسلامی ایران ناامن بود؛ اما به مرور روابط اقتصادی دو کشورگسترش یافت و سبب شد تا ترکیه‌ که برای ایران زمانی تهدید تلقی می‌شد، امروز به یکی از دوستان ایران تبدیل شود و مرزهای این کشور با ایران جزو مرزهای امن باشد. این تاثیر مسائل اقتصادی بر امنیت است که گسترش آن باعث توسعه روابط استراتژیک بین دو کشور می‌شود.

شما ترکیه را مثال زدید، روابط سیاسی بین ایران و ترکیه همواره فراز و نشیب‌های زیادی داشته، یعنی معتقدید که اقتصاد نقش مهمی در بازسازی روابط سیاسی دو کشور ایفا کرده است؟ اگر بخواهیدبه مولفه‌های دیگراشاره کنید به نظر شما کدام‌یک قوی‌‌تر بودند؟

همین طور است؛ در این مثال روابط اقتصادی بر روابط سیاسی غلبه کرد. به جز اقتصاد، روابط فرهنگی هم بسیار تاثیر گذار است. روابط سیاسی بین دو کشور به خودی خود آسیب‌پذیر است؛ حتی یک اتفاق می‌تواند این رابطه را خدشه‌دار کند. اما روابط اقتصادی به سرعت از بین نمی‌روند. برای قطع رابطه‌ اقتصادی که مثلا ۱۰ سال زحمت کشیده شده مدت‌ها طول می‌کشد تا آن رابطه به طور کامل قطع شود. این طور نیست که یک شبه تصمیم گرفته شود. همین الان در مورد فروش نفت، ایران باوجود تهدید‌های آمریکا نفت خود را صادر می کند.

شاید برای تکمیل این سوال بهتر بود می‌پرسیدم آیا این مساله درباره رابطه ایران و آمریکا هم اتفاق افتاد؟ یعنی بعد از قطع روابط سیاسی، روابط اقتصادی ادامه یافت؟

البته این موضوع درباره همسایگان اهمیت بیشتری دارد، چون امنیت مرزها مهم است. چرا دور برویم؛ همین اروپا مثال روشن‌تری است. این روزها از نظر سیاسی، دولت فعلی با کشورهای اروپایی رابطه خوبی ندارد.

با انگلیس آلمان، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا رابطه سیاسی خوبی نداریم، اما روابط اقتصادی همچنان ادامه دارد. ۷ سال از عمر این دولت می‌گذرد درحالی که روابط اقتصادی با اروپا همچنان برقرار است. با اینکه سران کشورهای اروپایی تصمیم دارند، به دلیل ورود به تحریم‌ها حجم مبادلات اقتصادی خود را با ایران کم کنند، اما نمی‌توانند. حتی در مساله نفت هم اگرچه تصمیم می‌گیرند که نخرند، ولی اجرای آن برای آنها مشکل‌زا است. کره جنوبی جزو همین کشورها است که به توصیه آمریکا عمل کرد. اما نمی‌تواند از ایران نفت نخرد.

کره جنوبی با اینکه رابطه سیاسی خوبی با دولت فعلی ندارد، خرید نفت را توقف نکرده است. کشورهای دیگرهم همین‌طور. یونان، اسپانیا و ایتالیا هنوز با وجود تهدید‌های آمریکا با ایران مراودات اقتصادی دارند. اینگونه نیست که یک شبه بتوان این روابط را قطع کرد. بنابراین اگر اقتصاد پشتوانه سیاست نباشد، به سرعت روابط به هم می‌خورد.

آقای دکتر، دیپلماسی اقتصادی و سیاسی به نوعی در هم تنیده است. شما این موضوع را توضیح دادید. اما وقتی پای سخنان تجار و بازرگانان کشور می‌نشینید، اولین نقدی که به دستگاه دیپلماسی کشور وارد می‌کنند، ضعف سفارتخانه‌های ایران در خارج از کشور در حوزه اقتصادی است. زمانی بحث این بود که رایزن‌های اقتصادی ما عملکرد خوبی ندارند. آیا چنین است؟

دستگاه دیپلماسی در روابط اقتصادی کاملا واسطه است. وزارت خارجه مثل یک واسطه بین دولت‌های دو کشور عمل می‌کند؛ واسطه‌ای است که شرکت‌های خصوصی و تجار دو کشور به یکدیگر متصل شوند، اما وزارت خارجه به تنهایی کار اقتصادی

نمی‌کند.

