محمدحسین رحمتی*

این ستون مثال‌هایی ساده‌ از کاربرد آموزه‌های اقتصاد در زندگی روزمره است و نشان می‌دهد که در هر رویدادی استفاده از مفاهیم اقتصادی به فهم بهتر مساله کمک می‌کند. صنعت هواپیمایی یکی از بازارهای نزدیک به انحصار طبیعی است. این صنعت نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه زیادی دارد و هزینه خدمات به یک مشتری اضافی تقریبا صفر است، چراکه هزینه پرواز در یک مسیر با نیمی از صندلی‌های پر یا همه صندلی‌ها اشغال شده، تقریبا برابر است. از سوی دیگر رقابت در این صنعت کاملا پرخطر است. قیمت سوخت که هزینه متغیر غالب است، نوسانات فراوانی دارد و تعداد مشتریان نیز به شدت فصلی است. در چنین بازاری کاملا محتمل است یک شرکت با استفاده از ابزارهای رقابتی بقیه رقبا را ورشکست کند و خود به صورت انحصاری در بازار زنده بماند. این ابزارهای رقابتی می‌تواند بلیت‌‌های بسیار ارزان، کیفیت بسیار عالی یا حتی خدمات پرواز مستقیم باشد. در چنین شرایطی سیاست‌گذار نمی‌پسندد که رقابت در بلندمدت را فدای رقابت وحشیانه در کوتاه‌مدت کند. لذا سیاست‌گذار معمولا برای شرکت‌های هواپیمایی، محیطی را فراهم می‌کند که با کمی قدرت انحصاری بتوانند سود مکفی کسب کنند و در بلندمدت تعداد شرکت‌هایی که رقابت می‌کنند مکفی باشد. یک نمونه از چنین سیاست‌هایی، منع پرواز شرکت‌های خارجی در خطوط داخلی است. برای مثال در آمریکا هیچ شرکت هواپیمایی خارجی اجازه پرواز میان دو شهر در آمریکا را ندارد. از آنجایی که پروازهای خارجی به تمام شهرهای آمریکا صورت نمی‌گیرد، شرکت‌های خارجی مجبورند از شرکت‌های داخلی برای پرواز نهایی مسافر کمک بگیرند. به زبان دیگر، شرکت‌های داخلی حتی در سود پروازهای شرکت‌های خارجی به کشورشان نیز شریک می‌شوند. از سوی دیگر، معمولا سود پروازهای بین‌کشوری بسیار بیشتر از پروازهای درون‌کشوری است و این سیاست منطقه امنی برای سود حداقلی شرکت‌ها تامین می‌کند. علاوه بر این، استدلال می‌شود که این سیاست خود ابزاری ضدانحصاری است. برای مثال اگر هواپیمایی کانادا اجازه داشته باشد بین شهرهای آمریکا پرواز کند، وی می‌تواند قدرت انحصاری خود در خطوط داخلی کانادا را با پروازهایش به مقصد آمریکا

گره بزند و بقیه رقبا را از بازار پروازهای آمریکا به کانادا بیرون کند. مشابه همین مثال در داستان اجازه پرواز شرکت هواپیمایی قطر بین شهرهای ایران صدق می‌کند. شرکت قطری می‌تواند از قدرت انحصاری خود در پروازهای داخلی ایران استفاده کند و پروازهای خارجی مسافرین ایرانی را با پروازهای داخل ایرانشان گره بزند. در این صورت، شرکت قطری می‌تواند رقبایش را، از صحنه رقابت پروازهای بین‌المللی مسافران ایرانی خارج کند. در نهایت چنین سیاستی، هزینه پرواز بین‌المللی برای مسافرین ایران افزایش می‌یابد و سود انحصاری شرکت قطری افزایش می‌یابد. حال که به دلیل تحریم‌ها و تامین امنیت پرواز مسافران ناچاریم به شرکت قطری اجازه پرواز داخلی بدهیم، معقول است برای افزایش رقابت به شرکت‌های خارجی دیگر نیز چنین مجوزی را بدهیم.

*دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه آستین

Mh.rahmati@gmail.com