گزارشی از مراسم رونمایی کتاب «عروس نیل» در خانه هنرمندان
وضعیت اقتصادی موجب ریزش مخاطب شده است
نگاه سوم-مراسم رونمایی از کتاب جدید محمد بهارلو با عنوان «عروس نیل» در خانه هنرمندان بهانهای بود برای جمع شدن تعدادی از نویسندگان و علاقهمندان نشر و ادبیات. نشست با صحبتهای جواد مجابی در مورد اقتصاد نشر شروع شد و سپس محمدعلی سپانلو ضمن صحبت درباره نویسندگان مکتب خوزستان، بهارلو را یکی از شاخصترین نویسندگان این مکتب معرفی کرد. در ادامه ناصر تقوایی صحبتهای سپانلو را به شکل تفصیلیتری ادامه داد و به تشریح زوایای اجتماعی پیدایش مکتبهای ادبیات قومی پرداخت. در پایان محمد بهارلو نیز به بیان گوشههایی از ادبیات نویسندگان قومی پرداخت.
جواد مجابی:مخاطب مرده است
مجابی سخن خود را با اقتصاد کتاب شروع کرد. به گفته وی در همه جای دنیا اقتصاد کتاب سه ضلع دارد. نخست نویسنده و پدیدآورنده متن، ضلع دوم ناشر و سیستم پخش و بازار کتاب و ضلع سوم خواننده است. در برخی کشورها دولت به عنوان ضلع چهارم به عنوان نظارتکننده نیز حضور دارد. به عقیده مجابی نویسندگان به عنوان یک ضلع اصلی نقش قابلتوجهی در ریزش مخاطب داشتهاند و یکی از دلایل آن هم اشباع سیاستزدگی در میان نویسندگان بوده است و این سیاستزدگی طی دههها به مخاطبگریزی ادبیات ما منجر شده و ارتباط بین نویسنده و شاعر و مخاطب آسیب دیده است.
به گفته مجابی، این سیاستزدگی اغراق شده به ارتباط بین نویسنده، شاعر و مخاطب آسیب فراوانی زده است و حتی هماکنون مشاهده میکنیم تعداد کسانی که شعر میخوانند خیلی کم شده و اینها قادر به ایجاد ارتباط با مخاطب نیستند و به جز برخی تکشعرهای موفق میتوان گفت دیگر شعر خوبی در این سالها منتشر نشده است.
جواد مجابی با اشاره به اینکه در بخش نشر به شرکتهای بزرگ نیاز داریم نه مغازه کوچک گفت: محدودههای بازار سنتی نشر باید بشکند، در کنار این صنعت نشر منتقدان تاثیر مهمی در رشد کتاب و نشر دارند در حالی که در ایران تعداد منتقدان حرفهای بسیار کم است و این اندک منتقدان نیز درآمدشان از راه نقدشوندگی نیست. در حالی که در دنیا نقدنویسی یک شغل محسوب میشود.مجابی همچنین نشر دولتی را نیز به دلیل وارد کردن افراد فاقد صلاحیت به صنعت نشر موجب وضعیت نامناسب فعلی دانست و گفت: این وضعیت باعث انتشار کتابهای بیکیفیت و در نتیجه کاهش اعتماد خوانندگان به کتاب شده است.
مجابی ضلع بعدی را خواننده عنوان کرد، خوانندهای که به زعم او طی دهها سال تقریبا تغییری نکرده است و یکی از دلایل آن وضعیت اقتصادی مردم و نبود مجال فراغت برای مخاطب است. این نویسنده گفت: در دهه چهل وقتی وضع اقتصادی بخشی از مردم بهتر شد تاثیر قابلتوجهی در وضعیت اقتصادی نشر و کتاب و محصولات فرهنگی گذاشت، اما اکنون قشر متوسط جامعه ما در تمام طول روز بیشتر به فکر معیشت است.
