دکترسبحانی در گفتوگو با دنیایاقتصاد راهکار مقابله با کاهش درآمدهای نفتی را ارائه داد
افزایش صفر درصدی در بودجه ۸۸
اشاره: دکترحسن سبحانی استاد اقتصاد دانشگاه تهران که سابقه چند دور نمایندگی مجلس را هم در کارنامه خود دارد، به جد معتقد است که امکان اجرای یکباره طرح تحول اقتصادی به خصوص آزادسازی قیمت حامل انرژی و پرداخت پول به مردم وجود ندارد و هزینههای آن بیش از فایدهاش است.
کیوان مهرگان
اشاره: دکترحسن سبحانی استاد اقتصاد دانشگاه تهران که سابقه چند دور نمایندگی مجلس را هم در کارنامه خود دارد، به جد معتقد است که امکان اجرای یکباره طرح تحول اقتصادی به خصوص آزادسازی قیمت حامل انرژی و پرداخت پول به مردم وجود ندارد و هزینههای آن بیش از فایدهاش است. او در عین حال بودجه ۸۸ را هم دارای مشکلات پیچیدهای میداند که بخش مهمی از آن ناشی از کاهش قیمت نفت خام است. از همین رو به دولت و مجلس توجیه میکند، بودجه سال آینده با رشد صفر درصدی بسته شود و با افزایش قیمت ارز و نیز استفاده از باقیمانده ذخایر ارزی سال مالی ۸۸ هرچند با سختی به پایان رسانده شود.
از نظر سبحانی این یک نسخه اجباری است که هرچند مطلوب نیست اما در عین حال کمهزینهترین روش برای عبور از شرایط نامساعد مالی در سال ۱۳۸۸ است. گفتوگوی دنیایاقتصاد با دکترسبحانی را میخوانید:
در این سه سال و چند ماه که دولت در سر کار بوده است با توجه به افزایش درآمدهای نفتی، وابستگی عجیبی به نفت و بودجه و درآمدهای نفتی داشته است. پس از بحران مالی که در جهان اتفاق افتاد ما شاهد کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی هستیم و اختلاف هزینه درآمدهای نفتی برای سال آینده ۵۰درصد پیشبینی میشود یعنی اگر در سال ۸۷ ما نزدیک به ۶۵میلیارد دلار درآمد نفتی مصرف کردیم برای سال آینده بیشتر از ۵۰درصد کاهش درآمد خواهیم داشت.
اساسا از نگاه کارشناسی اقتصادی سال آینده را با توجه به اختلاف هزینه که وجود دارد چگونه ارزیابی میکنید و از شرایط اقتصادی برای دولت چه تصویری ترسیم میکنید؟
برای این که بتوانیم حرف واقع بینانهای بگوییم باید فرض کنیم فقط تغییر قیمت نفت اتفاق میافتد و اتفاقات مهم دیگری رخ نمیدهد به عنوان مثال این که رکود جهانی اقتصاد ما را تا چه اندازه متاثر کند را وارد این محاسبه نمیکنیم زیرا اگر متغیرهای زیاد را وارد کنیم نمیتوانیم نتیجهگیری کنیم. فرض کنیم فقط با کاهش پول نفت مواجه هستیم، همان طور که فرمودید دولت سال سختی را پیشرو دارد، زیرا زمانی که به لحاظ اقتصادی وقتی عادت به مصرف در حد درآمدی پیش میآید در سالهایی که درآمد کاهش مییابد کاهش مصرف بسیار سخت است.
البته سال آینده سالی است که میتوان با این ویژگی با آن مواجه شد، همان طور که فرمودید حدود ۵۰درصد از آن چه که مثلا سال ۸۷ مصرف میشده را احتمالا از طریق فروش نفت به دست میآوریم و دولت بخش دیگری از آن را که حتما باید از آن ۵۰درصد کمتر باشد، از حساب ذخیره ارزی که اصلا فلسفه تاسیس آن برای چنین مواقعی بوده است، برداشت کند، من فکر میکنم اگر مجلس و دولت برای کاهش ۱۲-۱۰درصدی استفاده از ارز نسبت به سال ۸۷ تلاشی به عمل بیاورند، سال ۸۸ را با فروش نفت و استفاده از حساب ذخیره ارزی میتوانند سپری کنند، یعنی در مصرف ارزی در حد ۱۰درصد انقباض توصیه میشود.
