چرا سیاستهای تشویق خوشههای صنعتی ضرورتی ندارند
مترجمان: محمدصادق الحسینی، رضا امیدی
دولتها به شدت روی خوشههای صنعتی (کلاسترها ) هزینه میکنند. اما آیا این هزینهها لازم است؟ یا آیا این هزینهها کارآمد هستند؟
فیلیپ مارتین، تری مایر و فلورین ماینریس
مترجمان: محمدصادق الحسینی، رضا امیدی
دولتها به شدت روی خوشههای صنعتی (کلاسترها ) هزینه میکنند. اما آیا این هزینهها لازم است؟ یا آیا این هزینهها کارآمد هستند؟ به عبارت دیگر اگر بتوانیم نشان بدهیم که بنگاهها به طور طبیعی برای به دست آوردن منافع خوشه صنعتی دور هم جمع میشوند، این هزینهها نه لازم است و نه کارآمد.این مقاله مشاهداتی را از این خوشههای صنعتی و نقش دولت در شکلگیری آنها در کشور فرانسه ارائه میکند که علاقه سیاستگذاران برای تشویق خوشهها را مورد بحث و نقد قرار میدهد.
به طور کلی به نظر میرسد که سیاستگذاران دوست دارند خوشههای صنعتی را تشویق کنند. به طور مثال از پایان سال ۱۹۸۰ دولتهای ملی و محلی در آلمان، ژاپن، کره جنوبی، اسپانیا و فرانسه در کنار کارهای دیگر برای رواج این خوشهها اقدام کردهاند و البته این کار را به ارزانی انجام نداده اند. دولت فرانسه اخیرا ۵/۱میلیارد یورو برای خوشههای صنعتی به اصطلاح رقابت جو اختصاص داده است.
اما چرا سیاستمداران تا به این حد به خوشهها علاقهمندند و به راحتی برای آنها هزینه میکنند.
اقتصاد مقیاسهای بزرگ:
خوشهها مفید هستند. این نقل قولی است از کتاب معروف مایکل پورتر یعنی «موقعیت، رقابت و توسعه اقتصادی: خوشههای محلی در یک اقتصاد جهانی» که بیشترین مقدار ارجاعات را در سی سال گذشته در زمینه خوشههای صنعتی و اهمیت آنها داشته است.
(مایکل پورتر از استادان بنام مدیریت و کسی است که بیش از دیگران راجع به خوشههای صنعتی تحقیق کرده و شناخته شده تر از سایر محققین در این زمینه است. وی معتقد است کمبود اصلی کشورهای توسعه نیافته، نداشتن خوشههای صنعتی توسعه یافته است - مترجم)
پورتر خوشه صنعتی را چنین تعریف میکند: یک گروه از کمپانیهای وابسته به هم و به لحاظ جغرافیایی مرتبط با هم و موسسات همکار در یک زمینه مشترک که به واسطه این وجوه مشترک و جنبههای تکمیلی به هم متصل شدهاند.
این اعتقاد که وقتی بنگاهها نزدیک بنگاههای مشابه واقع شدهاند، عملکرد بهتری دارند به هیچ وجه جدید نیست.
پس از قرن ۱۹، آلفرد مارشال مزایای خوشهها یا مناطق صنعتی را شناسایی کرد، چیزی که هم اکنون اقتصاددانان آنرا «اقتصاد منطقهای» مینامند. سه منبع و دلیل عمده برای پیامدهای مطلوب خوشهها وجود دارد که برای اولین بار توسط مارشال تجزیه و تحلیل شد و بعدا توسط ارو و پاوئل رامر با عنوان پیامدها (جنبههای) مارشال - آرو - رامر (MAR) بازشناسی شد.
