از بغداد تا لندن: درسهای یک هزار سال شهرنشینی
چگونه شهرهای اروپایی بر شهرهای عرب پیروز شدند؟
مترجم: مجید روئین پرویزی
در قرن ۹ پس از میلاد، هنگامی که لندن منطقه پرت اقتصادیای بیش نبود، بغداد مایه شگفتی جهان به حساب میآمد. تا قرن ۱۹، لندن بزرگترین شهر جهان شده بود، در حالی که شهرهای عرب راه زوال پیموده بودند. تحقیقات اخیر این «جابهجایی جایگاهها» را به تفاوتهای نهادی نسبت میدهند: مدائن عرب سرنوشتشان با دولت گره خورده بود، در حالی که شهرهای اروپایی تبدیل به قطبهای رشد (Growth Poles) مستقلی شدند.
مارتن بوسکر*، ژان لیتن فن زندن**
مترجم: مجید روئین پرویزی
در قرن ۹ پس از میلاد، هنگامی که لندن منطقه پرت اقتصادیای بیش نبود، بغداد مایه شگفتی جهان به حساب میآمد. تا قرن ۱۹، لندن بزرگترین شهر جهان شده بود، در حالی که شهرهای عرب راه زوال پیموده بودند. تحقیقات اخیر این «جابهجایی جایگاهها» را به تفاوتهای نهادی نسبت میدهند: مدائن عرب سرنوشتشان با دولت گره خورده بود، در حالی که شهرهای اروپایی تبدیل به قطبهای رشد (Growth Poles) مستقلی شدند. چرا انقلاب صنعتی از اروپای غربی آغاز شد؟ در پایان هزاره اول، اروپا بخش عقبافتاده اقتصاد جهانی بود، بهویژه از نظر سطح پایینشهرنشینی و درآمد، اما در فاصله سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی اروپا به یکباره از منطقهای پرت و عقبافتاده تبدیل به پررونقترین حوزه اقتصادی جهان شد. درک ماهیت این توسعه چالش بزرگ برای اقتصاددانان و «تاریخ اقتصاددانان» بوده است.
نهادها، اما کدامشان؟
عمدهترین فرضیه تبیین «خیز اروپا»، آن را بر اساس «توسعه نهادی» توضیح میدهد.
هرچند، اینکه در عمل کدام نهادها سبب «رشد معجزهآسای اروپا» شدند، موضوع مباحثات فراوان است.
برای مثال، از نظر داگلاس نورث نهادهای اجتماعی - سیاسی (Socio-Political Institutions) محدودکنندی اقدامات چپاولگرانه دولت بیشترین اهمیت را داشتند، اما این دیدگاه توسط افرادی از جمله «اونر گریف» که معتقد است «نهادهای قراردادی» بیشترین نقش را داشتهاند، به چالش کشیده شده است. «دارون عجماغلو» (Daron Acemoglu) و «سایمون جانسون» (Simon Johnson) با تاکید بر همین تمایز میان نهادهای «عمودی» اجتماعی - اقتصادی (نظیر حقوق مالکیت) و نهادهای «افقی» اقتصادی (نهادهای قراردادی)، به کمک شواهدی نشان میدهند که نهادهای عمودی (vertical Institutions) بر رشد اقتصادی بلندمدت موثرترند.
ما نیز در راستای پیشبرد همین مباحثات اخیرا در مقالهای، توسعه بلندمدت نظامات شهری اروپا و جهان عرب را در فاصله سالهای ۸۰۰ تا ۱۸۰۰میلادی مورد مقایسه قرار دادهایم. به کمک مجموعهای عظیم و جدید از اطلاعات شهرهای مشخص در اروپا، آفریقای شمالی و خاورمیانه، توانستیم اهمیت عوامل مختلف را در افزایش «توسعه شهری» ارزیابی کنیم. در نظر گرفتن عوامل جغرافیایی، مذهبی و نهادی، ما را در پاسخ به این سوال یاری رساند که چرا در خلال هزاره اخیر مرکزیت شهری و اقتصادی از عراق، یا به طور کلی جهان عرب، به اروپا و به طور خاص سواحل آتلانتیک انتقال یافته است؟
همچنین به طور مشخصتر، قادر شدیم درک بهتری از نقش نهادهای اقتصادی حاکم بر مبادلات از یک سو و نهادهای اجتماعی - اقتصادی از سوی دیگر، در تبیین خیز اروپا و غلبه اقتصادی آن بر جهان عرب، به دست آوریم.
نهادهای حاکم بر مبادلات اقتصادی
ما تعداد و اندازه شهرها را به عنوان معیاری از عملکرد اقتصادی در نظر گرفته و به وجود و گسترش بازخور مثبت میان شهرها تمرکز کردیم. بهویژه، میخواستیم ببینیم که آیا و اگر بله، تا چهاندازه شهرها از یکدیگر منتفع میشوند؟ زیرا به نظر میرسید وجود تعداد زیادی شهر بزرگ در همسایگی یک شهر رشد آن را افزایش میدهد. بخش مهمی از نتایج ما به شیوه تغییر این «اثرات همسایگی» در طول زمان میپردازد.
