مترجم:حسین راستگو
منبع: Econlib
راگنار فریش (1973-‌1895)
در سال ۱۹۶۹ راگنار فریش نروژی همراه با یان تینبرگن، اقتصاد‌دان آلمانی نخستین جایزه نوبل اقتصاد را «برای توسعه و به‌کار‌گیری مدل‌های پویا در راستای تحلیل فرآیند‌های اقتصادی» از آن خود کردند.

فریش این جایزه را به خاطر کار‌های پیشتازانه خود در اندازه‌گیری و مدل‌سازی اقتصاد‌سنجی دریافت کرد. به واقع او اژه «اقتصاد‌سنجی» (econometrics) را برای اشاره به استفاده از تکنیک‌های ریاضی و آماری برای آزمون فرضیات اقتصادی باب کرد. فریش «انجمن اقتصاد‌سنجی» را در سال 1930 پایه گذاشت.


او بر این باور بود که اقتصاد‌سنجی به بنیاد‌گذاری اقتصاد در حکم یک علم کمک خواهد کرد، اما در اواخر عمر خود تردید‌هایی نسبت به چگونگی استفاده از اقتصاد‌سنجی در آن روز‌ها پیدا کرده بود. او نوشته است که «من تاکید کرده‌ام که اقتصاد‌سنجی باید با واقعیت‌های عینی و ملموس ارتباط داشته باشد و در غیر این صورت به چیزی فرو‌کاسته می‌شود که ارزش نام اقتصاد‌سنجی را ندارد و در عوض باید آن را بازی‌سنجی نامید».
فریش نخستین کسی بود که در مقاله‌ای پیرامون چرخه‌های کسب‌و‌کار از واژه «اقتصاد خرد» (microeconomics) برای اشاره به بررسی بنگاه‌ها و صنایع واحد و از واژه «اقتصاد کلان» (macroeconomics) برای اشاره به بررسی کل اقتصاد استفاده کرد.
فریش بیشتر دوره کار علمی خود را در دانشگاه اسلو در نروژ گذراند.

رابرت اف.انگل (‌1942)
در سال ۲۰۰۳ رابرت انگل اقتصاد‌سنج همراه با کلیو گرانگر که او نیز متخصص اقتصاد‌سنجی است، جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. انگل جایزه‌اش را «به خاطر روش‌های تحلیل سری‌های زمانی اقتصادی با نا‌پایداری متغیر در طول زمان (ARCH)» از آن خود کرد.