اثرات خارجی تجمیع نهاده: تجمع تولیدکنندگان در یک صنعت مشخص، این انگیزه را برای عرضه کنندگان مواد اولیه ایجاد میکند که در نزدیکی همین تجمعات قرار بگیرند. در نتیجه تولیدکنندگان میتوانند از خدمات تخصصی بهره ببرند.هزینههای حملونقل خود را کاهش دهند و نهادههایی با کارایی بیشتری بخرند.
اثرات خارجی بازار نیروی کار: خوشههای صنعتی ایجاد اتحادیههای کارگری تخصصی را تسهیل میکنند. اتحادیههایی که مهارت های ارزشمند مخصوص خوشه را برای بنگاهها جلب میکنند. خوشهها همچنین میتوانند کارکرد بازار نیروی کار را به دلیل هماهنگی بین کارفرماها و کارکنان بهبود بخشند.
اثرات خارجی دانشی: خوشههای صنعتی تبدیل دادههای بسیار به علم را تسهیل میکنند و به نظر میآید شکلی از یک سازمان فوق العاده مطلوب برای انتقال دانش و تکنیک باشند.
مجتمعهای اقتصادی به پیامدهای درون بخشی محدود نشدهاند. تجمع جغرافیایی بسیاری از پتانسیل درون صنعتی را عرضه میکنند که منجر به ایجاد منافعی میگردند(برای مثال: همانگونه که در کار موثر جاکوبز روی منافع تنوع شهری نشان داده شده است) و به عبارت ساده تر اقتصاد جغرافیا تنوع سود آور تجمع را پیش میکشد و اقتصاددانان بر روی شناخت اینکه «چگونه» و «کی» نیروهای درون بخشی و فرابخشی متفاوت، فعالیتهای اقتصادی را شکل میدهند، در حال نظریه پردازی هستند.
ارزیابی سیاست :
وجود سودآوری از خوشه نباید به این استدلال غلط منجر شود که خوشهها باید سوبسید دریافت کنند. چرا که با این استدلال تعداد چیزهای خوب دیگری در دنیا که نیاز به سوبسید خواهند داشت، بسیار زیاد خواهد بود.
هزینه پول عموم مردم برای ترویج خوشهها فقط زمانی عاقلانه است که دلایل محکمی مبنی بر اینکه این سیاست در جهت تحقق سود های قابل ملاحظه برای عموم جامعه حرکت میکند، وجود داشته باشد. بنابر این مدافعان سیاستهای خوشه لازم است به دو سوال به صورت علمی و تجربی پاسخ دهند:
۱ - سودآوری از خوشه چه اندازه است؟ به خصوص، چه مقدار بهرهوری یک بنگاه افزایش مییابد، وقتی دیگر بنگاهها از یک بخش مشابه تصمیم بگیرند، کنار هم باشند.
۲ - آیا بنگاهها این منافع را وقتی موقعیتشان را خودشان و بدون دخالت بخش عمومی تعیین میکنند، جذب نمیکنند؟ یا چه مقدار از این منافع را که ناشی از دخالت دولت است، جذب نمی کنند؟ همچنین به خصوص این که آیا دلیلی بر این که خوشههای طبیعی کوچکتر از حد بهینه هستند، وجود دارد؟
یافتههای تجربی:
ما این دو سوال را در تحقیق اخیرمان با استفاده از داده های سطح بنگاهها در فرانسه و از سالهای ۱۹۹۶تا۲۰۰۴ بررسی کردیم و یافته های بسیار جالبی را به دست آوردیم.
به طور خلاصه میتوان گفت که اقتصادهای تودهای وجود دارند. هرچند اندازه شان اعجاب آور نیست و بنگاهها بخش قابل توجهی از این سودها را در شرایطی که موقعیتشان را خود انتخاب کردهاند نیز جذب میکنند. به عنوان یک نتیجه گیری، خوشههای شامل شرکتها و بنگاههای فراوان رصد شده در فرانسه، آشکارا زیر نقطه بهینه قرار ندارند و آشکارا به سوبسیدهای بزرگ نیاز ندارند. بدیهی است ما اولین گروهی نیستیم که کسب سود آوری از خوشهها را کمی کردهاند. بررسی روزنشال و استرانگ(۲۰۰۴) به مطالعات تجربی زیادی روی اقتصادهای خوشهای اشاره میکند. در این مطالعه دو برابر شدن اندازه یک خوشه منجر به کسب بهرهوری بیشتر بین ۳تا۸درصد میشود.