ما مفروض انگاشتیم که قوی بودن «اثر همسایگی» نشان میدهد نهادهای حاکم بر مبادلات کارا هستند و لذا رشد یک شهر موجب تحرک و توسعه سایرین میشود. تحلیل ما نتایج شگفتآوری به دست داد. از سال ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ اثر سرریز مثبت در میان شهرهای مسلمان بالا بوده است. این امر نشانگر کارایی نهادهای حاکم بر مبادلات در جهان عرب آن دوران میباشد. در حول و حوش سال ۸۰۰میلادی جایگاه شهرهای عرب کاملا مناسب بود. جهان عرب از یک سیستم بسیار یکپارچه شهری که از قرطبه (cordoba) تا بغداد امتداد مییافت برخوردار بود. هزینههای معاملاتی به دلیل اتحاد سیاسی منطقه و زبان و نظام حقوقی (اسلامی) مشترک که تعدادی از نهادهای مشوق مبادله را شامل میشد (از جمله قانون مکتوب کردن قراردادها)، پایین بودند. همچنین مسیرهای کاروانرو ابزار بسیار کارایی برای تسهیل حملونقل میان مراکز شهری به حساب میآمدند. در همین دوره، اثر همسایگی اساسا در اروپا وجود نداشت. اروپا فاقد یک نظام شهری یکپارچه بود و آن هم احتمالا به دلیل بالا رفتن هزینههای معامله و حملونقل در پی فروپاشی امپراتوری مسیحی در حدود سال ۹۰۰میلادی بوده است. اروپا میان موجودیتهای مستقل سیاسی چندپاره شد. بازرگانان به زبانهای گوناگون سخن میگفتند و نظامات حقوقی مختلفی بر مبادلات حاکم بود در جنوب قوانین رومی و در شمال قوانین سنتی). با نزدیک شدن پایان این دوره، تغییرات بنیادین اروپا و جهان عرب را زیر و رو کردند. البته با آثار اقتصادی بسیار متفاوت. شواهد تجربی ما نشان میدهند که در دوره ۱۰۰۰-۱۵۰۰ اعراب و اروپا از نظر «اثر همسایگی» جای خود را با یکدیگر تعویض نمودند.
تعویض جایگاه: سال ۱۱۰۰میلادی
از سال ۱۱۰۰ به بعد، اروپا از یک نظام یکپارچه شهری با بازخور مثبت میان شهرها (به ویژه به واسطه تجارت دریایی و رودخانهای)، با وجود چند پارگی سیاسی، بهرهمند شد، اما در جهان عرب، برعکس، آثار همسایگی ناپدید گشتند. در آنجا خلافت عباسی جای خود را به امپراتوری عثمانی داده بود. هر چند عثمانیها تا حدودی نقش حکومت قبلیشان را بر عهده گرفتند، ولی نتوانستند نظام کارای مبادلات اقتصادی را که در دوران طلایی اسلام برقرار بود، مجددا احیا سازند.
تعامل میان اروپا و جهان عرب
یکی دیگر از ابعاد جالب یافتههای ما نقش و اهمیت مذهب است. شهرهای مسلمان با یکدیگر تعامل بسیار سازندهای داشتهاند. همین طور شهرهای مسیحی در میان خود چنین تعاملی داشتند، اما هیچ گونه شواهدی از وجود بازخور مثبت میان این دو مجموعه- شهر به دست نیامد. این نشان میدهد که تفاوت نهادهای تنظیمکننده مبادلات و بالا بودن شدید هزینههای معاملاتی میان مرزهای مذهبی، در کنار خصومتهای اغلب رایج تا حدود زیادی معاملات میان این دو مجموعه را نسبت به معاملات درون هر نظام شهری غیرممکن میساخت. همچنین بررسی توسعه اجتماعی- سیاسی اروپا و جهان عرب نیز به تبیین تفاوتهای مشاهده شده میان روند تکامل این دو نظام شهری کمک میکند.
تفاوتهای دو نظام شهری
تفاوتهای خیرهکنندهای میان این دو نظام شهری وجود داشت که بینش جالبی نسبت به موقعیت اجتماعی - سیاسی آنها به ما میداد. شهرهای جهان عرب به طور متوسط بسیار بزرگتر از همتایان اروپایی خود بودند و اندازه شهرهای اصلی - کلان شهرهای نظیر بغداد، دمشق، قاهره یا استانبول - حتی بیش از اینها بزرگ بود؛ این واقعیت میتواند وجود دولت چپاولگر و درجه پایین باز بودن تجاری را توجیه کند. نظام شهرهای اروپا در عوض بسیار متراکم، و شهرهای اصلی آن نسبتا کوچک بودند. شهرهای بزرگ اروپا اغلب در کنار دریا قرار داشتند تا بتوانند به نحوی بهینه از معاملات تجاری «دور - مسافت» سود برند، در حالی که شهرهای بزرگ جهان عرب تقریبا به تمامی در مناطق درونی سرزمینشان قرار داشتند.
