کتابعصرتلاطم؛ماجراهای دنیای جدید(۱۱)
بازار نفت، ظرفیتها و بحرانها
جای دیگری که فرصت هست تا با گسترش تاسیسات و افزایش تولید به روند عرضه کمک کند، عمدتا قلمرو شوروی سابق است. اما در آنجا هم با جریانات اخیر و به دست گرفتن مجدد کنترل صنایع نفت توسط دولت سرمایهگذاری روبهکاهش گذاشته است.
صرفنظر از ناکافی بودن ظرفیت استخراج نفت خام درجهان ظرفیت پالایشگاههای جهان هم کافی نیست و این خود منشا نگرانی دیگری است. گفتیم که در فاصله سالهای ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۶ ظرفیت تولید نفت رشد سالانه ۸/۰درصد داشته است، در این سالها میانگین رشد ظرفیت پالایش نیز تنها سالانه ۹/۰درصد بوده است. در یک دهه اخیر میزان رشد استخراج که منبع تغذیه پالایشگاهها است، میانگینی بیشتر از ظرفیت پالایش داشته است. اما دوره کوتاهی است که با همه محدودیتهای موجود، پالایش بیشتر شده که خود را در نرخ متوسط رشد فوقالذکر هم نشان میدهد. اگر ظرفیت پالایش از ظرفیت استخراج کمتر شود این خود محدودیت جدیدی برای مصرفکنندگان ایجاد خواهد کرد، چرا که نفت بدون پالایش به هیچ دردی نمیخورد. این مشکل گاه میتواند برای نوع خاصی از محصول هم اتفاق بیفتد. همچنان که شاهد به هم خوردن تعادل بازار بودهایم که از یک سو تولید نفت سنگین افزایش یافته، اما تقاضایی که افزایش یافته برای نفت سبک و دارای گوگرد کمتر بوده است (اکنون بیش از دو سوم تولید نفت جهان، نفت سنگین است). ما نمیتوانیم کیفیت نفتی که از داخل زمین در میآید را عوض کنیم، بنابراین ضرورت دارد که افزایش ظرفیت گوگردگیری را نیز در پروسه پالایش در نظر بگیریم تا میزان گوگرد موجود در اکثر ذخایر شناخته شده جهان به اندازهای کاهش یابد که نیازهای فعلی بازار - به ویژه مصارف حملونقل و ضرورتهای زیستمحیطی آن - را پاسخگو باشد.
هنوز راهدرازی برای افزایش ظرفیت و مدرنسازی پالایشگاهها باقی است. برای مثال از سال ۱۹۷۶ تاکنون هیچ پالایشگاه جدیدی در آمریکا ساخته نشده و هر برنامهای بوده صرفا متوجه افزایش ظرفیت یا بازسازی پالایشگاههای موجود بوده است.
حالا هم که ساخت تعدادی پالایشگاه در حال طراحی و مهندسی است، سرمایهگذاران به خاطر نگرانی از استانداردهای زیستمحیطی آتی دست و دلشان میلرزد، چرا که ورود به پروسه سرمایهگذاری در یک پالایشگاه به معنی پذیرفتن تعهداتی ۳۰ ساله است و چنین نگرانیهایی خطر سرمایهگذاری را افزایش میدهد. ما در ایالات متحده اگر بخواهیم سرمایهگذاری در پالایشگاهسازی را تشویق کنیم، احتمالا نیاز خواهیم داشت که مقررات موجود زیستمحیطی را بپذیریم و اگر بخواهیم براساس استانداردهای احتمالی آینده برنامه بریزیم، کارمان قفل خواهد شد. اگر چنین کنیم مشکلات ناشناخته آتی را میتوانیم حذف کنیم و گامی به جلو برداریم.
عواقب تاخیر در مدرنسازی پالایشگاهها را میتوانیم در فاصله قیمتی نفت شیرین «برنت» - که پالایش آن آسانتر است - با نفتهای سنگینتر نظیر «مایا» ببینیم. به علاوه نیاز موجود حاشیه سود را در پالایشگاهها بالا برده است که نتیجه آن در قیمت سوخت اتومبیل مشهود است.
