از عدالت‌خواهی تا طرح تحول

دنیای اقتصاد- محمد ستاری‌فر نخستین مدیرعامل سازمان تامین‌اجتماعی در دولت خاتمی و نیز رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی طی گفت‌وگویی با ایلنا، تحلیل خود را از سیاست‌های عدالت‌طلبانه دولت محمود احمدی‌نژاد و نیز طرح تحول اقتصادی ارائه داده است که آن را می‌خوانید: سال ۱۳۸۲ و در زمان دولت اصلاحات، برای اصلاح مشکلات تامین‌اجتماعی که زیبنده کشور ما نبود قرار شد تا نظام جامعی را طراحی کنیم که بتواند هم فراگیری و اثربخشی داشته باشد و هم با سیاست‌‏گذاری منسجم و جلب حداکثری مشارکت مردم، هماهنگی و انعطاف‌‏پذیری لازم را داشته باشد؛ به طور مثال بتواند در کشوری که با انواع حوادث و سوانح طبیعی روبه‌رواست یا با مقوله گسترده بیکاری مواجه است، متناسب این حوادث و کاستی‌‏ها، ‌‏عمل و عکس‌‏العمل لازم را داشته باشد و در نهایت به مردم آرامش خاطر دهد، چرا که اگر کشوری به این آرامش برسد افراد جامعه، داوطلبانه، لشکریان توسعه خواهند شد. بنابراین باید مردم را با پوشش کارآمد نظام تامین اجتماعی، توانمند و با انگیزه کرد. با چنین نگرشی بود که وزارت رفاه و تامین اجتماعی، برای ساماندهی به بخش‌‏های بیمه‌‏ای، حمایتی و امدادی شکل گرفت. یکی از وظایف کلیدی وزارت رفاه و تامین اجتماعی، سیاست‌‏گذاری برای توزیع یارانه‌‏ها است. در واقع با تصویب قانون نظام جامع رفاه و تامین‌اجتماعی و تشکیل وزارت رفاه، بستر حقوقی برای تحقق آرزوهای دیرین مردم کشور فراهم شد. این‌‏ها حاصل چندین سال کار علمی - مطالعاتی و مبتنی بر تجارب تاریخی بود. در چنین شرایطی بود که دولتی با شعار عدالت‌‏محوری، بر سر کار آمد و طبعا این انتظار به وجود آمد که شان وزارت نوبنیاد رفاه و تامین‌اجتماعی بالاتر رود تا بتواند نظام تامین‌اجتماعی کارآمدی را شکل دهد، اما متاسفانه در عمل این گونه نشد.

با وجودی که دولت نهم از فرصت مناسبی برخوردار بود و هم قانون جامع و هم درآمد خوب نفتی داشت، به‌‏گونه‌‏ای که در سال‌‏های ۸۴ تا ۸۶ مبلغ ۱۹۸ میلیارد‌دلار درآمد حاصل از فروش نفت داشت، اما متاسفانه نتیجه این شد که رییس‌جمهور محترم در گزارش عملکرد خود در همایش‌‏های مختلف بر این نکته تاکید کند که ضریب جینی (نحوه توزیع درآمد بین دهک‌‏های مختلف جامعه) در کشور بدتر شده است.

باید پرسید مشکل چیست؟ شعار راهبردی دولت نهم که عدالت بود؟ شرایط که مهیا بود، پول هم که وجود داشت، پس چرا وضع بدتر شد و فقرا فقیرتر شدند؟ چرا بسیاری از طبقه متوسط به فقرا اضافه شدند یا این که احساس فقر می‌‏کنند که خود بیماری خطرناکی در اقتصاد است؟ در شرایطی که بانک مرکزی تورم را ۳۰‌درصد اعلام می‌‏کند، کارمندان دولت فقط ۱۱‌درصد و کارگران اندکی بیش از این، افزایش حقوق و دستمزد دارند و این موضوع بیانگر آن است که نرخ تورم بیشتر از‌ درصد افزایش حقوق‌ است و به عبارت دیگر، عدالت کمتر شده است. بنابراین مسوولان کشوری که فکر کنند به سطح عدالت مطلوب رسیده‌‏اند تفکری عقب برنده دارند. در شرایطی که اتاق بازرگانی از تعطیلی‌‏ها می‌‏گوید و بسیاری از شهرک‌‏های صنعتی با ۵۰‌درصد ظرفیت کار می‌‏کنند، پول فروش نفت عمدتا به واردات کالاهای مصرفی و خدماتی محدود شده است.