از سوی دیگر به زعم مجابی جوانان به عنوان مخاطبان بالقوه مجذوب جایگزینهای مجازی و تقلبی مثل برنامههای ماهوارهای و بازیهای رایانهای شدهاند که آنها را صرفا به تحرک جعلی و مجازی میکشد. حتی آن بخش از خوانندگانی که علاقه به مطالعه دارند نیز به دلیل حجم انبوه روزنامهها و مجلات با همین محصولات وقتشان گرفته میشود و دیگر فرصت کتاب خواندن ندارند.
به گفته جواد مجابی حاصل این وضعیت چیزی جز مرگ مخاطب برای نشر و ادبیات ما نبوده است.
محمدعلی سپانلو:
مکتب خوزستان، برونگرا است
سپانلو حضور خود در این مراسم را حقشناسی از زحمات محمد بهارلو عنوان کرد و گفت: من چندین جا میخواستم بروم، اما به دلیل بیماری و یک بار هم شکستگی دستم نتوانستم در مراسم شرکت کنم در نتیجه فکر کردم شاید دیگران فکر کنند که این مساله یک توطئه است و من از قصد در مراسمهای مختلف حضور پیدا نمیکنم! در نتیجه در این مراسم شرکت کردم.
وی ادامه داد: بهارلو از من خواسته که درباره مکتب خوزستان مطالبی را بگویم. در سال ۵۸ که گزارشی درباره ادبیات داستانی قبل از انقلاب مینوشتم، داستانهای کوتاه که از سال ۵۵ تا ۵۸ نوشته شده بود را بررسی میکردم. در این میان متوجه نکاتی شدم و از چیزی به اسم مکتب خوزستان صحبت کردم.
وی در ادامه صحبتش بیان داشت: از نظر من مکتب خوزستان مکتبی اساسا برونگرا بود که سعی میکرد توصیف عینی از قضایا بدهد. نویسندگانی که اساسا خوزستانی هم نبودند وقتی در آن فضا زندگی کردند از آن حال و هوا مینوشتند مثل داستان «مد و مه» اثر «ابراهیم گلستان» داستاننویس شیرازی.
این مترجم ادبیات فرانسه تصریح کرد: دو مکتب دیگر هم وجود دارد یکی مکتب اصفهان که درست برخلاف مکتب خوزستان است و این مکتب از طریق روانشناسی میخواهد شخصیت را برای ما بیان کند و یکی هم مکتب گیلان که آن رطوبت و مه در آن عیان است و در آثار بعضی از نویسندگان گیلان میبینم، اما نه بدان حد که در مکتب اصفهان و خوزستان است. در مکتب خوزستان ما یک سپاه نویسنده داریم. «محمد بهارلو» در داستانهایش خرافات بومی و باورهای عامی را به صورت باورکردنی متبلور میکند.
ناصر تقوایی: کمبودهای
زبان فارسی و گویشهای زبانی
«ناصر تقوایی» فیلمساز و داستاننویس نیز ادامه صحبت درباره مکتب جنوب را برای سخنرانی خود در نظر گرفته بود. او گفت: من مکتب جنوب را آنطور که خودم شاهد بودم توصیف میکنم. از نظر من آن چیزی که من آن را ادبیات جنوب میدانم، ادبیات قومی نیست. ادبیات قومی متمرکز در یک مرکز جغرافیایی است، اما جنوب ایران یک منطقه ۲هزار کیلومتری است که در هر بخش آداب و رسوم خودش را دارد.
وی گفت: ما از چابهار تا خوزستان به سه فرهنگ متفاوت برمیخوریم. فرهنگ بلوچی که تا حوالی میناب میآید، از میناب تا بندرلنگه فرهنگ بندری حاکم است و در نزدیک بندر لنگه هم گویشهای عربی به چشم میخورد. گویش بندر لنگه به دلیل تجاری بودن و مهم بودن آن و ارتباط داشتن با شهر بزرگی مثل شیراز باعث این شده که تحت تاثیر فرهنگ شهرهای بالای خود مثل بستک، خورموج، لار، جهرم و شیراز قرار میگیرد. به بوشهر که میرسیم باز هم به دلیل ارتباط با مثلاً شهر شیراز بیشتر تحت تاثیر داخل مملکت است.
