مدل موفق توزیع کتاب

نگاه سوم- کتاب و حواشی به وجود آمده حول این محصول فرهنگی، سال‌ها است که محل بحث اهالی فرهنگ است. اینکه در این سال‌ها چگونه با این مقوله برخورد شده و تعداد کتاب‌های موجود با توجه به درخواست جامعه پاسخگوی نیاز اقشار مختلف هست یا نه یا اساسا بحث ممیزی چه قدر در میزان ارائه کتاب‌ها تاثیر مستقیم داشته، یا خیلی بحث‌های دیگر که موضوع گزارش‌های مفصلی است. در دایره نشر و ارائه کتاب، موسسه «شهر کتاب» که سال‌ها است در حال فعالیت است به تازگی با تعطیلی یکی از شعب این فروشگاه زنجیره‌ای بعد تازه‌ای را از شکل برخورد با این مساله عیان کرد.

شهر کتاب چگونه شکل گرفت؟

جرقه ایجاد فروشگاه‌های زنجیره‌ای کتاب که بعدها با نام «شهر کتاب» به حرکت خود موجودیت بخشید، از سال‌های اولیه دهه هفتاد شکل گرفت، در سال‌هایی که غلامحسین کرباسچی شهرداری تهران را برعهده داشت و قرار بر این بود که «شهر کتاب» محلی بشود برای ارائه محصولات فرهنگی در قالبی متفاوت که پاسخگوی نیاز کتاب‌خوان‌ها باشد. سیدمحمدرضا امام‌پور، مدیر اداری-مالی شهر کتاب در مورد شکل‌گیری این مکان فرهنگی می‌گوید: «شهر کتاب با الهامی از یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری شکل گرفت. ایشان فرمودند: خوب است کتاب‌هایمان را شکیل و جذاب عرضه کنیم برای آحاد مردم، تا فرهنگ کتابخوانی را در مردم ایجاد کنیم.»

این بود که جرقه شکل‌گیری این موسسه در ذهن آدم‌های فرهنگی و اجرایی زده شد. بدین ترتیب در سال ۷۴ شهر کتاب در قالب یک موسسه عام‌المنفعه و غیرانتفاعی تاسیس شد و به ثبت رسید و در قالب آن اساسنامه‌ای تهیه شد که کتب تحقیقاتی، علمی و مذهبی و دینی در اولویت چاپ قرار گرفت. این موسسه با گسترش فضای موجود، در حال حاضر با ۳۷ فروشگاه و بالغ بر ۱۲هزار و ۷ متر فضای فرهنگی در سطح شهر تهران مشغول فعالیت است.»

امام‌پور در مورد شکل واگذاری فروشگاه‌های «شهر کتاب» گفت: «فروشگاه‌ها را به مدیران فرهنگی کشور که البته ناشر هم هستند واگذار می‌کنیم. این نکته را هم باید در نظر بگیریم که ما استانداردهایی داریم و طبق اساسنامه خودمان این استانداردها را به اطلاع مدیران شهر کتاب می‌‌رسانیم و خود آنها دور هم جمع می‌شوند و ما فقط جنبه نظارتی کار را برعهده داریم. در این زمان البته بعضی از فروشگاه‌ها نتوانستند اهداف ما را درست به اجرا دربیاورند، پس ادامه همکاری با آنها برای ما میسر نبود.»

شاید این قطع همکاری که امام‌پور از آن سخن گفت یک موضوع حاشیه‌ای را که در چند روز اخیر اتفاق افتاد به یاد بیاورد. تعطیلی شهر کتاب ساعی که در خبرگزاری‌ها با عنوان «پلمب شهر کتاب ساعی» ذکر شده بود.

شهر کتاب ساعی چگونه بسته شد؟

«نشر ایران، بند نافش به یارانه وصل است، بنابراین نمی‌تواند روی پای خودش بایستد.» این جمله‌ای بود که مهندس فیروزان مدیرعامل شهر کتاب عنوان کرد. از او که درباره تعطیلی شهر کتاب ساعی پرسیدیم با واکنش جالبی روبه‌رو شدیم: «چرا این قدر این مساله مهم شده است. قضیه خیلی ساده است، شهر کتاب مدیری استخدام می‌کند و با او قرارداد می‌بندد. وقتی قرارداد تمام می‌شود، اگر تمایلی باشد که کار ادامه پیدا کند قرارداد تمدید می‌شود. مدیر شهر کتاب ساعی دکتر همایون‌پور قراردادشان با ما تمام شده بود و رفتند، به همین راحتی.»