البته به هر حال سال سختی خواهد بود.
با توجه به این که به صندوق ذخیره ارزی اشاره کردید، مگر آمار مشخصی از میزان ذخیره ارزی وجود دارد؟ و توصیه شما مبنی بر برداشت تا چه مقدار است و این میزان باید به چه مقدار از صندوق ذخیره ارزی جبران شود؟
حتما برای صندوق ذخیره ارزی حساب و کتاب دقیق وجود دارد، ممکن است ما از آن مطلع نباشیم. میدانم که حساب دقیقی وجود دارد و مشخص است که چه مقدار به حساب واریز میشود و چه مقدار تعهدات این حساب است، چه مقدار اصل و فرع برگشتی وامهای گذشته به بخشخصوصی است و چه مقدار موجودی دارد. من فکر میکنم اگر بین ۱۵ تا ۲۰میلیارد دلار از حساب ذخیره برداشت شود با پول نفتی که به فروش میرسد، دولت میتواند سال ۸۸ را نه با گشایش، ولی بگذراند.
سال آینده با این وضعیتی که در حال اتفاق است، آیا وضعیت تورمزایی خواهیم داشت و سال آینده شاهد افزایش نرخ تورم خواهیم بود؟
بستگی به عوامل بسیار زیادی دارد. به طور مثال کمبود کلی ارز منجر به افزایش نرخ میشود که هزینههای تولید را بالا میبرد و تورم بدیهی است که زیاد میشود. اگر کمبود ارز اقتصاد را به استقراض از بانک مرکزی یا شیوههای دیگر سوق دهد بدیهی است که این شیوه تامین کسری بودجه توزمزا است، باید دید که دولت و مجلس سیاستهای خود را چگونه هماهنگ میکنند، براساس آنچه که آنها تنها عمل میکنند بتوانیم پیشبینی کنیم.
اکنون، به طور مشخص توصیه حضرتعالی برای اینکه بتوانیم سال آینده را با هزینههای کمتری، چه هزینههای تورمی و چه هر آثاری که داشته باشد طی کنیم، چیست؟ توصیه حضرتعالی به دولت و مجلس به خصوص اکنون که فصل تدوین بودجه یکساله است و باید بودجه را ببندد، چیست؟ به این دو نهاد چه رهنمودهایی میدهید؟
در تقدیم لوایح بودجه به مجلس رسمی وجود دارد که در بیدقتی یا کمدقتی هیات رییسه در پذیرش لایحه همواره مستحیل میشود، این است که دولت معمولا چند موضوع را طی یک لایحه تقدیم مجلس میکند و دولتهای مختلف این کار را کردهاند، در حالی که آییننامه داخلی مجلس صراحت دارد که هر لایحه باید عنوان مشخص و مضمون متناسب با عنوان را داشته باشد، این کار دارای این اشکال است که ممکن است نمایندهای در یک لایحه چند موضوعی که اصلا نباید اعلام وصول شود با دو موضوع آن موافق باشد یا چهار موضوع آن موافق نباشد، اما چون برای آن لایحه به صورت یکجا رای میگیرند نمیتواند اظهارنظر کند. مجلس باید به شدت مواظب باشد که غیر از لایحهای که ارقام بودجه را مطرح میکند هیچ مطلب دیگری در اصل یا در ضمن لایحه بودجه که ناظر بر هدفمندی یارانهها، طرح تحول اقتصادی و هر چیز دیگری باشد را نپذیرد. به خصوص اینکه در بودجه ارقام مربوط به نقدیکردن خود را در دل درآمدها جای میدهد و چون در مقابل برای آن گذاشته میشود، در اینگونه موارد به نمایندگان گفته میشود که اگر آن درآمد کم شود، این هزینهها که بخشی از آن متوجه آنها هم هست کم میشود و این مجموعه به دلیل این که این قسمت کم نشود ممکن است اصل درآمدی که جایگاه واقعی هم ندارد بپذیرند. یکی از مهمترین نکاتی که باید امسال مورد تاکید باشد، این است که هیات رییسه مجلس، لایحه بودجه را اعلام وصول کند و نه مضامین دیگری که ممکن است در ضمن لایحه بودجه آورده شود. در سالهای گذشته ۶۰-۵۰ موضوع تحت عنوان ۶۰-۵۰ تبصره میآمد، خوشبختانه دولت آنها را برداشت و کار بسیار خوبی انجام داد و امیدوار هستم این کار را از نظر شکلی ادامه دهد.
