صریح باشیم؛ ما مردم بم را فراموش کرده‌ایم!

نگذاریم بم فراموش شود؛ مهم‌تر از ساختن بم فراموش‌نکردن آن است؛ حالا نوبت سایر هنرها است که به بم کمک کنند! زمانی‌که زلزله بم رخ داد همه باهم گفتیم «بم را دوباره می‌سازیم» اما بعد از گذشت زمان، زخم بم را فراموش کرده و حالا برای کمک به ساخت بم باید به روش‌های تبلیغاتی متوسل شویم. گاه به استعاره و در لفافه از آن سخن گفته‌ام؛ ولی امروز می‌خواهم صریح‌تر حرف بزنم؛ دستاوردهای هنر ایرانی والا و در خور ستایش است و بخش‌هایی از آن نه تنها میراث ایرانی بلکه میراث جهانی است. اندیشمندانی چون حافظ، مولانا، فردوسی نه تنها به ایران که به جهان تعلق دارند، من شیفته این فرهنگم. هرکس با این فرهنگ آشنایی داشته باشد، دل به آن می‌سپارد. با این‌حال باید بگویم ما ایرانیان صفاتی هم داریم که پسندیده نیست. یکی از مهم‌ترین آنها فراموشی است. ما ملتی فراموش کاریم، خیلی‌زود فراموش می‌کنیم. روزی که زلزله مهیب بم رخ داد همه خود را مصیبت‌زده دانستند. بم بخشی از تن ما بود که زخم برداشت. همه ما درد این زخم را بر روان خود احساس می‌کردیم؛ به بازماندگان قول‌های زیادی دادیم و از این‌که در کنار شما بم را دوباره می‌سازیم گفتیم؛ اما رفته‌رفته درد زمان بر دل ما نشست و در مسائل روزمره خود گرفتار شدیم؛ فراموش کردیم که بم بخشی از تن ما بود و زخم بم را فراموش کرده‌ایم، اکنون به‌جایی رسیده‌ایم که دیگر نام بم دل کسی را نمی‌لرزاند،این رسم خوبی نیست.