مردی برای زمانه ما

امیر میلانی

جاناتان کولیا فوریو متولد ۱۹۶۶ نیویورک است. در ۱۹۸۸ تحصیل در کالج کوئینز را نیمه‌تمام گذاشت و به شیکاگو ‏رفت تا کمدین شود. در تئاترهای بداهه تجربه اندوخت و در ۱۹۹۳ اولین نقش کوچک خود را در فیلم رودی به دست ‏آورد. سال بعد وارد تلویزیون شد و سپس به لس‌آنجلس مهاجرت کرد. در آنجا موفق شد تا به عنوان بازیگر-فیلمنامه ‏نویس با فیلم ‏Swingers‏ شهرتی به هم بزند. در فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی متعددی ظاهر شد و تهیه‌کنندگی را نیز ‏آزمود. در سال ۲۰۰۳ اولین فیلم بلند سینمایی خود را به نام الف ساخت. فیلم با موفقیت تجاری روبه‌رو شد و راه را برای ‏تامین سرمایه فیلم گران‌قیمت زاتور باز کرد. مرد آهنی سومین فیلم بلند فوریو است و با توجه به سه فیلمی‌که تاکنون ‏ساخته است، می‌توان او را کارگردانی مناسب برای فیلم‌های خانوادگی و نوجوان‌پسند ارزیابی کرد. چیزی که خود نیز به آن ‏می‌بالد. ‏

با این اوصاف بدیهی است که می‌تواند بهترین گزینه برای تولید اولین فیلمی‌باشد که استودیوی مارول نقش صاحب اثر ‏و سرمایه‌گذار را بازی می‌کند. فیلمی‌با بودجه ای ۱۸۶ میلیون دلاری که فوریو خود آن را نوعی فیلم مستقل ‏جاسوسی-مهیج که گویا رابرت آلتمن آن را با تاثیراتی از سوپرمن، داستان‌های تام کلنسی، فیلم‌های جیمز باند و پلیس ‏آهنین و بتمن بازمی‌گردد کارگردانی کرده باشد. توصیف خوبی است و نباید فراموش کرد که آلتمن نیز فیلمی‌چون ‏پاپای (همان ملوان زبل خودمان!) را در کارنامه دارد. با این تفاوت که مرد آهنی به گفته خالقانش بر اساس شخصیتی ‏واقعی چون ‌هاوارد هیوز ساخته شده که عاشق هوانوردی، فیلمسازی، اختراع و ... بود. ‏

بنا به اقتضای روز داستان کمی‌تغییر یافته و به روز شده است. در قصه اصلی استارک در جنگ ویتنام زخمی ‌می‌شد ‏و سپس در جنگ خلیج شرکت می‌کرد، اما در فیلم محل وقوع داستان به افغانستان تغییر یافته است. البته این موضوع ‏سبب نشده تا فیلم حال و هوایی واقعگرایانه پیدا کند. ‏مرد آهنی شاید مهم ترین و مورد پسندترین قصه مصور مارول نباشد، اما به دلیل داشتن مابه ازای بیرونی [هاوارد ‏هیوز] با الگوهای قهرمانی در قرن بیستم بیشتر همخوانی دارد. طبیعی است چنین ابرقهرمانی باید خیلی زودتر از اینها ‏روی پرده سینما ظاهر می‌شد. او بر خلاف مرد عنکبوتی توسط یک حیوان گزیده نمی‌شود، یا مانند ‏سوپرمن مادرزاد دارای نیروهای خارق‌العاده نیست. بلکه او مردی متعلق به زمانه ما است که تنها توانایی‌اش ساختن و ‏ابداع ابزار است. یک مغز متفکر که سرانجام به قدرت تخریبی اختراعات پی می‌برد، یعنی زمانی که روی خود ‏حضرتشان امتحان می‌شود. اما راه‌حل نهایی آن قدرها هم مسالمت‌آمیز نیست و ته رنگی از تصور آمریکایی‌های ‏امروز برای دست یافتن به صلح دارد: استفاده از زور یعنی جنگ برای صلح. به همین خاطر قهرمان ما هم بعد از ‏اعلام توقف خط تولید موشک‌های جریکو[به خاطر اینکه سربازان آمریکایی هم با سلاح‌های ساخت کارخانه خود او ‏لت‌و‌پار می‌شوند!] چاره ای نمی‌بیند تا زره خارق‌العاده خود را تولید کند و به جنگ تروریست‌ها و حامیان ‏آنها [صاحبان کارخانجات اسلحه‌سازی] برود!‏

رابرت داونی جونیور که برای رسیدن به قالب فیزیکی نقش بسیار تلاش کرده، در ترسیم چهره پر تناقض این قهرمان ‏کمی ‌تا قسمتی عیاش و اصولا یک بچه بد موفق است. می‌ماند حضور کم رنگ بانو پالترو که مدتی است ‏دوستداران خود را از فیض دیدارش محروم کرده بود، در نقشی کوچک و بدون چالش که انتظارات را بر باد می‌دهد. ‏بریجز نیز در نقش آدم بد قصه با سری طاس و انگیزه‌هایی پذیرفتنی خوش درخشیده است. می‌ماند حضور دو ایرانی-‏رامین جوادی و شاون توب- در دو نقش پر اهمیت که می‌تواند انگیزه قوی برای تماشای فیلم از سوی ایرانی‌ها باشد. ‏کارگردان فیلم اعلام کرده که مرد آهنی اولین فیلم از یک سه‌گانه است و قرار است که قسمت دوم آن در سال ۲۰۱۰ ‏اکران شود. ولی تا آن زمان سه سال باید صبر کنید. ‏پس دم را غنیمت شمرده و به تماضای همین یکی بروید!