ما چگونه به چنین شرایط شکنندهای در عرضه و تقاضای نفت رسیدهایم که ناآرامی در یک منطقه یا خرابکاری افراد میتواند نظام انرژی جهان را تحت تاثیر قرار دهد و رشد اقتصادی جهان را کند نماید؟
در اولین موج رشد صنایع نفت در سالهای پایانی دهه ۱۹، تولیدکنندگان معتقد بودند که ثبات قیمتها برای استمرار دستیابی به بازارها ضروری است. قیمتها نیز در دست آمریکاییها به ویژه «جان.د.راکفلر» بود. او که کنترل ۹۰درصد ظرفیت پالایش نفت آمریکا را در دست داشت، توانست در سالهای آغازین قرن بیستم قیمتها را تثبیت کند. حتی پس از آنکه دادگاه عالی آمریکا در سال ۱۹۱۱ تراست «استاندارد اویل» متعلق به راکفلر را منحل کرد، باز هم قدرت قیمتگذاری در دست آمریکاییها باقی ماند؛ ابتدا در دست شرکتهای آمریکایی و سپس در دست کمیسیون حمل و نقل ریلی تگزاس. تا چند دهه بعد اعضای کمیسیون در مواجهه با افزایش قیمتها تولید را افزایش میدادند و در صورت سقوط ناگهانی قیمت از میزان تولید و عرضه میکاستند. (۱)
در حقیقت تا سال ۱۹۵۲ تولید نفت خام در ایالات متحده معادل نصف کل تولید در سراسر جهان بود که ۴۴درصد از این سهم نیز به ایالت تگزاس تعلق داشت. در سال ۱۹۵۱ تگزاس برای مقابله با ملی کردن نفت ایران توسط محمد مصدق بر عرضه نفت افزود تا از افزایش قیمتها جلوگیری کند. در سال ۱۹۵۶ بحران کانال سوئز قیمتهای نفت را تحریک کرد و در جریان جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷، باز هم آمریکا نفت مازادی را به بازار عرضه کرد تا سطح قیمتها را کنترل کند.
اما نقش تاریخی نفت آمریکا در سال ۱۹۷۱ به پایان رسید. چرا که تقاضای فزاینده بازار قدرت مانور آمریکا را محدود کرد و دیگر تقاضا در حدی نماند که آمریکا بتواند با عرضه بیشتر همچنان بر آن مسلط باشد. در این مقطع استقلال انرژی آمریکا نیز به پایان خود نزدیک شد. قدرت تاثیرگذاری بر قیمت نیز ابتدا به تولیدکنندگان عمده منطقه خاورمیانه منتقل و بعد نیز به نیروهای فراملیتی بازار واگذار شد.برخی کشورهای تولیدکننده به ویژه در خاورمیانه به منظور بهرهبرداری هرچه بیشتر از موقعیتی که در اوایل دهه ۱۹۷۰ به دست آوردند، شرکتهای نفت خود را ملی کردند.
اما اهمیت قدرت آنها در ۱۹۷۳ که شیرهای نفت را بستند به خوبی آشکار شد. در نتیجه نفتی که طی سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۰ به قیمت بشکهای «۸/۱» دلار معامله میشد به ۱۱دلار در «راسالتنوره» عربستان سعودی رسید. جهش ناگهانی بعدی در قیمتها نیز در خلال انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ اتفاق افتاد که قیمت را در فوریه ۱۹۸۱ به ۳۹دلار در هر بشکه رساند و در سال ۲۰۰۶ نیز این قیمت مرز ۷۷دلار را درنوردید. (۲) البته اگر نرخ تورم را در نظر بگیریم نرخ ۷۷دلاری سال ۲۰۰۶ معادل همان ۳۹دلار سال ۱۹۸۱ خواهد بود.
قیمتهای بالای دهه ۱۹۷۰ روند رشد خارقالعاده مصرف نفت را در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان پایان داد که در نتیجه موجب رشد تولید ناخالص داخلی آنها شد. مصرف چنان شدت گرفته بود که طی چند دهه بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشت. با نگاهی به گذشته میتوانیم ببینیم که رشد قیمتها طی سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۱ مصرف نفت را تقریبا به نصف کاهش داد. در سال ۱۹۸۶ ورق برگشت و عرضه زیاد نفت، قیمت تا ۱۱دلار در هر بشکه سقوط آزاد کرد.مصرف نفت به شدت به قیمت حساسیت دارد. وقتی در دهه ۱۹۷۰ قیمتها افزایش یافت، مصرف آن با در نظر گرفتن ارزش برابری واقعی دلار تا یکسوم کاهش یافت. در ایالات متحده از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۳ مصرف نفت با نرخ رشد متوسط سالانه ۵/۴درصد افزایش یافت که بیشتر از رشد تولید ناخالص داخلی ما بوده است. در مقابل از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۶ متوسط رشد مصرف آمریکا در هر سال ۵/۰ درصد بوده که اصلا در مقابل نرخ رشد کشور بسیار کم است و نسبت مصرف نفت به تولید ناخالص داخلی نصف شده است.
پاورقی
۱ - این هم از عجایب است که یک کمیسیون حملونقل در مورد توازن عرضه و تقاضای نفت تصمیمگیری کند. این شرکت اگرچه در ابتدا ساماندهی خطوط ریلیتگزاس را به عهده داشت، اما بعدها کار حملونقل نفت را انجام میداد.
۲ - این کتاب در تابستان ۲۰۰۷ نوشته شده و طبعا وقایع آن تنها تا بهار آن سال را درمیگیرد.
ارسال نظر