راهنمای اکران سینماها
بهروز صمدبیگی
۵ ستاره: عالی/۴ ستاره: خوب/ ۳ ستاره: متوسط ۲ ستاره: ضعیف/ ۱ ستاره: خیلی ضعیف
بهروز صمدبیگی
5 ستاره: عالی/4 ستاره: خوب/ 3 ستاره: متوسط 2 ستاره: ضعیف/ 1 ستاره: خیلی ضعیف
اخراجیها۲، سلطان قلبها شد
وقتی اهالی تلویزیون سال بد خود را با دلخوش کردن به «مرد دو هزار چهره» و آبروداری کلاه قرمزی و شرکا پشت سر میگذاشتند، در کوچه سینما عروسی بود. برای اولین بار در طول تاریخ سینما، فیلمی بیش از ۳میلیارد تومان فروش کرد، آن هم فقط در ۱۳روز و افتخار این رکورد شکنی بزرگ به مسعود دهنمکی، فعال سیاسی اسبق، روزنامهنگار سابق و فیلمساز فعلی رسید. مسلما ده نمکی حالا خوشحالترین سینماگر ایرانی است.چرا که فیلمش در تعطیلات نوروز در تهران یک میلیارد و ششصدمیلیون تومان و در شهرستان هم یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان فروخته و با فروش روزانه ۲۵میلیون تومان رکورد دیگری را هم شکسته است. این شاید جواب مناسبی به منتقدان پرشمار دهنمکی باشد که مخاطبان دوگانه «اخراجیها» او را دارای سلیقه سینمایی نازل میدانند و دهنمکی را عاشق خنداندن تماشاگر به هر قیمتی. این مجادله از همان روزی که هیات داوران جشنواره فیلم فجر، فیلم را به دلیل ضعف تکنیکی به بخش مسابقه راه نداد شروع شد و در روزهای گذشته اوج گرفت، مشابه همان اتفاقی که برای «اخراجیها۱» افتاد. تنها این بار دهنمکی پختهتر شده و با بردباری از مجادله لفظی و قلمی با منتقدان خودداری
میکند. واقعیت هم این است که نوشتن درباره اخراجیها کار دشواری است و احتمالا جادادن در مطلبی کوتاه سختتر.
1 - قبل از نوشتن درباره فیلم، باید حساب کارگردانش یا به عبارت بهتر، حساب گذشته کارگردانش را جدا کرد. این که مسعود دهنمکی قبلا که بوده و چه طور فکر میکرده و چه میکرده اصلا و ابدا به فیلم ارتباطی پیدا نمیکند. حالا مسعود دهنمکی چند سالی است که صرفا یک کارگردان است و باید این نقش جدیدش را پذیرفت و به انتخابش آفرین گفت. این که به دهنمکی کارگردان التفات میشود و از رانتها و امکانات ویژه برخوردار میشود، موضوع جداگانهای است.
