موسیقی ایرانی باید از یکنواختی خارج شود

سید مهدی میرفخرایی

قاسم رفعتی متولد ۱۳۲۴ در یکی از محلات شهر تهران است. او از کودکی فراگیری علم و موسیقی را در کنار مسعود حسنخانی آغاز کرد و سپس نزد استاد محمود کریمی مربی آواز رفت و حدود شش سال هم از مکتب این استاد بزرگ بهره برد. او اولین برنامه هنری خود را در برنامه «شما و رادیو» که صبح‌های جمعه پخش می‌شد، اجرا کرد و از آن پس در برنامه‌های گوناگون رادیو و تلویزیون شرکت کرد. رفعتی حدود بیست آهنگ را خوانده که سازنده آنها هنرمندانی چون حسن یوسف زمانی، مهیار فیروزبخت، حسین فرهادپور و محمد عبدالصمدی بوده‌اند. وی از سال ۱۳۵۹ نزد محمدرضا شجریان رفت و بر اندوخته‌های خود در عرصه آواز افزود. تازه‌ترین اثر او تحت عنوان خانه خورشید که توسط ارشک رفیعی ساخته شده به زودی منتشر می‌شود که به همین بهانه با او به گفت‌وگو نشستیم.

از حال و هوای کار جدیدتان بگویید و اینکه بعد از شب و عشق و علی و ماه نمونه چه پیش آمد که سکوت را شکستید؟

اول سوال دومتان را جواب می‌دهم. این‌طور نبوده که در این سال‌ها که مدنظر شما است، بیکار نشسته‌ام. تصنیف‌های زیادی را برای رادیو و تلویزیون ضبط کرده‌ام. آنهایی که پخش شده‌اند، بعضی‌هایشان سرزبان مردم است. اجراهای زیادی هم بوده، اما به صورت کار مجموعه و آلبوم متشکل قبول دارم... به هر حال معذوریت‌هایی داشته‌ام. می‌دانید که برای تولید هر اثری باید قبل از هر چیز کار را انتخاب کرد. در این مدت کارهای زیادی آورده‌اند، اما به هر حال هیچ‌کدامشان نتوانست نظر من را تامین کند. موضوعیت اثر مهم است... شاخه‌هایی که دارد مهم است... شعر چیست... آهنگساز شعر را چطور دیده، چطور فهمیده... اصلا برخوردش با موسیقی چطور بوده. جمع شدن اینها و خیلی چیزهای دیگر در یک اثر زیاد پیش نمی‌آید... دوستان مرحمت داشتند و کارهای زیادی آمد اما نشد، تا وقتی که ارشک رفیعی آمد و کار را که شنیدم قبول کردم. چند وقتی با گروه سمان تمرین داشتیم و بعد هم اثر ضبط شد.... حالا هم که تمام شده!

زمان آلبوم چقدر است و در چه دستگاه‌هایی اجرا شده؟

یک ساعت است یا کمی بیشتر. همایون است و چهارگاه. یک مقدمه و سه تصنیف و یک آواز پر و پیمان چهارگاه که روی شعر سعدی خوانده‌ام. این طور نیست که یک نوازنده حافظ را باز کرده باشد و بداهه‌ای رویش خوانده باشد و بعد با ارکستر که زد بشود تصنیف... آهنگسازی شده... فکر شده... فضای تصنیف‌ها مطلقا در خدمت شعر هستند. این برای من از همه چیز مهم‌تر است. به هر حال این همه آدم از صدابردار و نوازنده تا خواننده و آهنگساز جمع می‌شوند که معنی کلام را برسانند... کار سختی هم هست... توی ۱۰ دقیقه تصنیف خانه خورشید روی کلام چهار بار ریتم تغییر اساسی دارد... خواندنش کار راحتی نیست، اما گروه راضی‌اند... من هم فکر می‌کنم از عهده کار برآمده‌ام.

بحث جالبی را پیش کشیدید. تغییر و تحول در موسیقی را تا چه حد قبول دارید. سوالم را واضح‌تر می‌پرسم. چقدر موافق ساختارشکنی موسیقی هستید؟

