سیاست‌های مبهم

ابراهیم مختاری

«به تازگی کانون کارگردانان سینمای ایران در بیانیه‌ای اعتراض خود را نسبت به عملکرد بنیاد سینمای فارابی اعلام کرد. در این بیانیه عمدتا به نحوه مدیریت این بنیاد ایراد گرفته شده بود که در جهت سینمای ملی نیست و نسبت به واریز مالیات به صندوق این بنیاد برای کمک به سینمای ایران با مدیریت کنونی اعلام نگرانی کرده بود. پس از کارگردانان «شورای عالی تهیه‌کنندگان» در پشتیبانی کارگردانان بیانیه داد و معلوم شد آنان هم با مدیرعامل فارابی مشکل دارند. پس از آنها «اتحادیه تهیه‌کنندگان و توزیع فیلم» بیانیه داد و در اعتراض به‌ مدیریت فارابی و پشتیبانی از کارگردانان نوشت: «متاسفانه مدیران بنیاد سینمایی فارابی به جای اجرای اصل خصوصی‌سازی و واگذاری امور به بخش‌خصوصی

روز به روز سهم این بخش را کاهش می‌دهند.(و کمک دولت که) می‌بایست بدون تبعیض و فارغ از هر برخورد گزینشی در اختیار تهیه‌کنندگان و اهل سینما قرار گیرد، (اما) بخش عمده تهیه‌کنندگان به هیچ‌وجه از شرایط و نحوه پرداخت وام اعطای تسهیلات و حمایت از فیلم‌ها اطلاع ندارند.» «اتحادیه تهیه‌کنندگان» درخواست تجدیدنظر اساسی و جدی در تمامی ارکان آن بنیاد را کرد و از معاونت امور سینمایی و اعضای هیات‌امنای فارابی درخواست بررسی کامل عملکرد این بنیاد را با حضور کارشناسان، صاحب‌نظران، مسوولان خانه سینما و صنوف اصلی داشت.

غیر از کانون کارگردانان که آن هم روی سخنش با مدیران دولتی سینما بود، هردو نهاد تهیه‌کنندگی پیشنهاد دادند مشکلاتشان را با حضور مدیریت فارابی، خانه سینما (و معاونت سینمایی) حل و فصل کنند. این پیشنهاد می‌توانست با حضور معاون سینمایی و خانه سینما دو طرف درگیر را به گفت‌وگو بنشاند و به نتایج مفیدی منجر شود، اما فارابی با احساسی خواندن بیانیه کارگردانان وعده به تماشای نتیجه سیاست‌های رونق بخش خود در جشنواره فجر داد و اعتنایی هم به دو بیانیه دیگر نکرد. معاون سینمایی وزارت ارشاد هم که در منازعات سینمایی همواره به درستی می‌گفت: «من میان دو نیرو، با خواست‌های متضاد ایستاده‌ام» در این اعتراض‌ها ابتدا نقش هیات امنای بنیاد فارابی را در انتخاب مدیرعامل یادآور شد و سپس در کمال ناباوری همه معترضان را به «سیاه‌نمایی» متهم کرد و بی‌توجه به حجم اعتراض‌های موجود در گفت‌وگو را با جامعه اصناف سینمای ایران را بست.

صرف‌نظر از این سه بیانیه اخیر، نابسامانی اوضاع و ناخوش احوالی سینمای ایران - که روز به روز بیشتر از پرده بیرون می‌افتد - تازگی ندارد. کسی منکر زحمتی که برخی مدیران دولتی در سینما کشیده‌اند و می‌کشند نیست، اما حال سینمای ایران خوش نیست. اگر خوش بود این همه گفت‌وگو راجع به این بیمار در نمی‌گرفت و این همه ملاقات با مقامات سیاسی روی نمی‌داد.

در این سه بیانیه گرچه به مدیریت فارابی اعتراض شده بود، اما اشاره اصلی به ناروشنی سیاست مدیران در اهدای کمک به عده‌ای و محروم شدن دیگران از کمک‌های دولتی است، مساله‌ای که دولت از وقتی با بودجه خود به سینمای ایران پا گذاشت هیچ‌گاه نخواست آن را روشن کند. در سینما قانونی که مدیران را ملزم کند که شرایط و نحوه توزیع کمک‌ها، وام‌ها یا مشارکت در فیلم‌ها را اعلام کنند، وجود ندارد، اما همین قانون نیز آنان را از این کار منع نکرده است. به عنوان نمونه مدیران ارشاد در دهه ۶۰ سیاست‌های کلی خود را در دفترچه سیاست‌ها اعلام می‌کردند. این روش به‌جای آنکه به‌تمامی سازمان‌ها و نهادهای دولتی سرایت کند و به شرح جزئیات سیاست‌ها گسترش یابد توسط مدیران بعدی بساطش به کلی برچیده شد. گرایش عمومی مدیران به خودداری از اعلان عمومی سیاست‌ها و منتشر نکردن ضوابطی که خود وضع می‌کنند بوده است و با شوراهای انتصابی که نمایندگان صنفی- تخصصی را به آنها راه نیست در واقع اراده خود را پیش می‌برند.