مصاحبه با نویسندگان کتاب فراوانی
پیتر دیاماندیس کارآفرین زنجیرهای است که به یک نیکوکار تبدیل شد. استیون کاتلر یک نویسنده علمی واقعبین است. طی ۲۰ سال گذشته این دو فرصت داشتهاند تا با برخی بزرگترین کارآفرینان، نوآوران و دانشمندان جهان دیدار و همکاری داشته باشند.
درباره نویسندگان کتاب
پیتر دیاماندیس کارآفرین زنجیرهای است که به یک نیکوکار تبدیل شد. استیون کاتلر یک نویسنده علمی واقعبین است. طی ۲۰ سال گذشته این دو فرصت داشتهاند تا با برخی بزرگترین کارآفرینان، نوآوران و دانشمندان جهان دیدار و همکاری داشته باشند.
پیتر که رییس بنیاد جایزه ایکس و دانشگاه یکه Singularity University: (یک موسسه علمی در سیلیکون ولی با هدف گردآوری، آموزش و الهامبخشی به گروهی از رهبران که سعی در درک و تسهیل توسعه فناوریهای با پیشرفت نمایی دارند و این ابزارها را برای حل چالشهای بزرگ بشری به کار میبرند) است، بر حل برخی از بزرگترین مسائل سیاره ما تمرکز کرده است: انرژی پاک، آب تمیز و مراقبت از تندرستی.
استیون که مشاغل نویسندگی/روزنامهنگاری و فعال محیط زیست را دارد بر حمایت از تنوع زیستی و ارتقای خدمات اکوسیستم متمرکز شده است.
کریستن دیاماندیس هنرمند، کارگردان خلاق و معاون پیشین تبلیغاتی در فاکس قرن بیستم، این کتاب را به شکلی طراحی کرده که درون یک کاغذ آلومینیومی پیچیده شده است؛ به طوری که استعارهای برای فراوانی باشد. تز اصلی کتاب این است که نوآوری میتواند کمیابی را به فراوانی تبدیل کند. داستانی درباره آلومینیوم که در ابتدای کتاب آورده شده است این نکته را نشان میدهد. آلومینیوم که زمانی باارزشترین فلز بود به کمک پیشرفتهای فناورانه به یکی از فراوانترین و ارزانترین فلزات تبدیل شد. اگر چه این کاغذ آلومینیومی دورانداخته میشود پیام آمده در صفحات این کتاب، تازه و ماندگار میماند.
چرا این کتاب را نوشتید؟
پیتر از طریق مطالعاتی که در فناوریهای نمایی و رقابتهای انگیزشی داشت، متقاعد شد که فراوانی برای همه، امری شدنی است. استیون به واسطه نوشتن و کار در حوزه علم عصبی-شناختی و روانشناسی انسانی، به این درک رسید که چرا چشمان بیشتر مردم به روی این بینش مهم بسته است. از آنجا که چنین آیندهای در برابر این همه بدبینی کنونی پرواز میکند، آنها تصمیم گرفتند یک کتاب درباره آن بنویسند. «فراوانی» آن کتاب است.
کتاب فراوانی چیزهایی بیشتر از اینها دارد: یک امکان بسیار واقعی، پارادایمی جدید که از طریق منابع متمرکز شده و کار سخت دلیرانه ایجاد شد. فلسفه اساسی پیتر همیشه این بوده است که بهترین راه برای پیشبینی آینده این است که خودمان آن را خلق کنیم. هدف کتاب دقیقا همین کار است. این مکانی است که رهبران، نیکوکاران، کارآفرینان و هر کس دیگری میتواند فناوریها و پیشرفت شتابانی را ردیابی کند که اکنون فردای بسیار بهتری را میسر میسازد. مکانی که همه ما میتوانیم با همدیگر کار کنیم تا این چشمانداز از فراوانی را به واقعیت تبدیل سازیم.
اگر شما از بدبختی و بیچارگی ملول و پکر شدهاید، آماده شنیدن خبرهای خوش هستید و از وجود چنین امکانی هیجانزده میشوید، پس به شما خوشامد میگوییم.