۲ - باید تکلیفمان را با مقوله فروش هم روشن کنیم. یادمان باشد که سینما یک صنعت است و به خصوص در وضعیت نابسامان کنونی به شدت نیازمند فیلمهایی هستیم که تماشاگر را با سینما آشتی بدهد و به این بدن نیمهجان پول تزریق کند. تا این جای کار، فروش بالای یک فیلم نه تنها عیب نیست که حسن است، اما فضیلت این است که یک فیلم با کیفیت بالا از نظر فنی و سینمایی بتواند اقبال عمومی را به دست بیاورد.چون متاسفانه سینمای ایران هالیوود نیست و رسانههای ما هم به قدرت رسانههای آن طرف آب نیستند که فیلم ضعیف نتواند پرفروش شود و بالانشینان جدول فروش از حداقل استانداردها برخوردار باشند. «سلطان قلبها» فیلم قابلاحترامی است چون خوب میفروخته، اما لزوما بهترین فیلم سینمایی قبل از انقلاب ایران نیست، «آتشبس» هم همین طور و «اخراجیها» هم.و اما خود فیلم«اخراجیها ۲» با هر متر و معیاری فیلم شاهکار که نه، حتی فیلم خوبی نیست پر از ضعفهای فیلمنامهای و تکنیکی که مشابه آن در سینمای ایران فراوان تولید میشود.اما حسن بزرگ «اخراجیها» نسبت به فیلمی مثل «چارچنگولی» حضور چند بمب خنده مثل اکبر عبدی، امین حیایی و ارژنگ امیرفضلی است که حضور دهنمکی،
خط قرمز را برایشان بیمعنا کرده است. آنها - در واقع خود کارگردان - با هر کس و هر چیز که بخواهد شوخی میکند تا تماشاگر را بخنداند. این چیز بدی نیست، ایراد این جا است که این اجازه هیچ گاه به سایرین داده نشده و نخواهد شد.هیچ کارگردان ایرانی حتی در خواب هم نخواهد دید که شخصیت روحانی فیلمش در هنگام تماشای فوتبال فریاد بزند، «ایران چه کارش میکند/سوراخسوراخش میکند»! این باعث شده تا داعیههای عوامل فیلم برای برخی منتقدان گران تمام شود وگرنه کسی از «سعید سهیلی» ایراد نمیگیرد که چرا «چارچنگولی» را ساخته، چون او حداکثر از ساختن فیلم پرفروش خوشحال است و هیچ ادعایی هم ندارد. مسعود دهنمکی، اما این برچسب را برای فیلمش نمیپسندد و به شدت با اینکه فیلمش را صرفا پرفروش بدانند، مخالف است. او مدعی ترویج فرهنگ جبهه، میهنپرستی، اتحاد ملی و ... است و اینها در هیچ کجای فیلم - لااقل به نظر نویسنده - دیده نمیشود. برعکس میشود به سالن سینما رفت و از شوخیهای کلامی فیلم خندید و رودهبر شد.مخاطب عام و خاص هم ندارد؛ نشان به آن نشان که در سالن نمایش فیلم برای اهالی رسانه، خیلیها با اینکه حواسشان بود، زیاد فیلم را جدی نگیرند،
میزدند زیر خنده.از طرف دیگر باید یک خسته نباشید جانانه و یک تبریک اساسی به مسعود دهنمکی و دیگر عوامل فیلم گفت، بابت ایجاد این شور عجیب در سالنهای سینما و ثبت یک رکورد جاودانه برای چندین و چند سال بعد.
اخراجیها 2
کارگردان: مسعود ده نمکی
بازیگران: اکبر عبدی، امین حیایی، محمدرضا شریفینیا، ارژنگ امیرفضلی، سیدجواد هاشمی، حسام نواب صفوی، مهران رجبی، جواد رضویان، شیلا خداداد، نگار فروزنده، نیوشا ضیغمی، مهراوه شریفینیا، شهره لرستانی، مینا جعفرزاده
تاریخ اکران: اول فروردین
خلاصه داستان: درگیری شدیدی در منطقه نبرد ادامه دارد. دشمن بیمارستان صحرایی را محاصره میکند و همه اخراجیها و همرزمانشان در پی راهی برای نجات میگردند. دشمن با اسیرگیری گسترده قصد یک مانور تبلیغاتی را دارد. همه اسرا به یک اردوگاه اسرای ثبت نام نشده منتقل میشوند.