تنها هنرش این است که بخش خصوصی دو دولت را به هم وصل کند. این، برقراری ارتباط و سپس شناسایی نیازهای طرفین هنر دستگاه دیپلماسی یک کشور است. مثلا یک کشورآسیایی چه نیازهایی دارد و چگونه ایران می‌تواند تامین‌کننده آن نیازها باشد، از جمله اقداماتی است که وزارت خارجه می‌تواند به اقتصاد کشور ارائه کند. دستگاه دیپلماسی در حوزه دیپلماسی اقتصادی، تسهیلاتی فراهم می‌کند که این دو بتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند.همان طور که طی سال‌های گذشته این رویه در وزارت خارجه حاکم بوده است.بنابراین این وظیفه تجار است تا بازارهای خود را بیابند و پس از آن رایزن های اقتصادی شرایط را برای برقراری روابط اقتصادی فراهم ‌کنند.

آنچه دستگاه دیپلماسی ایران در حوزه اقتصادی انجام می‌دهد، همانند روال معمول در دنیا است؟

بله همه جا به این شکل عمل می‌شود.

شما به بحث تحریم‌ها اشاره کردید؛این روزها برخی تحلیل‌گران شرایط ایران در دوران جنگ را با شرایط تحریم‌های بین‌المللی در حوزه اقتصاد، در آن دوران مقایسه می‌کنند. کسانی که تجربه مدیریت آن دوران را دارند می‌گویند مدیریت آن زمان به گونه‌ای بود که این فشار در داخل احساس نمی‌شد. دستگاه دیپلماسی در آن زمان چگونه عمل می‌کرد؟

ما در آن مقطع، اینگونه تحریم نشده بودیم. این اشتباهی است که برخی مرتکب می‌شوند. البته کسانی هم که تبلیغ می‌کنند معمولا این اشتباه را مرتکب می‌شوند. اگرچه از ابتدای پیروزی انقلاب کشور ما با تحریم روبه‌رو بوده، اما تحریم واقعی در دولت آقای احمدی‌نژاد شکل گرفت؛ آن هم تحریم بین‌المللی. درست است که با آمریکا قطع ارتباط کردیم اما آمریکا در همان آغاز انقلاب تحریم‌هایش را علیه ایران شروع کرد.

حتی انگلستان که متحد آمریکا بود، در آن مقطع زمانی حاضر نشد که ایران را تحریم کند. منظور از تحریم، تحریم اقتصادی است که شامل فروش اسلحه به ایران و تجهیزات نظامی می‌شود. تحریم‌های ابتدای انقلاب و دوران جنگ، تحریم نظامی بود. به این دلیل که می‌خواستند ایران در جنگ پیروز نشود. اما تحریم‌هایی که امروز اعمال می شود، تحریم‌های بین‌المللی در حوزه اقتصاد است.

در سه دهه گذشته سیاست خارجی ایران دریافت کننده ۵ قطعنامه بین‌المللی بوده، درحالی که با چنین تحریم‌هایی در زمان جنگ روبه‌رو نبوده‌ایم. ایران در زمان جنگ به‌رغم مشکلات بسیارمثل فروش نفت بشکه‌ای ۷ دلار و کاهش فروش نفت، شاهد چنین تحریم اقتصادی نبود. یادم هست در یک مقطعی که فشارها خیلی زیاد شده بود و احتمال تحریم نفتی ایران مطرح بود، دولت تصمیم گرفت که کشور را با فروش روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت اداره کند. برنامه‌ریزی هم انجام شد. البته خوشبختانه کار به این مرحله نرسید، اما برنامه‌ریزی صورت گرفت. وضعیت اقتصادی در داخل کشور هم با توجه به شرایط، مناسب نبود ولی اقتصاد ایران مشکل تحریم‌های بین‌المللی را نداشت. تنها مساله در آن مقطع زمانی جنگ بود. درحالی که در سال‌های اخیر که آقای احمدی‌نژاد ناگهان موضوع هولوکاست را عنوان می‌کند یا مسائلی مطرح می‌شود که به لحاظ سیاسی و بین المللی جنجال برانگیز است، باعث می‌شود که دولت در سیاست خارجی تنها بماند. در چنین حالتی تحریم بیشتر اثر می‌گذارد. الان ببینید اسرائیل چطور وقیحانه ایران را تهدید می کند.