باید دید این ساختاری که می‌گوییم اصلا چیست. چه چیزی دارد شکسته می‌شود. به نظر من تحولی که در زمینه آهنگسازی پیش آمده در خدمت موسیقی است. هنجاری شکسته نشده! آمده‌اند شعرهای نو را تصنیف کرده‌اند. کارهای خوبی از آب درآمده! حرف نو را، حرف امروز را باید در قالب امروز زد. حالا یکی می‌آید و می‌گوید که این موسیقی از پایه خراب است، باستانی است. جای رشد، جای حرکت ندارد، این حرفی جدا است، اما اگر به پویایی ذات هنر عقیده داشته باشیم، موسیقی ایرانی هم مستثنی نیست. حتی می‌بینید که من با گفتن واژه سنتی هم مشکل دارم. موسیقی، موسیقی ملی است ... پویا است. باید از یکنواختی خارج شود. موافق کنار هم گذاشتن سازهای غربی و تار و کمانچه نیستم... این را تحول نمی‌بینم! یا ما می‌شویم مثل آنها که خوب در نمی‌آید یا آنها سعی می‌کنند بشوند مثل ما که باز هم خوب نیست. مثلا سازهای هندی را، مخصوصا ضربی‌هایش را کنار سه‌تار و تار می‌گذارند. بعد نوازنده بیچاره مجبور است با طبلا تنبک بزند، این یکی هم باید با سه‌تار مثلا سی‌تار هندی را تقلید کند. این خوب نیست.

این تحول در زمینه آواز هم هست؟

بله... اما موضوعی ظریف اینجا نادیده گرفته می‌شود. ما هنوز نتوانسته‌ایم نسبت به آواز حق مطلب را بیان کنیم. فرق آواز با ساز در اینجا است که قابلیت‌های اجرایی‌شان متفاوت است. استاد شجریان چند نوع تحریر دارند؟! اصلا نمی‌شود شمرد. اینها را می‌سازند دیگر ... یک سری‌اش از قبل‌ترها بوده، یک سری‌اش اما با خود آقای شجریان به وجود آمده‌اند. در حوزه آواز هنوز جا برای ارائه بهتر ردیف است. چند تایی هستند که با شدت و ضعف صدا یک کارهایی می‌کنند که من این را هم تحول نمی‌بینم. گوش که می‌دهی یک سری تحریرهای غالبا خارج می‌شنوی و هر قدر که سعی می‌کنی حتی نمی‌فهمی خواننده حرف حسابش چیست. باید شعر را حفظ باشی وگرنه اینقدر کلمات بد ادا می‌شوند که درکشان محال است.

متاسفانه بین موسیقیدان‌های برجسته ما رفاقت واقعی نیست. کنار هم نمی‌نشینند... با هم کار نمی‌کنند یا اگر کار می‌کنند، مدتش طولانی نیست. علت این را چه می‌دانید؟

این‌طورها هم نیست... ما جلسه‌ای داریم که حالا سال‌ها است دارد برگزار می‌شود. استاد شجریان هستند، آقای مظفر شفیعی، آقای جهاندار، آقای نوربخش، آقای بابایی، آقای عرفانی، خانم مهرعلی و من همه می‌نشینیم حرف می‌زنیم، می‌خوانیم، ماجرا اصلا مسابقه‌ای نیست همه با هم خوبند. این همه سال است استاد شجریان دارد کار می‌کند، تا حالا حتی یک کلمه در مورد کسی جایی نگفته‌اند. من هم که سال‌ها است دوستی‌ نزدیک دارم حتی در محافل خصوصی دو نفره کلمه‌ای علیه کسی از دهانشان نشنیده‌ام... حالا برخی‌ با هم اختلاف سلیقه دارند، کار می‌کنند، بعد با یک کس دیگری ادامه می‌دهند، ایرادی ندارد که همه در این خانواده با هم هستند. اگر کدورتی هم هست، سر مسائل جزیی است و طبیعی هم هست.

وضعیت آموزش را چطور می‌بینید؟

خوب یا بد بودن وضعیت فعلی موسیقی نتیجه کار دیروز هنرآموزان و استادان موسیقی کشور ما است. توی موسیقی ایرانی آهنگساز کم است. خوبش خیلی کم است، اما نوازنده زیاد است. خواننده زیاد است چشمت را که ببندی می‌شود دسته‌بندی‌شان کرد. استاد جریان را دوست دارند، حتی حرکت دست‌هایش را هم تقلید می‌کنند. برای همین توی این همه خواننده جوان صدای ناب آموزش دیده که خودش باشد و نشود اشتباهش گرفت کم است. می‌دانید انتظاری هم نیست. چیزی نمی‌کاریم که حاصلی درو کنیم. حمایتی نه از هنرآموز است نه از هنرجو. هر دوتایشان زندگی سختی دارند منابع آموزشی کم است تبلیغات کم است نظارت بر چاپ کتاب‌های آموزشی و آموزشگاه‌ها مطلوب نیست! هر کسی یک دستگاه را یاد می‌گیرد شروع می‌کند به آموزش دادن. باید یک فکر اساسی بشود که آن هم از من خواننده بر نمی‌آید. باید از طرف مراجع تصمیم‌گیرنده حمایت و کنترل شود.