سینماهای نمایش دهنده: گروه سینماهای استقلال
یک سوپر استار معناگرا
تهمینه میلانی، کارگردان خوبی است، لااقل سینما را میفهمد و این را هیچ کس نمیتواند انکار کند. در کارنامه او همه رقم فیلم هم پیدا میشود، از فیلم تخیلی گرفته تا فیلم فمنیستی و در این آخری، معناگرا! البته شهرت میلانی بیشتر به دلیل گرایشهای فمنیستی اوست که همین موضوع گاه و بیگاه سنگ راه فیلمسازیش میشد و حالا پرکارترین زن فیلمساز ایرانی به سراغ یک موضوع عجیب و غریب و البته حساسیت زا رفته است. یک سوپر استار سینما که تا دلتان بخواهد فساد اخلاقی دارد و بعد یک فرشته آدم سر راهش سبز میشود تا راه رستگاری را به او نشان بدهد.داستان فیلم با یک پایان بندی به شدت کلیشهای و رو، مهمترین نقطه ضعف سوپر استار است؛ ولی در عین حال بازی چشمگیر شهاب حسینی در کنار تیم خوب بازیگری آبروی فیلم را تا حد زیادی خریده است.«تهمینه میلانی» با اشاره به دغدغه خود از ساخت «سوپراستار» میگوید: من شخصا فردی بسیار اخلاقگرا هستم و اعتقاد دارم که اخلاق است که یک جامعه را نجات میدهد و نگه میدارد. و متاسفانه آنچه را از جامعه متوجه شدم این است که اخلاق در جامعه دارد از بین میرود. در جوامع بستهای مثل ایران همیشه اخلاق و اسلام منطبق با هم
بودهاند و اعتقاد ما به خداوند، بهشت و جهنم باعث شده است تا آدمهایی اخلاق مدار باشیم. امروز به دلایلی اعتقادات مذهبی جوانان و نوجوانان ما تضعیف شده است و چون اعتقادات ما از بین رفته در نتیجه در برخی اعضای جامعه اخلاقیات هم از بین رفته است. کارگردان فیلم «سوپراستار» تصریح میکند: مسالهای که من این روزها میبینیم و در محیطهای هنری، ورزشی و جاهایی که با شهرت سروکار دارند حتی در زمینه سیاست، افراد به محض این که به یک جایگاه ویژهای میرسند نمایش بزرگتری از بیاخلاقی را میتوان در آنها دید و با توجه به اینکه شخصا به مساله اخلاق و خانواده علاقه زیادی دارم، این باعث شد من قصه «سوپراستار» را بنویسم و «سوپراستارها» را زیر سوال ببرم. میلانی با تاکید بر این که به هیچ عنوان قصد نداشته در مورد مسائل پشت پرده سینما فیلم بسازد، تاکید میکند: منظور من از «سوپراستار» به معنای بازیگر نیست، بلکه «سوپراستار» از نظر من هر کسی میتواند باشد و حتی بچه معروفها و پولدارهای تهران هم به نوعی «سوپراستار» هستند. «سوپراستار» در مورد آدمهایی است که دچار خود شیفتگی میشوند؛ آدمهایی که فکر میکنند به دلیل موقعیتی که جامعه به
آنها میدهد میتوانند چشم جامعه را دربیاورند. همذات پنداری بقای این نوع افراد را هر کسی نمیتواند داشته باشد؛ مگر افرادی که شخصیتی شبیه به سوپراستار داشته باشند. کارگردان «سوپراستار» با تاثیرگذار دانستن این فیلم تصریح کرد: من فکر میکنم «سوپر استار» در کل فیلم مثبتی است و استقبالی هم که توسط مردم شد و واکنشهایی را که شخصا دیدم متوجه شدم که بسیار روی مخاطبان تاثیر گذاشت و فیلمیاست که میشود با خانواده رفت به سالن سینما و به تماشای این فیلم نشست و فیلمیاست که سن ندارد و هر کسی با یک بخشی از این فیلم ارتباط برقرار میکند و چنین چیزی به هیچ عنوان در سینما کار سادهای نیست؛ به ویژه اینکه اسم فیلم را هم معناگرا گذاشتند؛ چون وقتی که من این فیلم را ساختم نمیدانستم که قرار است معناگرا شود و هدفم فقط ساختن فیلمیبود که خانوادهها را به سالن سینما بکشاند. محمد نیکبین، تهیه کننده فیلم «سوپراستار» نیز با انتقاد از نوع برخورد با برخی از فیلمها در جشنواره فجر میگوید: من فکر میکنم که منتقدان ما اینقدر درگیر مسائل خودشان بودند که هیچکدام از اینها در جریان جشنواره نتوانستند نقد فیلم کنند و تمامیمطالب آنها حملات