علتش این است که دولت درعرصه بین‌المللی جایگاه لازم را ندارد. آنها (رژیم صهیونیستی) هم با توجه به این مساله، ایران را تهدید می‌کنند. حال آنکه اگردولت در عرصه بین‌المللی وجاهت داشته باشد و دائما با کشورهای مختلف روابطش را توسعه دهد، کسی جرات تعرض به کشور حتی به طور لفظی را ندارد.

نکته دیگر، سلامت دولت زمان جنگ بود که به معنای واقعی یک دلار جابه‌جا نمی‌شد. اما امروز شما مسائل اقتصادی را بهتر از من می‌دانید. سوءاستفاده‌ها و بی‌مبالاتی‌ها در حفظ بیت‌المال آن هم با نفت بالای ۱۲۰ دلاری و ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی که در تاریخ ایران بی سابقه بوده است، در حوزه اقتصاد هم دولت کارنامه خوبی ندارد. در دوران جنگ منافع کشور و انقلاب حرف اول را می‌زد. سیاست خارجی دور از جنجال و شعار بود. یعنی سیاست خارجی فدای سیاست داخلی نمی‌شد.

آقای دکتر، روابط ایران در آن مقطع با کشورهای همسایه چگونه بود؟

در آن دوره زمانی، کشورهای عربی رابطه خوبی با ایران نداشتند. به این دلیل که اولا چون نوع حکومتشان شبیه حکومت شاه بود، وقوع انقلاب اسلامی را نوعی تهدید علیه حکومت خودشان می دانستند. فکر می‌کردند که به زودی انقلاب اسلامی ایران به کشورهای آنها رسوخ کرده و حکومت هایشان ساقط می‌شود. در نتیجه احساس منفی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند.

درمقابل صدام قرار گرفته بود که خود را مدافع ملت عرب اعلام می‌کرد. او گرچه روحیه تجاوزگری داشت، اما کشورهای عربی از صدام حمایت کرده و هزینه جنگ صدام علیه ایران را پرداختند. متاسفانه تا پایان جنگ این قضیه ادامه یافت. از سویی آمریکا هم به این مساله دامن می‌زد.

بحث ایران هراسی را آمریکا از همان ابتدای جنگ در این کشورها مطرح کرد.آمریکاانقلاب اسلامی ایران را برای اعراب خطرناک جلوه می داد. بنابراین فشارها و تبلیغات سبب شد تا شورای همکاری خلیج فارس، همان زمان تاسیس شود.

هدف از تاسیس شورای همکاری خلیج فارس مقابله با انقلاب ایران بود.بنابراین در مقطع جنگ هم کشورهای عربی رابطه خوبی با ایران نداشتند. افغانستان درآن دوران در اشغال شوروری بود، طبیعی بود که ارتباط خوبی با ایران نداشته باشد. رابطه ایران با پاکستان رابطه بدی نبود. شاید بتوان گفت، بهترین همسایه ایران آن زمان پاکستان بود.

یعنی منظور شما این است که به‌رغم جنگ، سیاست خارجی سیاستی فعال با همه کشورها بود؟

هدف همین بود. در همان دوران، باوجود همه فشارها، سیاست خارجی ایران، سیاستی فعال بود. به همین دلیل هم ایران توانست از برگزاری نشست سران غیر متعهد‌ها در بغداد که صدام خیلی تلاش کرد آن را برگزار کند، جلوگیری کند. این یکی از موفقیت‌های دیپلماتیک ایران در آن زمان است.