آیا جهان واقعا بهتر میشود؟
پاسخ یک بلی محکم است. فقر در ۵۰ سال گذشته بیشتر از ۵۰۰ سال پیش از آن کاهش یافته است. در سطح جهانی، شکاف بین ملتهای ثروتمند و ملتهای فقیرتر در حال کاهش یافتن است. به طور کلی ما بیشتر عمر میکنیم، ثروتمندتر و سالمتر هستیم. قطعا هنوز صدها میلیون نفر در فقر مهلک و کمرشکن زندگی میکنند اما با استفاده از تقریبا هر سنجه کیفیت زندگی: دسترسی به کالاها و خدمات، دسترسی به حمل و نقل، دسترسی به اطلاعات، دسترسی به تحصیلات، دسترسی به داروها و مراحل حیاتبخش، ابزارهای ارتباطی، ارزش حقوق بشر، اهمیت نهادهای دموکراتیک، سرپناه بادوام، کالریهای در دسترس، اشتغال در دسترس، انرژی ارزان، حتی نوشابه ارزان- زندگی هر روزه ما طی دو سده گذشته بهبود زیادی یافته است.
این پیشرفت همچنان شتابان است. ما آماده نفعبردن بیشتر در دو دهه آینده نسبت به ۲۰۰ سال گذشته هستیم. به واسطه فناوریهای دگرگونساز و سه نیروی قدرتمند (بحث شده به تفصیل در زیر) ما به زودی توانایی برآورده ساختن و جلوتر زدن از نیازهای اساسی برای هر مرد، زن و بچه در سیاره زمین را داریم. فراوانی برای همه واقعا در دسترس
است.
یک نمونه عالی از فراوانی در عمل چیست؟
طی بیست سال گذشته اینترنت و فناوریهای وایرلس، همه جا حاضر و با قیمت ارزان و در دسترس تقریبا هر کسی است. آفریقا از روی یک نسل فناوری جست زده است، با دور زدن سیمهای زمینی مخابراتی که آسمانهای غربی را راه راه کرده است خودش را به فناوری ارتباطات ماهوارهای بیسیم رسانده
است.
امروز یک جنگجوی ماسایی که تلفن همراه دارد توانمندیهای مخابراتی بهتری از رییسجمهور آمریکا در ۲۵ سال قبل دارد. اگر او یک جنگجوی ماسایی با تلفن هوشمند و دسترسی به گوگل باشد، میزان دسترسی که به اطلاعات دارد بیشتر از آن چیزی است که رییسجمهور آمریکا تنها ۱۵ سال پیش داشت. در پایان سال ۲۰۱۳ بیش از ۷۰ درصد بشریت به ارتباطات و اطلاعات آنی و کم هزینه دسترسی خواهد داشت. به عبارت دیگر، ما اینک در جهان فراوانی اطلاعات و ارتباطات زندگی میکنیم. برای نخستین بار در تاریخ این «یک میلیارد نفر رو به پیشرفت» صدایشان شنیده خواهد شد و بخش تولیدکننده و مصرفکننده بشریت
میشوند.
چرا مردم به فراوانی باور ندارند؟
پاسخ ساده این است که چون سازوکار روانشناسی ما به گونهای است که تمایل ندارد به چیزهای خوب توجه کند. نخستین چیزی که میدانیم این است که مغز واقعیت را با غرضورزی زیاد فیلتر میکند. ما هر لحظه از هر روز با اطلاعات زیادی بمباران میشویم- دادههایی بسیار بیشتر از آنچه که مدارهای عصبی ما از عهده پردازشش برآید. بنابراین انتخاب صورت میگیرد و از میانبرهای پردازش استفاده میشود. چون بقا نخستین مساله برای هر موجود زنده است، مغز به اطلاعاتی که به نظر ما تهدیدکننده میرسد ارزش و وزن بیشتری میدهد. ما همیشه به خبر بد توجه میکنیم، اما اخبار خوب برای رسیدن به ما باید به سختی تلاش کنند.
به علاوه ما همچنین از میانبرهای پردازشی که به روش اکتشافی معروف هستند استفاده میکنیم. بیشتر اوقات نتیجه میدهد. برخی اوقات شکست میخورد. وقتی این اتفاق میافتد روش اکتشافی «سوگیریهایشناختی» میشود. این سوگیریها همه جور دیده میشوند، اما دانشمندان بعدی چند الگو را پیدا کردند. یکی از آنها «سامانه مصونیت روانشناسی» است. این یک مجموعه سوگیریها است که ما را به طرز مضحکی از خود مطمئن نگه
میدارد.
