بخش اول این گفت‌و‌گو را دیروز خواندید، مطلب زیر بخش دوم و پایانی این گفت‌و‌گو است.

ژنتیک این سینما، دولتی است. سخت می‌تواند به شکل خصوصی اداره شود. حوزه هنری، بنیاد مستضعفان و تلویزیون دولتی هستند و با بودجه‌های هنگفت اموراتشان را می‌گذرانند. به علاوه جاهای دیگری و ارگان‌های کوچکتر که خودشان اصلا یک فارابی کوچکند. بخش‌خصوصی ما همیشه جیبش خالی بود و وابسته به ارگان‌های دولتی بوده است.

از حرف‌هایتان بوی امیدی به مشام نمی‌رسد.

چون در حال حاضر من طرفدار دولتی بودن سینما هستم. دادش را نمی‌زنم، قطعا به عنوان آدمی که کار غیرسینما می‌کند علاقه‌مندم این اتفاق بیفتد. اما به هر حال طرفدار دولتی بودن سینما هستم. در سیستم مدیریتی هم متزلزلیم، چون نهادهای اصلی‌مان متزلزل است. تهیه‌کنندگان ما هم به دنبال پروژه ارزان هستند. متاسفانه آنها بسیار نحیف‌اند. فیلم ساختن ارزان در جاهایی حسن است، اما نه در همه جا. تهیه‌کننده ما با وام و چاکرم، مخلصم دارد فیلمش را می‌سازد. نمی‌شود اینگونه ادامه داد. ما باید نگرانی‌های دولت را هم رفع کنیم تا مجاب شوند سینما را به دست بخش‌خصوصی بدهند، الان یکی از تلخ‌ترین دوران سینمای ایران است که کسی انگیزه تولید ندارد. فاجعه است. من به عنوان تهیه‌کننده می‌گویم درست است که تولید نکردن بد است، اما زمانی هست که اگر تولید نکنی برده‌ای. این، آن زمان است.

قبول دارید که تهیه‌کننده‌های دولتی به بخش‌خصوصی ضررهایی هم زده‌اند؟ یعنی می‌آیند پروژه‌های هنگفت که از عهده بخش‌خصوصی برنمی‌آید تولید می‌کنند و آن وقت آدم‌ها بدعادت می‌شوند و دیگر با بخش‌خصوصی کار نمی‌کنند. این به لحاظ اقتصادی و کیفی به بخش‌خصوصی ضربه نمی‌زند؟

حسن‌هایی داشته‌اند، ضررهایی هم زده‌اند. ضررهایشان بیشتر این بود که اکثرا بدون تخصص وارد این حوزه شده‌اند. سوابقشان را از جای دیگری گرفته‌اند و در سینما نفعش را برده‌اند. ضمن اینکه فکر نمی‌کنم مشکل ما آدم‌هایی باشند که پول هنگفت از سازمان‌های دولتی می‌گیرند. بگذار بگیرند، آنها هم در این سینما کار می‌کنند، باید درآمد کسب کنند. مشکل، از جای دیگری است.

بالاخره نگفتید چقدر به حاکمیت کامل اصل ۴۴ امید دارید؟

تقریبا هیچ. به نسل ما کفاف نمی‌دهد، حتی لانگ شاتش را هم نمی‌توانم ببینم. چون خیلی از این ماجرا دوریم.