هاله‌های ابهام
امیر میلانی
تصویری از فیلم به رنگ ارغوان ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا
می‌شود فرض کرد در طول این سال‌ها همواره نگاه ناظران جریان هنر و سینمای ایران، همراه با خیرخواهی و مصلحت‌اندیشی بوده است.

می‌شود پا را از این هم فراتر گذاشت و نام این خیرخواهی را دلسوزی برای سینماگران و هنرمندان سینمای ایران گفت، با این فرض البته در مورد فیلم‌های مجوز ساخت گرفته و به نمایش درنیامده ایرانی با تناقضی حل‌نشدنی روبه‌رو می‌شویم. اگر در سال‌های قبل دریافت پروانه نمایش شرط اکران عمومی یک فیلم در سینماها بود، در دو سه سال اخیر حتی پروانه نمایش هم نمی‌تواند ضامن نمایش فیلم باشد. در سال‌های پیش از این، اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، نمایش فیلم‌ها در جشنواره فجر با صف‌های طولانی همراه بود، چراکه احتمال اینکه فیلمی در جشنواره فجر نمایش داده نشود و به اکران عمومی درنیاید، بسیار بود. بعدها این قانون تغییر کرد و گفتند نمایش فیلمی در جشنواره فجر به معنای دریافت پروانه نمایش عمومی آن فیلم است. بنابراین اگر فیلم موج مرده (ابراهیم حاتمی‌کیا) در جشنواره نمایش داده نشد به معنای این بود که نباید منتظر اکران آن فیلم بود، یا آدم‌برفی (داود میرباقری) که البته چند سال بعد با تغییر مدیریت به اکران رفت و رکورد فروش سال را شکست. در این سال‌های اخیر این میزان کمی دستکاری شده است، یعنی خیلی شفاف و واضح نیست که اگر فیلمی پروانه ساخت بگیرد، حتما ساخته شود، یا اگر ساخته شود حتما پروانه نمایش بگیرد، یا اگر پروانه نمایش بگیرد حتما روی پرده برود. مثال این مورد آخری را که حتما می‌دانید، سنتوری ساخته داریوش مهرجویی که با وجود دریافت پروانه نمایش و تبلیغاتی در برد وسیع، در شب نمایش عمومی‌اش، جلوی آن گرفته شد و به عوض اینکه پول اکران به جیب سازندگان فیلم برود، با پخش نسخه ویدئویی فیلم پول هنگفتی به جیب سی‌دی‌فروش‌‌های کنار خیابان رفت. در این مجال به تعدادی از فیلم‌هایی اشاره داریم که در این سال‌ها از هفت‌خوان اداره‌نظارت عبور کرده‌اند و فیلمشان را ساخته‌اند، اما یا پروانه نمایش نگرفته‌اند یا گرفته‌اند و روی پرده نرفته‌اند، چرا؟ حتما به مصلحت نبوده است (!)
فیلم‌هایی که در جشنواره نمایش داده شده‌اند:
ستاره می‌شود (فریدون جیرانی)


یکی از قسمت‌های سه‌گانه ستاره‌ها، قصه ورود یک دختر جوان را به عرصه بازیگری روایت می‌کند. فیلم در ظاهر مشکل خاصی نداشت، ولی به عقیده ناظران صحنه‌هایی داشت که در اکران عمومی فیلم با مشکل مواجه شد. فیلم البته مجوز نمایش هم گرفت و تبلیغات گسترده‌ای هم کرد،‌ اما ...
یک شب (نیکی کریمی)
اولین فیلم نیکی کریمی، بازیگر خوش‌چهره سینمای ایران، در همان بدو ورود به سینمای حرفه‌ای در مقام کارگردان با مشکل مواجه شد. مشکل البته آشکار بود، وقتی در فیلمی قرار است دختری یک شب را در این تهران بی‌در و پیکر به صبح برساند، معلوم است با اتفاقاتی مواجه می‌شود که وجودش شاید انکارناپذیر باشد اما، بیانش را کسی برنمی‌تابد. این فیلم البته با مجوز ساخت و اکران به نمایش درنیامد و نیکی کریمی را وادار به عکس‌العملی کرد. او در نامه‌ای به معاون سینمایی وزارت ارشاد چنین نوشت: «دعوت به قضاوت عمومی برای حل یک مشکل حرفه‌ای، آخرین راه باقیمانده برای یک هنرمند است... برای من ساخت فیلم توقیف‌شده، موهبت بزرگی نیست، اگرچه یک شب اولین و آخرین فیلم من در این پرونده قطور نخواهد بود.
عصر جمعه (مونا زندی حقیقی)