ما جذابیت، هوش، اخلاق کاری، شانس موفقیت، شانس خودداری از برونداد منفی، تاثیر بر رویدادهای بیرونی، تاثیر بر سایر مردم، و حتی برتری گروه همسالان (که پس از نمایش رادیویی گاریسون کیلر با عنوان «سرزمین خوشبختی» در شهر وبگون که همه زنان قوی، همه مردان زیبا و همه بچهها بالاتر از میانگین هستند به اثر دریاچه وبگون معروف شد. یعنی تمایل طبیعی انسانها به زیاده برآوردکردن توانمندیهای خود). اما این اثر یک روی دیگر هم دارد: در حالی که ما خودمان را حسابی دست بالا میگیریم کل جهان را به نحو چشمگیری کمتر از واقع برآورد میکنیم.
موجودات انسانی به گونهای طراحی شدند که خوشبینهای محلی و بدبینهای جهانی هستند و این یک مشکل بزرگ برای فراوانی است: برحسب ضرورت، هر ارگانیزمی که برای بقا مبارزه میکند عاشق کنترل کردن است. و ما به شدت درباره چیزهایی که باور داریم امکان کنترلش هست خوشبین هستیم. اگر من از شما بپرسم چهکار میتوانید بکنید که نمره بهتری در ریاضیات بگیرید. شما میتوانید درس خواندن جدیتر، کمتر به میهمانی رفتن و شاید استخدام یک آموزشیار را تصور کنید. شما در اینجا کنترل دارید. بنابراین سامانه مصونیت روانشناسی احساس زیاده اعتماد داشتن را به شما میدهد. اما اگر من بپرسم چه کار میتوان کرد تا مشکل گرسنگی جهانی حل شود، تمام چیزی که به ذهنتان میرسد دستههای کودکان قحطیزده است. هیچ حس کنترل، هیچ زیاده اعتمادی وجود ندارد و آن بچههای قحطیزده در عوض لنگری برای نظردهی شما میشوند و تمام امکانات موجود دیگر را عقب میرانند.
فناوریهای سرنوشتسازی که به فراوانی میانجامند چه هستند؟
قانون مور، دو برابر شدن عملکرد (یا نصف شدن قیمت) دستگاه لپتاپ هر ۱۸ ماه، همچنین رشد نمایی هر «فناوری بر پایه اطلاعات» را تقویت میکند. به این جهت حوزههایی مثل سامانههای محاسباتی و شبکهای، هوش مصنوعی، روباتیک، فناوری زیستی، انفورماتیک زیستی، فناوری نانو، دستگاه میانجی انسان- ماشین و داروها با سرعتی بیش از همیشه در حال رشد هستند. این فناوریها اکثریت گسترده بشریت را قادر به تجربه کردن چیزهایی کرده است که تاکنون تنها ثروتمندان بدانها دسترسی داشتند. هوش مصنوعی به تنهایی توانش دگرگونی تحصیل و مراقبت بهداشتی را در سطح جهان دارد همان طور که با موفقیت اخیر واتسون در بازی یارانهای جئوپاردی ثابت گردید. در کتاب فراوانی، پیتر و استیون بررسی میکنند چگونه از فناوریهای نمایی برای ارائه آب تمیز، غذای مقوی، مسکن ارزان، تحصیل شخصیشده، مراقبت پزشکی سطح بالا، انرژی بدون آلودگی و همه جا حاضر استفاده میشود و میتوان استفاده کرد.
فناوری همچنین مادیت و ارزش کالاها و خدماتی که استفاده میشد تا ثروتمند را از تهیدست بازشناسی کند از آنها گرفت. امروز هر کسی با داشتن یک تلفن همراه میتواند مالک دوربین ویدئویی، مجموعه بازی، کتابخانه موسیقی، جیپیاس، تلفن ویدئو، ضبط صدا، جهتیاب، رادیو، تلویزیون و بسیاری چیزهای دیگر شود.