هر چند ممکن است که با این کار در کوتاه‌‏مدت اجناس ارزان در اختیار مردم قرار گیرد، اما در بلندمدت باعث بیکاری بیشتر و آسیب به رشد و عدالت خواهد شد. دولت نهم با این که در شرایط ویژه و مطلوبی قرار داشت، زیر تابلوی عدالت، در عمل کاری کرد که مقوله عدالت در بین مردم، کمرنگ‌‏تر شده است. دولتی با این شعارها باید از همان ابتدا به وزارت رفاه اهمیت می‌‏داد و آن را تبدیل به وزارتخانه‌‏ای سیاست‌‏گذار، هماهنگ‌‏کننده و برنامه‌‏ریز، اما کوچک و چابک می‌‏کرد، زیرا وزارت رفاه نماینده بخش‌‏های بیمه‌‏ای و حمایتی و امدادی در دولت است و می‌‏تواند نقش بسیار مهمی در تحقق عدالت داشته باشد در حالی که وزارت رفاه و تامین‌اجتماعی دولت نهم، یکی از وزارتخانه‌‏های منزوی و حاشیه‌‏ای هیات دولت است و عمل و عکس‌‏العمل لازم را از خود ندارد.

نکته مهم این است که این وزارتخانه گویا گمان می‌‏کند که مصوبات مهم اقتصادی - اجتماعی دولت به وی مربوط نیست و او نباید در این زمینه‌‏ها اظهارنظر کند. درباره طرح تحول اقتصادی هم باید بگویم رییس‌جمهور زمانی که نفت ایران ۱۲۰‌دلار در هر بشکه فروش می‌‏رفت، از توزیع ۹۰ هزار میلیارد تومان یارانه بین مردم و با سازوکارهای مشخص خبر داد، اما حالا که نفت به قیمتی بسیار کمتر از آن زمان (حدود ۴۰‌دلار در هر بشکه) فروش می‌‏رود، رییس دولت نهم از پرداخت ۷۰ هزار تومان یارانه نقدی به روستاییان و ۵۰ هزار تومان به کم‌درآمدها در شهرها سخن می‌‏گوید. این در شرایطی است که برای اجرای این وعده‌‏ها حداقل به ۴۰ میلیارد‌ دلار پول در سال نیاز است. به نظر می‌‏رسد صرف نظر از این که در حال حاضر قیمت نفت از کاهش چشمگیری برخوردار است، رییس‌جمهور باید ابتدا موافقت مجلس را برای اجرای طرح تحول اقتصادی می‌‏گرفت و آن وقت از اعداد و ارقام یارانه صحبت می‌‏کرد. رییس‌جمهور می‌‏توانست با موافقت مجلس، به مردم اعلام کند که برای اقتصاد کشور عمل جراحی دردناکی در پیش است، اما بعد از آن، سلامتی و نشاط و رونق در پیش خواهد بود، آن وقت اگر قیمت بنزین مثلا ۵۰۰ تومان می‌‏شد، به مردم می‌‏گفت که منابع این کار در طرح‌‏هایی مثل گسترش خدمات تامین‌اجتماعی هزینه می‌‏شود. آن زمان بود که مردم لشکر واقعی برای تحقق برنامه‌‏های توسعه‌‏ای می‌‏شدند و نارضایتی ایجاد نمی‌‏شد. جالب است که دولت صحبت از پرداخت‌‏های ۷۰ و ۵۰ هزار تومانی به مردم می‌‏کند، اما درباره افزایش ناگزیر قیمت بنزین و گازوئیل هیچ صحبتی نمی‌‏کند! این رویکردها است که با مخالفت مجلس هم روبه‌رو است.