اینکه چرا این مساله مهم شده است، شاید دلیل ساده‌ای داشته باشد. با این اوضاعی که در حال حاضر روی مساله کتاب هست شاید تعطیلی مکانی که در آنجا کتاب عرضه می‌شود به عنوان هجمه‌ای تلقی شود که سعی دارد اساس فرهنگ کتابخوانی را در مردم از بین ببرد. البته در این مورد به‌خصوص شاید مساله به این گونه نباشد.

فیروزان توضیح کوتاهی در این مورد می‌دهد: «دکتر همایون‌پور در سال ۸۲ با ما قرارداد بست و در طول این سال‌ها به ایشان فراوان تذکر دادیم که موجودی شهر کتاب ساعی با بدهی‌های آنجا نمی‌خواند. به این شکل شد که دو ماه قبل از اینکه قراردادش تمام شود به ایشان گفتیم که بروند. ایشان هم آن فروشگاه را بست و رفت. حتی روی شیشه شهر کتاب ساعی کاغذی چسبانده شده که این مساله بسیار عادی جلوه می‌کند. اما خبرگزاری‌ها این مساله کوچک را با پلمب شهر کتاب ساعی حساسیت بیهوده دادند.»

فیروزان البته یک تعبیر ساده‌تر هم از این ماجرا دارد: «مدیری عوض شده تا مدیر بهتری بیاید، همین.»

اولویت مردم کتاب نیست

به هر حال صورت مساله همچنان باقی می‌ماند. اینکه مکانی به شخصی واگذار شود و در طول یک بازه زمانی از او گرفته شود. چگونگی در اختیار گذاشتن این مکان‌ها خود جای سوال مهمی است؟ مدیران این فروشگاه‌ها بر اساس چه ضوابطی انتخاب می‌شوند و چرا انتشارات و آدم‌های دیگر مسوولیت فروشگاه‌ها را بر عهده نمی‌گیرند.

از محمدعلی جعفریه مدیر نشر ثالث درباره وجود این شهر کتاب‌ها سوال کردیم: «خب شهر کتاب یک سری فروشگاه‌های زنجیره‌ای است که شهرداری درست کرده و در اختیار یک سری ناشرهای خاص قرارداده آنها به عنوان کتابفروشی عمل می‌کنند. البته واگذاری این فروشگاه‌ها رابطه‌مند است نه ضابطه‌مند. به من هم پیشنهاد شد که مسوولیت یکی از همین فروشگاه‌ها را بگیرم که به دلایلی قبول نکردم. سیستم کار این مکان‌ها به شکل خصوصی است و مدیران فروشگاه‌ها شخصا برای محلی که در اختیار دارند تصمیم می‌گیرند و طبق روال معمول این‌گونه کارها، توزیع‌کننده می‌رود و کتاب‌ها را معرفی می‌کند و همه نوع کتابی به آنجا می‌رود. کتاب‌های ما هم در آنجا هست و اتفاقا فروش خوبی دارد.»

فخری‌زاده، مدیر انتشارات روزنه کار البته پا را از این فراتر گذاشت و صریح‌تر سخن گفت:« ما جایی برای عرضه کتاب‌هایمان نداریم. مشکل این است که کتاب‌فروشی‌های ما سرمایه‌گذار نیستند.مغازه بوتیک که بلوز و پیراهن می‌فروشد، روی محصولی سرمایه‌گذاری می‌کند، اما کتابفروشی‌های ما مثلا نمی‌آیند کتاب‌ها را با ۳۰درصد کمتر بخرند و بگذارند توی ویترین تا فروش برود. شهر کتاب‌ها هم به فکر خودشان هستند. فقط به این فکر می‌کنند که بتوانند اجاره خودشان را به شهرداری بدهند. کتابی هم که بالاترین فروش را داشته باشد در آنجا به فروش می‌رود.»

صحبت‌های پایانی «فخری‌زاده البته به معضلی اساسی در زمینه کتاب و نشر اشاره می‌کند واقعیتی دردناک که اگر فکری برای آن نشود قطعا آینده خوبی در انتظار کتاب نخواهد بود: «هیچ دورنمای مثبتی وجود ندارد. اینترنت در دسترس همه قرار دارد و حتی کودکان ترجیح می‌دهند جذابیت را از اینترنت بگیرند تا کتاب دانشنامه بازیگران که ما چاپ کردیم در مملکتی که ۷۰میلیون جمعیت دارد، صدعدد فروش نرفته. مردم دنبال این چیزها نیستند. اولویتشان پوشاک و غذا و مسکن است. کتاب، اولویت دهم هم نیست.»