ایدئولوژیکی است که هرکس بنا به سلیقه خودش مطرح کرد یا سعی کردند به قول خودشان مچ گیری کنند و به هیچ عنوان نقد فیلم انجام نشد که حالا بگوییم حداقل چند جمله هم از نقد صورت گرفته و در ادامه آن نظرات شخصی خودشان را آوردهاند. تهیهکننده فیلم«سوپراستار» معتقد است: در شرایطی که سینمای ایران پر شده است از انبوه فیلمهای سطحی و ضعیف، ساختن فیلمهایی نظیر «سوپراستار» که مانند یک هشدار است بسیار سخت شده و برخی ساخت این قبیل فیلمها را برنمیتابند و به همین علت با انواع و اقسام سنگاندازیها سعی میکنند تا جلوی ساخت فیلمهایی نظیر «سوپراستار» گرفته شود؛ اما افتخار میکنم که «سوپراستار» فیلمی شده که خانوادهها به دیدن آن میروند. در واقع تا حدود زیادی همین مساله پرداختن به یک ستاره سینما که فساد اخلاقی دارد و حمایت شخصی وزیر فرهنگ از این فیلم مایه نگرانی برخی منتقدان شده است. آنها معتقدند از این فیلم بر علیه سینما و سینماگران استفاده خواهد شد. البته از این نظر میلانی کارگردان بدشانسی است؛ چون به هر ژانر که سرزده، عدهای در نیت او شک و شبهه وارد کردهاند.
سوپراستار
کارگردان: تهمینه میلانی
بازیگران: شهاب حسینی، فتانه ملک محمدی، لیلا زارع، فریبا کوثری، سارا زمانی، نسرین مقانلو، رضا رشیدپور
تاریخ اکران: اول فروردین
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره زندگی بازیگر مشهوری (شهاب حسینی) است که دچار غرور شده، اما ورود دختری نوجوان (فتانه ملک محمدی) به زندگیاش او را متحول میکند.
سینماهای نمایش دهنده: گروه سینماهای آزادی
مرگ و ناامیدی در نوروز
بیست، سومین فیلم عبدالرضا کاهانی برای اولین بار نام او را به عنوان یک کارگردان صاحب اندیشه در سینمای ایران مطرح کرد. فیلم او بر محور مرگ و تلاش برای زنده ماندن استوار است. نکتهای که از همان نماهای ابتدایی فیلم میشود مشاهده کرد. پرویز پرستویی یکی دیگر از همان نقشهای همیشگیاش را عرضه میکند و نمایش تیم بازیگران فیلم در مجموع قابل قبول است. مهتاب کرامتی که سیمرغ بلورین زن نقش مکمل را از جشنواره بیست و هفتم فجر گرفت، یکی از همان بازیهای درونگرایی را ارائه داد که به فضای این فیلم میخورد. حبیب رضایی و فرشته صدر عرفایی هم در حد انتظار ایفای نقش کردهاند، اما شاخصترین نقش فیلم نمایش متفاوت علیرضا خمسه بود که هر جا ظاهر میشود در همان اولین پلان تماشاگر انتظار دارد حرکتی بکند که او را بخنداند. اما در این جا کاملا برعکس است. خمسه در نقش آشپز رستوان، میتواند احساسی متفاوت در تماشاگر بیافریند؛ احساسی آمیخته با غم و اندوه ناشی از مرگ قریبالوقوع. او آشپز رستورانی است که اکثرا در آن مجالس ختم برگزار میشود. کارگردانی کاهانی البته معقول است و میخواهد در بیست قصهای روایت کند و فرم تعریف قطعهاش را هم خوب
انتخاب کرده است. فیلم تقریبا غیر از یکی دو جا مشکل ریتم ندارد. ریتم کند و کشدار و حوصله سربر، فضای فیلم را به سکون و دلمردگی نزدیک میکند.