دستیار رخشان بنی‌اعتماد در اولین فیلمش همان راهی را رفت که پیش از این استادش رفته بود؛ پرداختن به مسائل زنان از منظر اجتماع. این فیلم البته آنقدر خنثی بود که توقیف‌اش بیش از این که جنجال بیافریند، یک علامت تعجب بزرگ را باعث شد.
سفر به هیدالو (مجتبی راعی)
این یکی دیگر از آن مسائل عجیبی است که فقط ممکن است در سینمای ایران اتفاق بیفتد. فیلم معناگرای سینمای ایران تنها به دلیل این که بازیگرش (همان بازیگر سریال نرگس که در این فیلم در یک نقش فرعی ظاهر شده بود) مساله پیدا کرد، از اکران عمومی بازماند!
حالا این وسط اگر معادله چند مجهولی خوابیدن سرمایه‌ای که برای این فیلم صرف شده است حل شود، شاید به نکات جالبی بربخوریم.
مجتبی راعی در گفت‌وگویی این ماجرا را به طنز گرفت. به واسطه مسائل حاشیه‌ای فیلم و اما و اگرهای مطرح شده (از آنجا که هیدالو نام تاریخی شوشتر است) باید بگویم: گنه کرد در بلخ آهنگری / به هیدالو زدند گردن مسگری!
گل یا پوچ (ابوالفضل جلیلی)
یکی از معدود فیلم‌های جلیلی که با حال و هوای طنز شخصیت اثر را در موقعیت کمیک قرار می‌دهد و اتفاقا در جشنواره فجر نمایش داده می‌شود.
اما این یکی هم به همراه فیلم دیگرش حافظ بر مدار فیلم‌های قبلی‌اش چرخید و مردم در نمایش عمومی فیلمی از ابوالفضل جلیلی را ندیدند.
رکورد او را شاید تا سال‌‌ها کسی نتواند بشکند؛ فیلمسازی که هیچ کدام از فیلم‌هایش نمایش عمومی نداشته است و همچنان فیلم می سازد.
فیلم‌هایی که پروانه ساخت گرفته‌اند، اما نمایش جشنواره‌ای نداشته‌اند
خواب تلخ و آشکار (محسن امیریوسفی)


فیلمسازی که دو فیلم ساخته و هر دو فیلمش با مشکل نمایش مواجه شده است. ولی به هر حال هاله‌های ابهام دور فیلم اولش آنقدر زیاد بود که هیچ کس نفهمید فیلمش چرا حتی در جشنواره فجر پخش نشد.
او در یادداشتی این گونه می‌نویسد: کاش خواب تلخ اسم یک فیلمساز خودی‌تر را روی خود داشت که زودتر اکران می‌شد و کلی هم مجلات راستی و چپی و وسطی برایش نقدهای مثبت می‌نوشتند و از آن معانی عمیق و فلسفی و معناگرا درمی‌آوردند.
چون اصولا در قاموس سینمای ایران «کی گفت؟» مهم‌تر از «چی گفت؟» است.
«باز هم باید از پله‌های طولانی وزارت ارشاد بالا برم ... فیلمسازی؟ باید پوست کلفت هم باشی، وقتی هم وارد وزارت ارشاد می‌شی، هی ناله نکن بگو پام درد می‌کنه، آسانسور به اون بزرگی رو برای رفاه حال تو گذاشتن، پیش به سوی پروانه ساخت بعدی!» قصه «خواب تلخ»‌ حکایت یک مرد مرده‌شوری است که خواب می‌بیند دارد می‌میرد.
نیوه‌مانگ (بهمن قبادی)