نکته دوم این است که چون وزارتخانههای مختلف براساس بودجه سال گذشته خود به علاوه حداقل نرخ تورم مطالبه میکنند هیچ دلیلی وجود ندارد که دریافتیهای آنها بیش از نیازهای آنها نباشد. من چون قائل به تنظیم بودجه براساس صفر هستم همواره معتقدم هر وزارتخانه و سازمانی باید در هر سال استدلال کند که به رقم سال قبل احتیاج دارد، نه اینکه چون سال قبل این عدد بوده نرخ تورم هم به آن اضافه شود و بگیرند. این کار سبب میشود بودجه دستگاههای اجرایی کاهش یابد. نکته سومی هم که وجود دارد این است که در مملکت نیاز هست که کارهای خوب زیادی اتفاق افتد، ولی هر کاری هزینهای دارد، همه علاقه دارند که مملکت آباد شود و ساختوساز صورت بگیرد، ولی هزینه این ساختوساز نباید به قیمت گرانشدن هزینه زندگی مردم باشد. مضافا چون آمایش سرزمین رعایت نمیشود، ما همه چیزهای خوب را برای همه استانها میخواهیم، ممکن است به جایی برسیم که تعداد فرودگاههای ما از تعداد هواپیماهای ما بیشتر شود. بنابراین اصرار دارم که امکان کاهش بودجه به خصوص عمرانی و حتی جاری در بخش غیرپرسنلی وجود دارد، لذا بستر بودجه انقباضی یا حداکثر رشد صفر بودجه سال فعلی را میتوان به مجلس توصیه کرد.
آیا امکانپذیر است؟
من تحقیقا میگویم امکانپذیر است، به چه دلیل امکانپذیر نباشد؟ البته گفتم غیرپرسنلی، شاید در کوتاهمدت پرسنلی را سختتر بتوان برگرداند. بدینترتیب تعدادی به لحاظ هزینه منضبط میشویم و ناگزیر میشویم که با درآمدها تطبیق یابیم.
یکی از موضوعاتی که نزدیک به چندین ماه است فضای کشور، به خصوص فضای سیاسی و اقتصادی کشور را تحتالشعاع خود قرار داده است، مساله طرح تحول اقتصادی است که مهمترین شاخص و نمود بیرونی آن هم پرداخت نقدی یارانهها بود، بهرغم اینکه این طرح ابعاد مختلفی داشت، ولی مساله نقدیکردن و پرداخت نقدی یارانهها بیشتر از همه در سطوح زیرین جامعه بازتاب داشت و در واقع مردم را در انتظار نگه داشت.
پیش از اینکه سوال اصلی خود را بپرسم، نظر شما در مورد این طرح چیست و آیا اساسا امکان اجرایی شدن دارد؟
البته ما چون دچار ادبیات شفاهی هستیم باید از روی آنچه شفاهی گفته شده اظهارنظر کنیم.
یعنی شما معتقد هستید هنوز طرح مدونی آماده نشده است؟
اگر وجود دارد من ندیدم.
البته به غیر شما خیلیهای دیگر هم ندیدهاند؟
من ندیدم. گفته میشود هفت ایده در قالب یک طرح مکان وجود دارد و باید اجزای آن را دید و سپس اظهارنظر کرد، بیشتر در مورد نقدی کردن یارانهها صحبت شده است و گاهی هم تحت عنوان هدفمندی بحث شده که این دو با هم تفاوت دارند. ما میتوانیم به فرمایشات رییس جمهور در مصاحبه ایشان استناد کنیم. در خصوص مقوله انرژی چند نکته میتوان مطرح کرد. اول اینکه ما در بودجههای سالیانه خود، مثلا بودجه سال ۸۷ حتی یک ریال تحت عنوان یارانه حاملهای انرژی نداریم که بخواهیم آن را توزیع کنیم یا صحبت از وجود نودهزار میلیارد تومان یارانه انرژی کنیم با مسامحه گفته میشود که ما یارانه داریم، منظورآقایان این است که ارزان فروشی وجود دارد و باید به قیمت واقعی فروخته شود، بنابراین پیشنیاز یا پیش درآمد اجرای هدفمندی یارانهها افزایش قیمتها است.