ARCH مخفف این عبارت است: Autoregressive Conditional Heteroskedasticity. این نامی است پیچیده، اما ایده ورای آن را می‌توان درک کرد. بسیاری از داده‌ها به گونه‌ای تصادفی حول یک مقدار میانگین ثابت نوسان دارند. به عنوان مثال، قد کودکان شش‌ساله می‌تواند توزیعی نرمال حول مقدار میانگین خود داشته باشد. هنگامی که این داده‌ها را روی نمودار رسم می‌کنیم، یک منحنی موسوم به زنگی‌شکل را به وجود می‌آورند که همه دانش‌آموزان به این خاطر که معلمان‌شان «نمرات را روی منحنی می‌برند» با آن آشنا هستند. اما شمار زیادی از سری‌های زمانی اقتصادی (یا به بیان دیگر داده‌های ثبت‌شده بر پایه ترتیب تقویمی؛ به شکل سالیانه یا با وقفه‌های زمانی کوتاه‌تر یا طولانی‌تر) میانگینی ثابت ندارند.
به عنوان مثال، جی‌دی‌پی معمولا با گذر زمان افزایش می‌یابد. حتی اگر یک کار‌شناس اقتصاد‌سنجی نرخ رشد روند آن را بر‌آورد کند، باز هم در‌می‌یابد که جی‌دی‌پی حول این روند نوسان دارد، یعنی نا‌پایدار است. گذشته از آن اگر جی‌دی‌پی در یک فصل بزرگ‌تر از این روند باشد، احتمالا در فصل بعد نیز در مقداری بیشتر از آن باقی خواهد ماند و اگر کمتر از روند باشد، احتمالا کماکان در اندازه‌ای پایین‌تر از آن خواهد ماند. این سری‌های زمانی را «اتو‌رگرسیو» می‌نامند. این سری‌های زمانی عملا یک میانگین کوتاه‌مدت و یک میانگین بلند‌مدت دارند. هر گونه نوسان تصادفی حول مقدار میانگین بلند‌مدت، میانگین کوتاه‌مدت را افزایش یا کاهش می‌دهد و حتی اگر هیچ نوسان تصادفی دیگری وجود نداشت، سری زمانی تنها به کندی به مقدار متوسط بلند‌مدت خود باز‌می‌گشت. رفتار اتو‌رگرسیو جی‌دی‌پی از وجود دوره‌های طولانی فعالیت اقتصادی بالا‌تر یا پایین‌تر از اندازه معمولی (رونق و رکود) حکایت می‌کند.
هر چند کار‌شناسان اقتصاد‌سنجی از مدت‌ها پیش می‌دانسته‌اند که نا‌پایداری در قیمت سهام، جی‌دی‌پی، نرخ‌های بهره و سری‌های زمانی دیگر در گذر زمان همیشگی نیست، اما پیش از انگل با این فرض نا‌درست که نوسان حول میانگین کوتاه‌مدت پایدار است، این میانگین دائما دگر‌گون شونده را در قالب مدل در‌می‌آوردند. اگر این نا‌پایداری (اندازه‌گیری‌شده به میانجی انحراف معیار) ثابت باشد، کار‌شناسان آمار سری زمانی مربوطه را «هومواسکداستیک» می‌خوانند.
اما انگل دریافت که برای بسیاری از مسائل مانند محاسبه حق بیمه یا قیمت اختیار معامله، نوسان یک سری حول مقدار میانگین به اندازه نا‌پایداری خود میانگین اهمیت دارد و این نوسان دائمی نیست. این گونه سری‌ها را «هترواسکداستیک» می‌خوانند. همانند آنچه که درباره میانگین جی‌دی‌پی دیدیم، یک سری زمانی (مانند سود شرکت یا نرخ تورم) را برخی اوقات به بهترین شکلی می‌توان به عنوان سری دارای نا‌پایداری کوتاه‌مدت یا بلند‌مدت توصیف کرد. این نا‌پایداری می‌تواند به گونه‌ای تصادفی حول مقدار بلند‌مدتش افزایش یا کاهش یابد.