سرنوشت قبادی کم و بیش مثل ابوالفضل جلیلی است؛ با این تفاوت که قبادی بر سر نیوه‌مانگ جنجال ایجاد کرد که در حال حاضر برای دریافت پروانه ساخت فیلم جدیدش هم دچار مشکل شده است. اتفاقا این یکی را در دفترش دیدم و به نظرم از چند فیلم قبلی‌اش حرفه‌ای‌تر آمد.
مشکل فیلم به صحنه‌ای اشاره دارد که نقشه ایران را جدای از منطقه کردستان نشان می‌دهد (البته این طور برداشت شده است) که خود قبادی با تاکید بر اشتباه بودن این تغییر منکر این تجزیه‌طلبی شده است. نکته دیگر فیلم خواندن یک آوازه‌خوان زن است که نقشش را هدیه تهرانی بازی می‌کند.
به هر حال نیوه‌مانگ در این میان با توجه به تهیه کننده خارجی‌اش مشکل اکران خارج از کشور را نداشته و در ظاهر هم موفق بوده است.
سفر سرخ (حمید فرخ‌نژاد)
نمونه اتفاق دیگری که به ندرت در جهان می‌افتد و ایران صاحب‌بلامنازع این اتفاق‌ها است. فیلم سفر سرخ را تلویزیون تهیه کرده است و در بخش مسابقه جشنواره فجر هم پذیرفته شده، اما به دلیل اینکه تعداد کمی از فیلم‌های تهیه‌کننده به بخش‌مسابقه راه پیدا کرده،‌ تهیه‌کننده در اعتراض به این تصمیم سفر سرخ را هم از دور مسابقه خارج می‌کند؛ این دیگر از آن اتفاق‌ها است!
به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمی‌کیا)
درباره این فیلم خیلی نمی‌شود اظهارنظر کرد، چون ممکن است کار به جای باریک بکشد. ذکر قصه فیلم شاید کافی باشد؛ یک مامور اطلاعاتی سابق برای دیدن دخترش به ایران می‌آید. آمدن او مصادف با جریاناتی است که برای دخترش در دانشگاه ایجاد می‌شود.
خاک آشنا (بهمن‌ فرمان‌آرا)


فیلم ساخته شده است؛ هیات نظارت ایراداتی بر فیلم دارد. کارگردان حذفیات را اعمال می‌کند، هیات نظارت فیلم را می‌بیند. فیلم در بخش مسابقه جشنواره فجر قرار می‌گیرد. هیات نظارت ایرادات جدیدی را بر فیلم وارد می‌کند و کارگردان این بار از اعمال این حذفیات سر باز می‌زند؛ به این دلیل که: «از کجا معلوم که من حذف کنم و دوباره شما نگویید باز هم باید حذف کنی». کارگردان فیلم را از بخش مسابقه خارج می‌کند، تمام.
و فیلم‌های دیگر
احتمالا نمایش پیدا نکردن تردست (محمدعلی سجادی)، شاعر زباله‌ها (محمد احمدی)، جزیره آهنی (محمد رسول‌اف) و سگ‌های ولگرد (مرضیه مشکینی) شاید حتی برای کارگردان فیلم‌ها هم آن قدر مهم نباشد که بخواهند برای فیلم‌هایشان دست به دامان جنجال ژورنالیستی شوند. به هر حال اینها فیلم‌هایی هستند که تنها در حافظه تاریخی سینمای ایران باقی می‌مانند، البته اگر در نهایت اکران عمومی پیدا نکنند. البته در این میان منتظر جنجالی از تهمینه میلانی بابت فیلم آخرش تسویه حساب باشید، میلانی به این سادگی‌ها زیر بار عدم نمایش فیلمش نمی‌رود.
فیلم‌هایی که پروانه نمایش دارند، تبلیغات گسترده‌هم کرده‌اند، اما ...
این لیست تنها فیلم آخر داریوش مهرجویی را شامل می شود. سنتوری که از بس در موردش شنیده‌اید که این چند خط تنها برای خالی نبودن عریضه است. صحبتش بماند برای سال‌های بعد و احتمالا اکران فیلم.
حرف آخر
ورای اینکه فیلم‌ها چگونه‌اند و قصه‌شان چیست و چه فضایی دارند، حسرت نگارنده بیشتر از حجم عظیم سرمایه به هدر رفته‌ای است که در یک حساب سرانگشتی و با احتساب متوسط هزینه ۲۰۰میلیون تومان برای تولید یک فیلم، سرمایه‌ای بالغ بر سه‌میلیارد و ششصدمیلیون تومان به بایگانی سپرده شده است که اگر به این مبلغ هزینه تبلیغات بعضی از فیلم‌ها را هم اضافه کنیم به رقمی معادل پنج‌میلیارد تومان می‌رسیم. پاسخگویی هدر رفتن این رقم را باید در زمانی دیگر و گزارشی دیگر جست‌و‌جو کرد.