افزایش قیمت یا واقعیکردن قیمت است؟
واقعی کردن در اقتصاد ما به معنای افزایش است. افزایش قیمتها یا واقعی کردن قیمتهای حاملهای انرژی آثار اقتصادی دارد باید آن آثار اقتصادی را سنجش کرد. به نظر ماچون حاملهای انرژی کششناپذیر هستند و مردم نمیتوانند در کوتاه مدت وسیله یا سوخت جایگزین تهیه کنند ناگزیرند تا حد زیادی افزایش قیمتها را متحمل شوند، یعنی کسی که بخاری دارد، در کوتاه مدت نمیتواند آن را تعویض سوخت کند و این فشار بر زندگی مردم وارد میآید. با توجه به تنوع کاربرد فرآوردههای انرژی مانند گازوئیل که در حمل و نقل عمومی و در چاههای کشاورزی است، یا برق که به عنوان نهاده تولید در کارخانجات استفاده میشود یا گاز طبیعی که برای نهاده تولید است، آثار افزایش قیمتها هم منجر به ایجاد تورم از ناحیه فشار هزینه خواهد شد و زندگی را بر تولید سخت میکند، ضمن اینکه نارضایتیهای اجتماعی وسیع ایجاد میکند. البته من فکر میکنم عملی شدن و عملی نشدن آن به این بستگی دارد که قیمت واقعی چقدر باشد.
بعضی اوقات به دلیل بالا بودن زیاد قیمت واقعی موضوعیت عملی شدن پیدا نمیکرد مانند آنچه که در ابتدا گفته شده بود، بارها گفتم که عمل نمیشود، ولی همیشه اینطور نیست، گاهی ممکن است قیمت واقعی به قدری پایین باشد که پایین بودن قیمت امکان عمل را ندهد، مانند تفاوت قیمت آزاد بنزین با قیمتی که فروخته میشود اگر محاسبه شود و بخواهد بین مردم توزیع شود احتمال دارد هزینههای اجرایی و سیاسی آن، از آنچه بخواهد به دست مردم برسد بیشتر باشد، بنابراین ما هم فشار هزینه داریم و هم از این ناحیه عدم افزایش قیمت. از طرف دیگر اگر امکان فرضی اجرایی شدن آن پیدا شود ما به دهها میلیون انسان باید درآمد تزریق کنیم که فرض ما بر این است که جزو طبقات محروم جامعه هستند، طبقات محروم چون میل به مصرف آنها بالا است این پول را تبدیل به تقاضا میکنند و در کوتاه مدت و میان مدت عرضه کل ما نمیتواند پاسخگوی تقاضای آنها باشد، لذا با تورم از ناحیه فشار تقاضا هم مواجه خواهیم شد، ما که به تورم از ناحیه فشار هزینه اضافه میشود. بدیهی است در چنین مواردی بحث روانی تقاضا هم جای خود را باز میکند، بنابراین به نظر میآید هزینههای اقدام پرداخت مستقیم بسیار بیشتر از منافع اعتباری آن است. منافع این طرح در برخوردار کردن از امکان خرید طبقات محروم است.
آیا طبقه محروم واقعا به صرف دریافت به طور مثال ۷۰هزار تومان امکان خرید پیدا میکند؟
بالاخره نسبت به زمانی که هیچ نداشته است، امکان پیدا میکند، ولی چون تورم ایجاد میشود قدرت خرید زایل میشود.
