تئاتر روشنفکری یا روشنفکران تئاتری؟!

امیر میلانی

عکس: محمد حمیدی، سایت دوربین

محمد رحمانیان چند سال پس از نمایش «فنس» نمایش دیگری را روی صحنه برده است به نام «مانیفست چو» که هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ متن ویژگی‌هایی دارد که در کمتر نمایشی می‌توان آنها را سراغ گرفت.

کل متن به غیر از حدود ۳۰ ثانیه‌ای که افشین هاشمی بازیگر نقش چو روبه تماشاگران خود را معرفی می‌کند، به زبان انگلیسی اجرا می‌شود و بازیگران با تسلط کامل به بیان انگلیسی تماشاگر را در بهتی حاکی از سردرگمی در فهمیدن اجرای مانیفست چو فرو می‌برند، اما مساله فقط اجرای انگلیسی مانیفست چو نیست. صحبت‌های رحمانیان تعجب تقریبا همه اهالی هنر را برانگیخت که در این گزارش به آن و حواشی تئاتر مانیفست چو خواهیم پرداخت.

تقدیم به محمد چرمشیر

«نمایشنامه مانیفست چو بیش و پیش از هر چیز، مدیون آثار محمد چرمشیر است. هنگامی که نوشتن مانیفست چو را آغاز کردم، پس از چند روز دریافتم در ساختن فضایی گروتسک، فضایی که خیر و شر آن در آن نامعلوم است و همگان در جهانی مضحک و در عین حال ترس‌آور غوطه‌ورند، احتیاج به یک راهنما یا بهتر بگویم بلد راه دارم. این بود که به سراغ نمایشنامه‌های چرمشیر رفتم. چه آنها که منتشر شده‌اند و چه نمایشنامه‌های قدیمی ‌تر مربوط به سال‌های ۵۹ و ۶۰ که هنوز به چاپ نرسیده‌اند و دوباره و دوباره مهارت او را در خلق فضاهای غریب با آدم‌های به ظاهر معمولی و دایره واژگانی اندک ستودم. چندان امیدوار نیستم که شاگرد خوبی برای چرمشیر باشم،

اما با این یادداشت کوچک سعی کردم ادای دینی به یکی از استادانم در نمایشنامه‌نویسی داشته باشم.»

این جملات را محمد رحمانیان در بروشور تئاتر مانیفست چو آورده است. نکته حائز اهمیت این یادداشت البته شبیه نبودن تئاتر محمدرحمانیان به کارهای بعضا درخشان محمد چرمشیر است.

سرتکان دادن‌های اجباری

رحمانیان حرف‌های عجیبی زده است. او تئاتر را یک هنر روشنفکری نامیده است که برای قشر خاصی از جامعه است. او با این حرف‌ خیلی‌ها را در مقابل خود قرار داده است. البته در زمانه‌ای که هنرهای نمایشی ما که تئاتر در راس آن قرار دارد، مخاطب اندکی دارد و نمی‌شود از آن به عنوان هنر مردمی یاد کرد، چنین صحبت‌هایی بدیهی است و تئاتر مانیفست چو نمونه بارز این هنر غیرمردمی و انتلکتوئل است. تئاتری که تماشاگران آن به جز اندکی، چیزی از آن نمی‌فهمند و تنها به سرتکان دادن‌های از سر نفهمیدن نمایش اکتفا می‌کنند، نمی‌شود جز این انتظار داشت. یادمان نرفته در زمستان سال ۷۳ تئاتری در همین سالن چهار سو روی صحنه رفت به نام «معرکه در معرکه» که نه تنها دل سنت‌های دیرباز این سرزمین را نشانه می‌رفت که مخاطب بی‌شمار آن هر شب برای اینکه به دیدن نمایش بروند، سر و دست می‌شکستند و در هر اجرای آن تا لب صحنه که معرکه‌ای داشت و پهلوانی و شاگرد پهلوانی، می‌نشستند و دل به پهلوان می‌دادند. معرکه در معرکه نمونه تئاتر مردمی بود که شش سال بعد در سال ۷۹ هم اجرای مجدد آن در سالن سایه حوزه هنری دوباره با انبوه مخاطب روبه‌رو شد. این مثال و مثال‌های نقض دیگر صحبت‌های محمد رحمانیان البته بی‌شمارند، ولی این نکته مهم است که مانیفست چو سهم اندکی در همدلی مخاطب با نمایش ایفا می‌کند.

معضل زبان، همچنان بین دانشجوها

با چند نفر از تماشاگران نمایش، پس از اجرای آن هم، صحبت شدیم و نظرات آنها را درباره نمایش پرسیدیم. یک دانشجوی تئاتر دانشگاه آزاد درباره مانیفست‌چو گفت: «قرار بود نمایش در دو شب از شش شب اجرای هفتگی‌اش به زبان فارسی اجرا شود، اما این اتفاق نیفتاده نمی‌دانم چرا.

به هر حال با این تمهید، می‌شد تماشاگر بیشتری را به سالن چهارسو کشاند.» با این توصیف مشکل زبان بین دانشجوهای رشته‌های مختلف هنری همچنان بزرگ‌ترین مساله است. دانشجوی دیگری که تئاتر را در دانشکده هنرهای زیبا آموخته است به فرم اجرا هم اشاره می‌کند: «همان چند ثانیه‌ای که افشین هاشمی به فارسی روبه‌ تماشاگران صحبت کرد، می‌شد حس واقعی را در چهره‌اش دید، چون به هر حال بازیگران نمایش را به انگلیسی اجرا می‌کنند، اما به فارسی فکر می‌کنند. در میمیک، حس و برقراری ارتباط با تماشاگر ایرانی قطعا زبان فارسی بیشتر می‌تواند موثر باشد. ضمن اینکه این تمهید، ارتباط تماشاگر را هم محدود کرده است.»