از همه اینها گذشته میتوان به نکتهای اشاره کرد که ربط مستقیم به فیلم ندارد. مشکل، ساختار سینمای ایران است که فیلم بیست را برای اکران نوروز بر میگزیند؛ فیلمی که اصلا به این فضا نمیخورد و تماشاگر سینما رو را هم از رفتن سینما پشیمان میکند. میتوان بیست را در فضایی اکران کرد که بیشتر دیده شود و ارزشهای آن کاملا مشخص شود، اما در کنار فیلمی مثل اخراجیها2 و سوپراستار، بیست دیده نمیشود و مهجور باقی میماند. سوال اینجا است که تفاوت بیست با فیلمهایی که چندی قبل در گروه فیلمهای فرهنگی اکران می شدند چیست که یک گروه مستقل سینمایی را به فیلم اختصاص میدهند و انتظار دارند سینمادار و تماشاگر سینما هم راضی باشند. این رویه بیشک به ضرر فیلمی مثل بیست است که فیلم آبرومند و شریفی است و میخواهد مسالهای را بیان کند که یکی از مسائل ازلی و ابدی بشری یعنی مرگ است. عبدالرضا کاهانی بیشک یکی از فیلمسازان نسل سوم سینمای ایران است که اگر کارش دیده شود، میتواند امیدواریهایی را در فیلمهای بعدیاش به وجود بیاورد. او درباره این فیلم عنوان کرد: «بیست» سومین فیلم کارنامه من و اولین اثر به نمایش درآمده من است. تازه حس واقعی
فیلمساز شدن را به مفهوم ارتباط با مخاطب تجربه میکنم. کاهانی درباره تجربههای خود در فیلم «بیست» گفت: برایم جالب بود بسیاری از مخاطبان این فیلم درک کردند که ساخت آن برخلاف ظاهر سادهاش، چقدر مشکل است. رسیدن به این سادگی سخت است چون وقتی بخواهی فیلم پیچیده بسازی، دوربینت را در هر نقطهای قرار بدهی میتواند دلیلی خاص پیدا کند، اما فیلمی مانند «بیست» اگر درست از کار درنیاید، پوست من به عنوان کارگردان کنده است چون حتی یک بچه هم میتواند از آن ایراد بگیرد. سختی این فیلم در همین وجه است. کاهانی با تاکید بر اینکه مبنای شکلگیری «بیست» رفاقت بوده، افزود: از همان ابتدا که شروع به نگارش کردم شخصیتها را با همین بازیگران در ذهن داشتم، بهجز آقای حبیب رضایی که به دلیل درگیر شدن حامد بهداد در یک پروژه، جای او را گرفت. طبیعتا آن نقش با تغییر بازیگر باید بازنویسی میشد که با پیشنهادهای خوب آقای رضایی و اینکه دوست نداشتیم خودش را تکرار کند، به این سمت و سو رفت. نقش اولیه هر چند برای بهداد تکراری نبود، اما برای رضایی تکرار محسوب میشد. کاهانی ادامه داد: اگر من توانایی در کارم دارم بیشتر به این نکته برمیگردد که بلدم فضایی
ایجاد کنم تا بهترین استفاده را از آدمهای اطرافم ببرم. گروه بازیگران این فیلم جزو فرهیختهترینهای این حیطه در سینما هستند و سابقه، جوایز و ... آنها گویای این مطلب است. من اگر باهوش باشم باید از تجربههای این افراد استفاده کنم. کاهانی با تاکید بر اینکه فضای ایجاد شده همه اعضای گروه را به نظر دادن در جهت بهتر شدن کار ترغیب میکرد، گفت: همه دوست داشتند در موفقیت کار سهیم باشند و به نوعی سرنوشت فیلم برای آنها مهم شده بود. این نکته به رفتار کارگردان سر صحنه برمیگردد که اگر به گونهای دیگر باشد، فضایی دیگر ایجاد میکند که لزوما هم بد نیست، اما فضایی که من دوست دارم در آن کار کنم، بر این مبنا شکل میگیرد.