با توجه به همین تورم میتوان گفت برآیند آن صفر است؟ یا خیلی کم است؟
من فکر میکنم هزینههای آن از منافع آن بیشتر است. ما با چه توجیهی باید میلیونها انسان را که باید از لحاظ ذهنی بیاموزند که با تلاش و کار خودشان درآمد داشته باشند و زندگی را اداره کنند، عادت بدهیم که دریافتی ماهانه داشته باشند. مشکل کنونی ما کاهش بهرهوری نیروی انسانی است، آنهایی هم که کار دارند، بهرهوری پایینی دارند، میل به کار کردن اصولا در جامعه ما بالا نیست و عادت به کار نکردن ضایعه کمی نیست که مصیبت آن از روی دلسوزی گرفتار ما خواهد شد. بنابراین هزینههای تورم، هزینههای عادت به کار نکردن به یک طرف، منافع ناشی از ایجاد توهم پولی برای محرومان در کوتاه مدت، زیرا این توهم پولی است، قدرت خرید کم میشود از طرف دیگر به نظر من در مقایسه حتما به نفع هزینهها است و اقتصاد میگوید وقتی هزینهها از منافع بیشتر است، آن کار انجام داده نشود.
پس میتوان نتیجه گرفت که توصیه شما این است که اصلا این طرح اجرا نشود؟
بله، من بارها عرض کردهام. به هر حال هر اتفاقی که قرار است بیفتد باید در قالب برنامههای توسعه و در گذر تدریجی زمان، متناسب با اقتضائات جامعه و ظرفیت مردم اتفاق بیفتد، به خصوص که کلمه تحول در بلندمدت معنای خود را پیدا میکند.
حرف پایانی شما را میشنوم؟
زمانی که گفتوگو میکنیم و نقد یک روش یا شیوه را انجام میدهیم لزوما به معنای پذیرش وضع موجود نیست، بنابراین منظور بنده نوعی که این حرف را میزنم این نیست که وضع موجود قیمت سوخت یا حملونقل یا وضع محرومان مطلوب است، اما آنچه که وجود دارد این است که ما یک روش را نقد میکنیم و به معنای این است که باید روشهای دیگری را جستوجو کنیم، به این نکته باید حتما توجه کرد.
نکته دوم اینکه توصیه ضمنی به استمرار روشهای غیرقیمتی در ماجرای مولفههای سوخت به نیت آمادهشدن تدریجی حملونقل عمومی گسترش یافته لزوما به معنای وجود تفکر دولتی در ذهنیت گوینده نیست، اصولا همه دولتها در اقتصاد سیاستگذاری میکنند و سیاستگذاری آگاهانه دخالت مطلوبی است که امروز همه آن را میپسندند، ملاحظه میکنید در بحران اخیر دولتهای به طور خالص سرمایهداری در حال دخالت هستند، این دخالت نباید به نیت ایجاد تنگنا برای بخشخصوصی باشد، ولی اگر قرار باشد که هر نوع کاری را به بازار واگذار کنیم، صرفنظر از کاستیهای بازار و دولت را دولت برکنار بدانیم، اصولا سیاستگذاری اقتصادی معنا پیدا نمیکند. این نکاتی است که باید حتما به آن توجه کرد.
سال سختی در پیش است
دولت سال سختی را پیشرو دارد، زیرا زمانی که به لحاظ اقتصادی وقتی عادت به مصرف در حد درآمدی پیش میآید در سالهایی که درآمد کاهش مییابد کاهش مصرف بسیار سخت است
واقعی کردن در اقتصاد ما به معنای افزایش است. افزایش قیمتها یا واقعی کردن قیمتهای حاملهای انرژی آثار اقتصادی دارد باید آن آثار اقتصادی را سنجش کرد. به نظر ماچون حاملهای انرژی کششناپذیر هستند و مردم نمیتوانند در کوتاه مدت وسیله یا سوخت جایگزین تهیه کنند ناگزیرند تا حد زیادی افزایش قیمتها را متحمل شوند، یعنی کسی که بخاری دارد، در کوتاه مدت نمیتواند آن را تعویض سوخت کند و این فشار بر زندگی مردم وارد میآید
من فکر میکنم هزینههای نقدی کردن یارانهها از منافع آن بیشتر است. ما با چه توجیهی باید میلیونها انسان را که باید از لحاظ ذهنی بیاموزند که با تلاش و کار خودشان درآمد داشته باشند و زندگی را اداره کنند، عادت بدهیم که دریافتی ماهانه داشته باشند
ارسال نظر