در مقطع بعدی شاهد افت روابط دیپلماتیک بودیم. به هرحال در آن دوران سیاست داخلی و خارجی به نوعی به جلو حرکت می‌کرد. در داخل کشور و در دوران ریاست جمهوری آقای‌هاشمی، موضوع آزادسازی نرخ ارز و استفاده از کمک‌های بانک جهانی مطرح بود و در حوزه دیپلماسی موضوع پرونده میکونوس؛ این دو موضوع چقدر توانست بر سیاست خارجی ایران تاثیر بگذارد و اصولا کارنامه سیاست خارجی ایران در آن مقطع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

البته در دولت آقای‌هاشمی من مسوولیتی در حوزه سیاست خارجی نداشتم. آقای‌هاشمی و دولت بعد از جنگ، به توسعه سیاست خارجی علاقه داشت؛ اما مشکلاتی به وجود آمد و سبب شد، با وجود اقداماتی که دولت در حوزه سیاست خارجی انجام داد، چندان موفق نباشد؛ هرچند که تا حدودی هم پیش رفته بود.

علت این عدم موفقیت چه بود؟

به دلیل اینکه در سیاست داخلی، ایشان {آقای‌هاشمی} بسته عمل کرد. سیاست خارجی که به دنبال استراتژی تشنج‌زدایی و اعتماد سازی است، باید ابتدا در سیاست داخلی آن اهداف را به اجرا بگذارد. یعنی با گروه‌های داخلی، احزاب و مخالفین، برخورد درست داشته باشد. درحالی که دولت آقای‌هاشمی در این رابطه عملکرد مناسبی نداشت.

توسعه سیاسی در داخل اصلا انجام نمی‌شد و سیاست داخلی بسته بود؛ به همین دلیل در سیاست خارجی هم به‌رغم آنکه دولت به دنبال اعتمادسازی و تشنج‌زدایی بود، نتوانست کارنامه موفقی داشته باشد.

سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است؛ نمی‌توان در سیاست داخلی «بسته و غیردموکراتیک» بود و در «سیاست خارجی باز» عمل کرد. وقتی این دو با هم هماهنگ باشند، پاسخ مناسب به‌دست می‌آید. علت موفقیت آقای خاتمی هم همین بود. چرا ایشان در سیاست خارجی موفق بود؟ به این دلیل که محیط «بسته» داخل را شکست و به مخالفان اجازه فعالیت داد. آزادی احزاب و مطبوعات، گروه‌های غیردولتی را جدی دید و مجموع این اقدامات باعث موفقیت سیاست خارجی دولت اصلاحات

بود.

اما دولت آقای‌هاشمی به‌رغم تلاشی که ایشان برای گسترش روابط خارجی داشت، این اتفاق نیفتاد. البته موضوع میکونوس هم پیش‌آمد که آن هم در عدم موفقیت ایشان در گسترش روابط سیاسی تاثیر گذاشت.

اقتصاددانان توسعه می‌گویند توسعه اقتصادی یک کشور در گرو سیاست خارجی فعال است. اگر کشوری منابع کافی برای توسعه نداشته باشد، و از سرمایه‌گذاری خارجی استفاده کند، به سرعت می‌تواند از راه میان‌بر به توسعه برسد. در سال‌های گذشته چهار برنامه توسعه در کشور اجرا شد، به نظر شما سهم سیاست خارجی در تحقق اهداف این برنامه‌ها چه میزان بود؟ آیا توانست به توسعه کشور کمک کند؟

گفته می‌شود سیاست خارجی اثر سینرژی (هم‌افزایی) در اقتصاد دارد. توسعه اقتصادی یک کشور به دلیل نوع نگرش دولت به مسائل اقتصادی و بین‌المللی صورت می‌گیرد. به دنبال آن سیاست خارجی اعتمادساز و تشنج‌زدا مکمل این هدف است. روابط با کشورهای منطقه، اروپا و سازمان ملل در دولت آقای خاتمی مثال خوبی برای این موضوع می‌تواند باشد.

وقتی بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها و تصویب پیشنهاد ایران به عنوان سال گفت‌وگوی تمدن‌ها در دنیا مطرح شد، بازتاب بسیار مثبتی در سیاست خارجی ایران داشت. طبعا این تاثیر در داخل کشور و حوزه اقتصاد بین‌المللی هم دیده شد. ک شورهای عربی به ایران اعتماد کردند و روابط بهبود یافت.