بیست
کارگردان: عبدالرضا کاهانی
بازیگران: پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، علیرضا خمسه، مهران احمدی و علیرضا حسینی و با حضور فرشته صدرعرفایی و حبیب رضایی
تاریخ اکران: 29 اسفند 1387
خلاصه داستان: داستان فیلم در یک تالار پذیرایی اتفاق می افتد که تعدادی کارگر در آن مشغول به کارند و وابستگی عاطفی و کاری به تالار دارند. تالار قرار است ۲۰ روز دیگر تعطیل شود و آنها در روزهای باقیمانده باید تلاش کنند این اتفاق نیفتد.
سینماهای نمایش دهنده: گروه سینماهای عصر جدید
خطر واضح و عیان
هر که از راه رسید برفیلم آخر بهرام بیضایی تاخت، گویی او پس از سالها دوری از عرصه سینما فیلمی ساخته است که به هیچ وجه نمیتوان روی آن حساب باز کرد. این که این تهاجمها چه قدر با واقعیت فیلم وقتی همه خوابیم همخوانی داشته است بحثی است که میشود باب آن را باز کرد، اما نکتهای که بیشک حائز اهمیت است این است که منتقدان وقتی همه خوابیم، آن را با شخصیت فیلمسازی بهرام بیضایی قیاس میکردند. از کارگردان رگبار و باشو غریبه کوچک یا حتی فیلمهای متاخرش مثل مسافران و سگکشی که به سایه فیلمهای دیگرش هم نمیرسید، وقتی همه خوابیم قطعا شکستی نا بخشودنی است. یکی دو مساله هست که میشود به عنوان نکات حائز اهمیت در این شکست نسبی ذکر کرد.نخست واکنش بیضایی به اوضاع موجود سینمای ایران و اتفاقات پیش آمده روی فیلم ساخته نشدهاش، لبه پرتگاه است که در وقتی همه خوابیم با نام کناییاش سینمای ایران را متهم به فامیل بازیهای غیرانسانی میکند و این وسط تنها خود و عوامل شرافتمند فیلم در فیلماش را از این ناهنجاری تبرئه میکند. این رفتار شاید در زمان دیگری غیر از این زمان یعنی زمانی که لبه پرتگاه با وجود همین حاشیهها ساخته نشده - به یک
واکنش طبیعی از سوی یک کارگردان خوش سابقه تبدیل میشد که دلسوزانه میخواهد خطری واضح و عیان را گوشزد کند، اما وقتی همه خوابیم تبدیل به یک فیلم عصبی شده است که عصبیت موجود در آن از تک پلانهای آن هم مشخص است، گویی بیضایی پیش از این دو بار دیگر هم این تم را در فیلمنامههایش داشته است؛ یکی از آنها اعتراض بود که قصه اعتراض آذرشیوا بازیگر مطرح سینمای پیش از انقلاب بود که در اعتراض به فیلم فارسیهای آن زمان بساط دستفروشی روبهروی دانشگاه تهران راه انداخت و هیچ وقت حتی فیلمنامهاش چاپ نشد و دیگری همان لبه پرتگاه بود که در مرحله تولید متوقف شد. نمیتوان وقتی همه خوابیم را اثری بیارزش شمرد و از روی آن به سادگی گذشت. به هر حال فیلم فضاهای آشنای میزانسهای بیضایی را دارد. همان بازیهای اغراق شده، همان دوربین معلق بین فضاهای فیلم و همان دیالوگهای نصفه و نیمه و جویده شده که به این کار در جاهایی رنگ و بویی غیر حرفهای داده است. هر چند وقتی همه خوابیم در سطح باقی آثار بیضایی حتی سگکشی نیست و گرچه او نمیخواهد بپذیرد که با این نوع نگرش نمیشود سینمای سالم و خوب آفرید، اما همین که او در این سال فیلم ساخته است و