اما تخمین از اقتصادهای خوشه ای مشکل است. مناطق مجتمع شده ممکن است به راحتی از امکانات بهتری برخوردار باشند(زیربنای عمومی، اوضاع آب و هوایی و...) و بنابراین بنگاههای سود آورتر (با بهرهوری بیشتر) را جذب کنند و
بدین ترتیب ممکن است نتایج بدست آمده از افزایش بهرهوری با
خوشهای شدن، بی دقت و تورش دار باشند و منافع خوشه بیش از حد اندازه گیری شده باشد.
علاوه بر این بیشتر مطالعات داده های کل بنگاهها را مورد استفاده قرار میدهند، در حالی که تئوری ما به ارزیابی تاثیر خوشه جغرافیایی روی فعالیتهای سطح تک تک بنگاهها توجه میکند. استفاده از داده در سطح یک بنگاه به ما اجازه میدهد به نحوی شایسته ارتباطات همبستگی را نشان دهیم و پیامدهای خوشه را در یک قالب خیلی بسته با تئوری های خرد اندازهگیری کنیم.
ورنون هندرسون اولین کسی که از دیتای سطح بنگاه استفاده کرد، یک کشش مثبت و معنا دار ۸درصد را در صنعت
Tech High در آمریکا به دست آورد. با استفاده از مجموع داده بزرگتر برای تمام بخش صنعت، ما به کشش کوچکتری دست یافتیم:
به طوری که یک افزایش ۱۰درصدی استخدام در بنگاههای مجاور در یک صنعت، بهرهوری بنگاههای دیگر را تا حدود چهاردهم تا پنج دهمدرصد افزایش میدهد.
طرفداران خوشهها درست میگویند که در وجود خوشهها سود وجود دارد، اما این طرفداری هنگامی که بدانیم این تاثیرات خیلی بزرگ نیستند، بی معنی خواهد شد.
با این وجود، این سود آوری محدود خوشهها، کاربردهای سیاسی اثر گذاری در مباحث اقتصاد سیاسی خصوصا در اروپا و بالاخص هنگامی که بحث سیاست های منطقه ای و محلی به میان میآیند، دارد.
خوشه منافع اقتصادی مثبتی دارد که این تاثیر خود را در بهرهوری بیشتر نشان میدهد، اما از سوی دیگر، هزینه سیاستهایی که برای تمرکز زدایی اقتصادی به منظور کاهش بی عدالتی و نابرابری منطقهای اقدام میکنند نیز در مطالعات مختلف کارا تشخیص داده شده است.
آیا سیاست مداخله مورد احتیاج است ؟
به سوال دوم بپردازیم، اینکه آیا نیروهای بازار خوشههایی با اندازه متناسب را که منافع حاصل از خوشهها را داشته باشند، به وجود میآورند؟
در حالی که خوشه، منافع ناشی از افزایش بهرهوری را ایجاد میکند، همچنین هزینههای تجمع را نیز مانند زیر ساخت
حمل و نقل گسترده، افزایش اجاره زمین، آلودگی و...به همراه دارد که الزاما بر همه وجوه خوشه تسلط مییابد.
اگر این موارد نبود، قرار نگرفتن بنگاههای مشابه در یک منطقه مشابه، آنها را به طور گسترده ای زیر نقطه تعادل قرار میداد.