اگر نوسان هنگامی که زیاد است، به ماندن در همین سطح بالا گرایش داشته باشد یا هنگامی که اندک است، به ماندن در مقداری پایین متمایل باشد و تنها به کندی به مقدار بلند‌مدت خود باز‌گردد، آن گاه خود نوسان، اتو‌رگرسیو خواهد بود. به همان گونه که نوسانات اتو‌رگرسیو در جی‌دی‌پی چرخه کسب‌و‌کار را توضیح می‌دهند، نا‌پایداری اتو‌رگرسیو در قیمت دارایی‌های مالی، چرخه‌های ریسک را که برای معامله‌گران ابزار‌های مالی مهم است توصیف می‌کند.
انگل راهی را برای فرمول‌بندی و بر‌آورد مدل‌هایی یافت که می‌توانستند این چرخه‌ها را به خوبی توصیف کنند. واژه شرطی در عبارت ARCH حکایت از آن می‌کند که مدل‌های انگل چرخه‌های رخ‌داده برای مقدار میانگین را نیز در نظر می‌گیرند.
مدل ARCH او را که نخستین بار در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، می‌توان برای پیش‌بینی میزان نوسان به کار گرفت ‌ متغیری که برای سرمایه‌گذاری که می‌خواهند میزان ریسک دارایی‌های خود را در قالب سهام محدود کنند، بسیار مهم است. تیم بولرسلف از شاگردان انگل، این مدل را تعمیم بخشید و طبیعتا آن را GARCHا ARCH (تعمیم‌یافته) نامید.
GARCH کار‌بردی عملی در تحلیل‌های موسوم به ارزش در معرض خطر پیدا کرده است. مدل‌های ارزش در معرض خطر برای محاسبه الزامات سرمایه‌ای برای همخوانی با قوانین بازل حاکم بر ریسک‌های بانکداری بین‌المللی استفاده می‌شوند. اقتصاد‌دانان می‌توانند با به‌کار‌گیری روش GARCH دریابند که یک سبد دارایی که احتمال وقع یک مقدار بیشینه خسارت برای آن تنها احتمالی مشخص و اندک دارد، تا چه اندازه می‌تواند پر‌خطر باشد. سرمایه‌گذاران نیز می‌توانند چنین کاری را انجام دهند. در مثالی که در وب‌سایت کمیته نوبل آمده، می‌بینیم که اگر فردی در 31 جولای سال 2002 یک میلیون دلار در قالب یکی از سهام تشکیل‌دهنده شاخص اس‌اند‌پی 500 می‌داشت، مقدار زیان بیشینه در روز بعد با احتمال99 در‌صد 61500 دلار یا نزدیک به 6 در‌صد می‌بود.
انگل در سال ۱۹۶۴ مدرک لیسانس خود را در رشته فیزیک از ویلیامز کالج، در سال ۱۹۶۶ مدرک فوق‌لیسانس خود را در همین رشته از دانشگاه کرنل و در سال ۱۹۶۹ مدرک دکترایش را در رشته اقتصاد از دانشگاه کرنل دریافت کرد. او در سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ استاد ام‌آی‌تی و از ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۹ نیز استاد دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیگو بود و از سال ۱۹۹۹ به این سو استاد دانشکده تجارت دانشگاه نیو‌یورک بوده است.