وی پس از آن به بحث پیرامون مساله زبان فارسی و ناکارآمدی آن در علم روز پرداخت.
تقوایی با اشاره به دشوار بودن خوانش شعر نیما گفت: اگر خواندن شعر نیما سخت است به این دلیل است که نیما با گرامر مازندرانی دارد شعر میگوید نه با گرامر فارسی تهرانی. نویسندگان جنوبی ما نیز فارسی با گرامر خودشان را دارند، ولی کاملا قابل فهم هست.
وی در عین حال گفت: تا وقتی فارسی لحن پیدا نکند نمیتواند موفق باشد برای همین بهترین گفتوگوهای ما در سینما اتفاق افتاده که لحن را میتواند به بهترین شکل به مخاطب ارائه کند. تقوایی در عین حال گفت: هر داستانی ساختار خودش را دارد داستان خوب براساس روایت خوب شکل نمیگیرد بلکه براساس ساختار خوب شکل میگیرد و هیچ تعریفی برای ساختار خوب وجود ندارد، چون هر داستانی ساختار خودش را دارد.
این فیلمساز تصریح کرد: ما در جنوب نمیتوانیم سراغ نویسندهای را بگیریم که بیش از ۱۰۰ سال قدمت داشته باشد، اما چه میتوان گفت که این تغییرات از جنوب به دلیل مرزهای وسیع و نفتخیز بودنش شکل گرفت. ادبیات خوزستان رابطه عمیقی با نفت دارد و شدیدا تحت تاثیر ادبیات انگلیسی زبان به خصوص ادبیات آمریکایی قرار گرفته است. در شکلگیری این روند مترجمانی چون نجف دریابندری، صفدر تقیزاده و ابراهیم گلستان نقش اساسی داشتهاند.
وی بیان داشت: ابراهیم گلستان نویسندهای شیرازی است که تمام جوانیاش را در شیراز گذرانده است. البته این را هم فراموش نکنیم که شیراز شمال جنوب است! گلستان وقتی به دلیل کار به جنوب میرود، تحت تاثیر جنوب قرار میگیرد و اثری مانند «خروس» را خلق میکند که اگر از نظر گویش جنوبی ملاک قرار بگیرد، کار موفقی است.
محمد بهارلو: ادبیات نظریه نیست
«محمد بهارلو» نیز در آخر مراسم به تشکر و قدردانی از حضار پرداخت و تصریح کرد: «از نظر ما شخصا زبان وسیله و امکانی است که ما میتوانیم با آن استعداد را در قلم نویسنده منعکس کنیم. بین بینش نویسنده و واقعیت پردهای از کلمات وجود دارد.»
وی تصریح کرد: آنچه که امروز به عنوان عارضه وجود دارد رسانه نیست بلکه این است که همه فکر میکنند اهمیت ادبیات نظریه است. ما دیگر امروز به تخیل بها نمیدهیم و به نظریه چسبیدهایم. از نظر من نظریه مثل هر صناعت ادبی است؛ یک بار کارکرد دارد و وقتی مصرف شد، اهمیتش را از دست میدهد.
خالق رمان «عروس نیل» در پایان اظهار داشت: اهمیت نظریه در این است که خوانده شود تا استفاده نشود، زیرا پیش از آن مورد استفاده قرار گرفته است. آن چیزی را که من عارضه ادبیات میدانم نظریهزدگی است. اهمیت ادبیات را باید در قریحه و تخیل نویسنده جستوجو کرد نه در نظریه ادبی.
ارسال نظر