مهم‌تر از همه، در دیپلماسی اقتصادی با آنکه شعار دولت آقای خاتمی اقتصاد نبود؛ اما فرآیند جذب سرمایه خارجی آغاز شد و اولین قانون سرمایه‌گذاری خارجی در دوران ایشان به تصویب رسید. جالب‌تر اینکه حضورسرمایه‌گذاران خارجی موجب توسعه حوزه پارس جنوبی شد. وضعیت اقتصادی داخلی و رشد شاخص‌های اقتصادی در این دوران بهترین مثال برای تنیدگی این دو موضوع با هم

است.

یعنی معتقدید که دیپلماسی اقتصادی مناسب در آن مقطع به توسعه اقتصادی کشور کمک کرد؟

وقتی تصمیم گرفته می‌شود که برای مردم کار انجام شود، در این شرایط موضوع فردی، شخصی یا خانوادگی نیست؛ چون یک تصمیم در سیاست خارجی تاثیر مستقیم بر زندگی مردم و پیشرفت آنان دارد. در سیاست خارجی اخلاق هم بسیار مهم است؛ اما امروز متاسفانه می‌بینیم به‌رغم آنکه تجربه‌های مثبتی از توسعه مناسبات بین‌المللی و توسعه روابط سیاسی فعال در گذشته داشتیم، این تجربه‌ها در دولت کنار گذاشته شده است.

لازم نیست که به شاخص‌ها نگاه کنیم، حتی نمایندگان مجلس هم به آمارهایی که دولت از اقتصاد می‌دهد، اعتماد کافی ندارند. دولت قانون را در بسیاری از مواقع اجرا نمی‌کند، این موضوع بی‌تردید بر سیاست خارجی هم تاثیر می‌گذارد.

نوع دولت‌ها چقدر می‌تواند بر سیاست خارجی تاثیر بگذارد؟ مثلا دولتی که سیاست‌های داخلی خود برمبنای یک دیدگاه اقتصادی مثلا چپ یا لیبرال تنظیم کند، آیا در روابط سیاست خارجی آن دولت تاثیر می‌گذارد؟

در سیاست خارجی، تاثیری ندارد.در واقع می توان گفت که دو گروه چپ و راست در سیاست خارجی اختلاف زیادی با هم ندارند. عمده اختلاف‌ها در سیاست های داخلی است. در اروپا هم همین‌طور است. دولتی که چپ است با دولتی که گرایش راست دارد، درسیاست خارجی فرقی با هم ندارند.

اما اینکه شما می‌فرمایید، چپ و راست در سیاست خارجی تفاوت چندانی ندارند، در دولت آقای احمدی نژاد چنین نشد. یعنی به نظر می‌رسید که سیاست خارجی دولت ایشان خیلی متاثر از سیاست‌های داخلی نبود؟

دولت آقای احمدی‌نژاد را نمی‌توان در هیچ تقسیم‌بندی قرار داد. حتی اصولگرایان هم سیاست‌های ایشان در حوزه سیاست خارجی را به طور کامل تایید نمی‌کنند. بنابراین در این تقسیم‌بندی نمی‌گنجد. سیاست خارجی این دولت جنجالی است. آقای احمدی نژاد به سیاست خارجی به مثابه کمک به منافع خود درداخل کشور نگاه کرده است.

در سازمان ملل به جای اینکه مشکلات منطقه را طرح کند، بحث‌های جنجالی مطرح می‌کند که وقتی به ایران برگشت، بگوید من چنین گفتم. درحالی که این مسائل حل‌کننده مشکلات سیاست خارجی نیست.

این نوع سیاست ها در واقع سوءاستفاده از سیاست خارجی برای کسب منافع در سیاست داخلی است. ایشان در سازمان ملل می‌توانست درباره سوریه، جنبش ضد دیکتاتوری مردم عرب و غیره صحبت کند، تا نقش محوری ایران را تحکیم ببخشد. نه اینکه در مورد مدیریت جهانی صحبت کند.