شهرهای «تولیدکننده» اروپایی، در مقابل شهرهای «مصرفکننده» عرب مارکس وبر، جامعهشناس، تمایزی بین «شهرهای مصرفکننده» و «شهرهای تولیدکننده» قائل شد.
به کار بردن این طبقهبندی در اینجا، نشان میدهد که شهرهای عرب - بسیار بیش از همتایان اروپایی خود - مصرفکننده بودند. شهر مصرفی کلاسیک، مرکزی برای فرمانداری و مشاغل نظامی است که در ازای مالیات، اجاره زمین و معاملات غیربازاری خدماتی، حکومت و محافظت ارائه میکنند. چنین شهرهایی معمولا ارتباط بسیار نزدیکی با دولت مرکزی سرزمین خود دارند. رشد دولت مرکزی و توسعه قلمرو و جمعیت تحت نظر حاکمیت اغلب منجر به رشد شهری، به ویژه در پایتخت میشود.
شهرهای اروپا، اما بسیار به شهرهای تولیدی نزدیکاند. ملاک اصلی مولد بودن یک شهر تولید و مبادله کالاها و خدمات بازرگانی در درون آن و با سایر شهرها است. از آنجا که این شهرها بنیانهای اقتصادی خود را دارند، ارتباطشان با دولت بسیار ضعیفتر میباشد. درست به همین دلیل بود که مدائن عرب از سقوط خلافت عباسیان بسیار آسیب دیدند، در حالی که شهرهای اروپایی با وجود نابسامانی سیاسی به شکوفایی خود ادامه دادند. در فاصله سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ با وجود چند پارگی سیاسی، نظام شهری غالب اروپا به سمت افزایش شمار شهرهای تولیدی پیش رفت. در واقع این چند پارگی قوا توسط پیدایش جوامع مستقل - دولت - شهرها یا شهرهای با مقامات محلی بسیار نیرومند - که هسته مرکزی نظام سیاسی شهری اروپا از شمال ایتالیا تا کشورهای جنوبی را شکل میدادند، تقویت شد.حتی امروزه میتوانیم این الگو را در میان کشورهای معروف به «هات بنانا» (Hot Banana)مشاهده کنیم. تراکم نواحی صنعتی که از جنوب انگلستان تا هلند و سراسر آلمان و شمال ایتالیا میگذرد. در مقابل، شهرهای عرب در همین دوره تحت سیطره دولتهای قدرتمند و چپاولگر بودند که اغلب مالیاتها یا مخارج نظامی سنگین بر شهرهای تحت سلطه خود تحمیل مینمودند. تحت چنین رژیم چپاولگری معمولا تنها پایتخت روی رشد و رونق به خود میدید که این افتخار نیز از بغداد به دمشق، فینه، قاهره و سرانجام استانبول دست به دست میگشت.
چرا اروپا در هزاره میان ۸۰۰ تا ۱۸۰۰ بر جهان عرب فائق آمد؟
شهرهای جهان عرب بخشی از ساختار «چپاولگرانه» دولت بودند. زمانی که سراسر این سرزمین تحت امپراتوری عباسیان متحد بود، عملکرد مناسبی داشت و عصر طلایی اسلام را تجربه کرد. در این زمان نهادهای کارا تنظیم مبادلات را برعهده داشته و سطح بالایی از تجاریسازی و شهرنشینی را در این سرزمین به وجود آوردند. اما وقتی نظام دولتی از هم پاشید، نظام شهری و شبکه تجاری زیرین آن نیز از بین رفتند. اما در اروپا پس از یک دوره از هم پاشیدگی، نظام شهری متفاوتی که کمابیش از دولت چپاولگر مستقل بود، شکل گرفت. این باعث شد آنها جایگاه خود را در اقتصاد سیاسی این دوره به دست آورده و با وجود چند پارگی سیاسی روشهای کارایی برای ساماندهی مبادلات تجاری ایجاد کنند.
همین گسترش نظام شهری یکپارچه مناسب اقتصادی، مستقل از دولتهای بزرگ منطقهای، در کنار آثار اکتشافات بزرگ تا حدود زیادی شرح میدهند که چگونه لندن که در سال ۸۰۰میلادی منطقهای عقب افتاده از نظر اقتصادی به حساب میآمد، سرانجام بر بغداد، پایتخت پرشکوه خلافت عباسیان، غالب شد.
*پژوهشگر دانشگاه گرونینگن (Groningen) با درجه فوق دکترا.
**استاد تاریخ اقتصاد دانشگاه یوترت (Utrecht)، و پژوهشگر ارشد «موسسه بینالمللی تاریخ اجتماعی» آمستردام
ارسال نظر