رابرت فوگل (‌۱۹۲۶)
رابرت فوگل (همراه با داگلاس نورث) یکی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد در سال 1993 بود که آن را «به خاطر انجام تحقیقات تازه در تاریخ اقتصاد با به‌کار‌گیری نظریه اقتصادی و روش‌های مقداری برای توضیح دگر‌گونی‌های اقتصادی و نهادی» دریافت کرد.


فوگل مدرک فوق‌لیسانس اقتصاد خود را در سال 1960 از دانشگاه کلمبیا گرفت و در آن جا اقتصاد را از جورج استیگلر و تاریخ اقتصادی را از کارتر گودریچ آموخت. او در دانشگاه جانز‌هاپکینز زیر نظر سیمون کوزنتس درس خواند و مدرک دکترای خود را در سال 1963 از این دانشگاه گرفت. حوزه مورد علاقه او از همان ابتدا درک عوامل موثر بر رشد اقتصادی بود. فوگل تحت تاثیر آموزش‌های استیگلر و کوزنتس، گرایش‌های تجربی داشت. نخستین کتاب مهم او که بر رساله دکترایش استوار بود، «خطوط راه‌آهن و رشد اقتصادی آمریکا» نام داشت. کار‌های فوگل پیرامون خطوط راه‌آهن، کاربستی ممتاز و بسیار مفصل از یکی از مهم‌ترین اصول علم اقتصاد است: تقریبا برای هر چیز یک جایگزین وجود دارد. از این رو فوگل به جای آن که این ایده را به سادگی بپذیرد که خطوط راه‌آهن به خاطر فرا‌گیری و گستردگی‌شان اهمیت بسیار زیادی در رشد اقتصاد دارند، به دقت به بررسی شرایطی پرداخت که اگر خطوط راه‌آهن هیچ گاه ساخته نمی‌شدند، گسترش کانال‌های آب می‌توانست جایگزین آنها شود. او در کنار کاهش هزینه ناشی از عدم ساخت خطوط راه‌آهن، هزینه این کانال‌های فرضی را نیز در نظر گرفت. فوگل به این نتیجه رسید که اگر تنها مجموعه‌ای گسترده از این کانال‌ها وجود داشت، تقریبا تمام زمین‌های کشاورزی که به خاطر ساخت خطوط راه‌آهن ارزش اقتصادی پیدا کرده بودند، باز هم ارزشمند می‌شدند. فوگل چنین نتیجه گرفت که سهم خالص خطوط راه‌آهن در تولید نا‌خالص ملی (جی‌ان‌پی) از طریق کاهش هزینه‌های حمل و نقل محصولات کشاورزی تنها به 2 در‌صد می‌رسد. البته او می‌پذیرفت که در این شیوه، کاهش هزینه‌های جابه‌جایی کالا‌های غیر‌کشاورزی به میانجی خطوط راه‌آهن را در نظر نگرفته است.
فوگل همراه با استنلی انگرمن، همکارش در دانشگاه روچستر کتابی را در سال‌های نخست دهه ۱۹۷۰ درباره اقتصاد برده‌داری نوشت و مناقشات زیادی را به بار آورد. فوگل و انگرمن در این کتاب خود به نام «Time on the Cross» ادعا کردند که برده‌داری پیش از جنگ داخلی آمریکا به لحاظ اقتصادی پذیرفتنی بود و عوامل اقتصادی آن را از میان نمی‌بردند و برای آن که چنین اتفاقی رخ دهد، به تعهدی اخلاقی نیاز بود. این دو همچنین ادعا کردند که برده‌داری کار‌آمد است، هر چند دیگر تاریخ‌نگاران اقتصادی (همچون گاوین رایت، پیتر تمین، پل دیوید، ریچارد استاچ، راجر رانسوم و جدید‌تر از همه این‌ها جفری راجرز‌هامل) این ادعا را زیر سوال برده‌اند. در سال ۱۹۷۵ فوگل به دانشگاه شیکاگو پیوست و از آن به بعد در همان جا مانده است. او در سال‌های آغازین دهه ۱۹۸۰ به وا‌کاوی پیرامون این مساله پر‌مناقشه در مردم‌شناسی اقتصادی پرداخت: دلیل افزایش چشمگیر امید به زندگی در دو سده گذشته چیست؟ امید به زندگی در آمریکا مثلا بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۹۵۰ از نزدیک به چهل سال به شصت و هشت سال افزایش یافت. فوگل دریافت که کمتر از نیمی از کاهش میزان مرگ و میر را می‌توان با استاندارد‌های بهتر تغذیه‌ای توضیح داد.

جرارد دبرو (۲۰۰۴-‌۱۹۲۱)
جرارد دبرو اثراتی بر نظریه تعادل عمومی گذاشته است؛‌ نظریه‌ای بسیار مجرد درباره اینکه آیا بازار‌ها به تعادل می‌رسند یا خیر و اگر پاسخ مثبت است، چگونه. دبرو در مقاله پر‌آوازه‌ای که همراه با کنث ارو نوشت و در سال 1954 منتشر شد، نشان داد که تحت فروضی قیمت‌هایی به وجود می‌آیند که بازار‌ها را به تعادل می‌رسانند.

در کتاب «نظریه ارزش» خود که آن را در سال ۱۹۵۹ نوشت، دبرو با استفاده از ابزار‌های تحلیلی پیچیده‌ای بر‌گرفته از ریاضیات ‌ نظریه مجموعه‌ها و توپولوژی ‌ برای اثبات قضایای خود کوشید. دبرو که زاده فرانسه بود، بیشتر عمر حرفه‌ای خود را در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی گذراند.
او کار خود را در این دانشگاه در سال 1962 به عنوان استاد اقتصاد آغاز کرد و در سال 1975 به عنوان استاد ریاضیات منصوب شد. در سال 1975 دبرو نشان لژیون دونور دولت فرانسه را دریافت کرد.