در حقیقت ما فهمیدیم که ارتباط بین منافع بهرهوری و خوشه، زنگولهای شکل است و ما قادریم نقطه اوج خوشه که کسب سودآوری را ماکسیمم میکند برآورد کنیم. برآوردمان برای مناطق کاری فرانسه (که ۳۴۱ منطقه در این پژوهش بررسی شدهاند) با خط خاکستری در تصویر شماره ۱ آمده است.
(محور افقی نشان میدهد تعداد کارکنان در یک ناحیه مشابه و بخش مشابه به عنوان اینکه بنگاه در یک دامنهای لگاریتمی قرار دارد، روی محور عمودی کل فاکتور بهرهوری: TFPقرار دارد که وابسته به میانگین بنگاه است.
براساس برآوردمان، یک بنگاه فرانسوی بهرهوری کل عوامل تولید خود را به وسیله قرار گرفتن در یک منطقه اقتصادی فرانسه که ۱۲۷۰ کارمند و از یک بخش مشابه دارد، به حداکثر خواهد رساند.
وقتی ما توزیع سود ناشی از بهرهوری برآورد شده را با توزیع مشاهده شده بنگاهها در فرانسه مقایسه میکنیم (با خط قرمز مشخص شده است) به طور قابل توجهی اختلاف کمی بین هر دو وجود دارد و این به خوبی نشان میدهد که بنگاهها عمل جذب سود از خوشهها را حتی وقتی خود موقعیتشان را انتخاب میکنند و دولت دخالتی نمیکند، انجام میدهند.
یک بررسی دقیقتر با استفاده از این دادهها نیز این نظریه را تایید میکند.
یک بنگاه با تغییر موقعیتش از نقطه حداکثر مشاهده شده (در یک منطقه اقتصادی با ۶۵۰ کارمند از یک بخش مشابه ) به نقطه بهینه، تنها از ۲درصد افزایش در بهرهوری بهرهمند میشود.
این اعداد نشان میدهد که خوشهها در حالت طبیعی ممکن است کمی هم کوچک باشند، اما از سوی دیگر منافع اقتصادی بزرگی برای هزینه کرد دولت در تغییر شرایط و تسهیل امور در جغرافیای اقتصادی فرانسه وجود ندارد.
بنگاهها منافع حاصل از خوشه را جذب میکنند و خیلی ساده است متوجه شویم چرا:
چون یک بنگاه با جابهجایی از موقعیتی با هیچ نیروی کار دیگری به موقعیتی با ۶۵۰ نیروی کار از همان بخش (نقطه حداکثر توزیع مشاهده شده در فرانسه) ۲۵درصد رشد در بهرهوری کل عوامل تولید (TFP ) دارد.
هر چند رفتن به یک ناحیه پر ازدحام (با بیش از ۹۰۰۰ نیروی کار) کسب این TFPرا از بین خواهد برد.
آری جغرافیای اقتصادی بسیار اهمیت دارد، ولی بنگاهها خود آن را میدانند و نیازی به دخالت دولت وجود ندارد!
نتیجه گیری :
نتایج مان پیشنهاد میکند که نقطه شروع حمایت از سیاست خوشههای صنعتی درست است. (به این معنا که خوشهها منافع اقتصادی را به همراه دارند) اما ادامه کار و نقطه پایان حامیان سیاستهای خوشهای درست نیست و علت آن ساده است.
بنگاهها بیشترین منافع را در موقعیت انتخابی خودشان به دست میآورند. به عبارت دیگر مداخلات پرهزینه عمومی با هدف افزایش اندازه خوشهها طبق آنچه در فرانسه نشان داده شد، یک سیاست حمایتی صحیح و کارا محسوب نمیشود. گرچه سیاستهای خوشه میتوانند برای یک سایز معین خوشه مشارکت و همکاری، پیامدهای مبادله اطلاعات و دانش بین بنگاهها را بهبود بخشند.اما قطعا به هزینههایی که برای آنها می شود نمی ارزد.
ارسال نظر