کارگردان توانمندی مثل بهرام بیضایی هنوز دارد نفس میکشد و میشود انتظار فیلم بعدی را از او داشت، خود نعمتی است که نباید به سادگی از روی آن گذشت. مگر چند کارگردان مثل بیضایی داریم که یکی از آنها هم دیگر فیلم نسازد. پس این امیدواری وجود دارد که فاصله ساختن این فیلمها کم شود و عصبیت فیلمها هر چه بیشتر کاهش یابد.بهرام بیضایی دریکی از جلسات نقد فیلم گفت: فیلم «وقتی همه خوابیم» در نقد سینما نیست، بلکه شرایط سینما را نشان میدهد بدون اینکه قضاوتی انجام داده باشد. این فیلمساز ایرانی در پاسخ به پرسش یکی از دانشجوان مبنیبر نوع تماشاگران «وقتی همه خوابیم» هم مطرح کرد: فیلمها تماشاگران خود را تغییر میدهند. زمانی که «رگبار» را ساختم با قواعد مرسوم آن زمان کاملا متفاوت بود، اما درگذشت زمان این فیلم معنا و مفهوم و تماشاگران دیگری یافته است. تماشاگران فیلم نخستین کسانی نیستند که آن را میبینند، خوشبختانه فیلم در قیاس با تئاتر ماندگارتر است و در طول زمان تماشاگران متفاوتی پیدا میکند. او درباره برخورد منفی منتقدان سینما در جشنواره فیلم فجر عنوان کرد: دستهای از منتقدان اینگونه برخورد کردند. من نمیگویم برای چه کسانی
فیلم میسازم. مردم عادی خیلی سادهتر با فیلم برخورد میکنند و در یکی از نمایشهای فیلم که برای مردم عادی بود، برخورد آنان را بهتر از دیگران دیدم. نمیتوان نظر مردم عادی را پیشبینی کرد و تعریفی برای سینمای بدنه داد. همچنان که در فیلم «سگکشی» تماشاگران احساس میکردند، فیلم به آنها احترام گذاشته و به موضوعی پرداخته که تا بهحال به آن نیندیشیدهاند و این چنین بود که فیلم پرفروشترین اثر سال شد. بیضایی درباره نام فیلم هم گفت: اسمی نداشتم و چون میخواستم فیلمنامه را برای تصویب بدهم، نمیدانم به چه دلیلی این اسم را انتخاب کردم که به اسم فیلم دیگری هم شباهت داشت.
وقتی همه خوابیم
کارگردان: بهرام بیضایی
بازیگران: مژده شمسایی، علیرضا جلالی تبار، حسام نواب صفوی، شقایق فراهانی، هدایت هاشمی، سحر دولتشاهی، سیدمهرداد ضیایی، امیر کاوه آهن جان، حسین محب اهری
تاریخ اکران: اول فروردین
خلاصه داستان: تهیه کننده فیلمی که شاهد صحنه و پشت صحنه اش هستیم، پس از گذشت یک سوم از ساخت، سوپراستاری (حسام نواب صفوی) را به جای بازیگر تازه کار و از تئاتر آمده (علیرضا جلالی تبار) به کارگردان (هدایت هاشمی) تحمیل می کند. کارگردان مخالف است، اما مجبور است بپذیرد. صحنههای گرفته شده بار دیگر با بازیگر جدید تکرار میشود. چندی بعد تهیه کننده بازیگر زن تازه کار و بی استعدادی (شقایق فراهانی) را به دلیل اینکه همسرش تقبل کرده بخش اعظمی از مخارج را بپذیرد به جای بازیگر زن حرفهای فیلم (مژده شمسایی) به کارگردان تحمیل می کند. کارگردان مجبور است قبول کند. صحنههای گرفته شده بار دیگر فیلمبرداری می شود تا اینکه ..
سینماهای نمایش دهنده: گروه سینماهای قدس
ارسال نظر