چه نیروهایی در کار هستند که ما را به فراوانی هدایت میکنند؟
علاوه بر ابزارهای قدرتمندی که رشد نمایی فناوری ایجاد کرده است، ما معتقدیم که سه نیرو دست به دست هم داده است تا سطح زندگی جهانی را به شدت بهبود بخشد. این نیروها عبارتند از نوآور کارگر فنی، نیکوکار فناورانه و یک میلیارد نفر رو به پیشرفت.
نوآوران کارگر فنی: نوآوران کارگر فنی افراد و گروههای کوچکی هستند که با فناوری نمایی توانمند میشوند و با اشتیاق به پذیرش چالشهای بزرگ بشری حرکت میکنند. در حینی که کتاب را مطالعه میکنیم این گروهها اینک توانایی حل مشکلاتی را دارند که زمانی در قلمرو انحصاری دولتها و شرکتهای بزرگ و سازمانهای مردم نهاد بود.
نیکوکاران فناورانه: امروزه بیش از ۱۴۰۰ نفر میلیاردر و ۹۳ هزار فرد با «ثروت خیلی زیاد» داریم. بیشتر اینها جوان هستند، کارآفرینانی که ثروت خود را از فناوری به دست آوردند و علاقهمند هستند تا از آن ثروت برای حل برخی از بزرگترین چالشهای جهان استفاده کنند. ما این افراد را نیکوکاران فناوری مینامیم.
یک میلیارد نفر رو به پیشرفت: اینها تهیدستترین آدمهای روی کره زمین یا به اصطلاح «یک میلیارد پایینی» هستند. ما نام این گروه را به «یک میلیارد نفر رو به پیشرفت» تغییر دادیم. این افراد به لطف گسترش نمایی فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی (مثل تلفنهای هوشمند همراه)، برای نخستین بار وارد صف شدند. اینها که صدایشان هرگز پیش از این شنیده نشده بود، ناگهان به گفتوگوی جهانی پیوستند. یک میلیارد نفر رو به پیشرفت، با کمک این فناوریها شروع به بیرون کشیدن خود از فقر کرده است. آنها در حال تبدیل شدن به یک بخش مصرفی قدرتمند و چشمگیر از بشریت هستند و بیشتر شرکتها شروع به تهیه محصولات بسیار کم هزینه برای رفع نیازها آنها کردهاند. این تلاش باعث پایین آمدن قیمت کالاها و خدمات اساسی به نحوی میشود که همگان نفع خواهند برد. یک میلیارد نفر در حال پیشرفت همچنین یک بخش تولیدی و مصرفی از بشریت شده است که اندیشهها، بینشها، محصولات و خدماتی تولید میکند که به ثروت کلی زمین میافزاید.
چه شد که پیتر و استیون تصمیم به نگارش این کتاب گرفتند؟
پیتر و استیون نخستین بار در سال ۲۰۰۰ هم را دیدند زمانی که استیون یک مقاله درباره جایزه ایکس برای مجله جیکیو نوشت. پیتر چنان از سبک نگارش استیون لذت برد که به او درباره یک همکاری زودهنگام در همان موضوع پیشنهاد داد (که پیشرفتی نکرد). یک دهه بعد، در بهار ۲۰۱۰ پیتر دوباره به استیون درباره نوشتن مشترک یک کتاب، این دفعه درباره مفهوم فراوانی پیشنهاد داد. پیتر از طریق کارهایی که در بنیاد جایزه ایکس و دانشگاه یکه کرد به این اصل سازمانده رسیده بود. وی با شگفتی خوشایندی فهمید که استیون ایدههای مشابهی در سر دارد و تخصص و دیدگاه خویش را در فناوری، غذا، تحصیلات، انرژی، محیط زیست و علوم عصبی/ روانشناسی فراوانی را وارد این اثر کرد. نوشتن این کتاب یک سفر اکتشافی برای هر دو ما بوده است. در حالی که کتاب با صدای پیتر و از طریق ماجراهای شخصی وی نوشته شده است، (که با توجه به ماهیت کاری وی، ربط مستقیمی در اینجا دارد و جریان روایی و خواندنی روشن و آسانی ارائه میدهد) شراکت واقعی برای تهیه کتاب انجام شده است. ایدهها و نوشتن درباره «فراوانی» به طور برابر بین پیتر و استیون تقسیم شده است.
ارسال نظر