رودررو با اقتصاددانان
آیا آزمایشهای تصادفیشده آینده علم اقتصاد هستند؟
منبع: اکونومیست
این هفته اکونومیست به بررسی کتاب تازه آبیژیت بانرجی و استر دوفلو با عنوان «اقتصاد فقیر» پرداخته است.
منبع: اکونومیست
این هفته اکونومیست به بررسی کتاب تازه آبیژیت بانرجی و استر دوفلو با عنوان «اقتصاد فقیر» پرداخته است.
این دو در کتاب خود با استفاده از آزمایشهای تصادفیشده به مطالعه کارآیی سیاستهای مداخلهگرایانه کشورهای در حال توسعه در مبارزه با فقر پرداختهاند. آیا آزمایشهای تصادفیشده میتوانند بخشی مهم از تحقیقات اقتصادی آینده باشند؟ نتایج این قبیل مطالعات چه قدر معنادار و سودمند است؟ آیا اقتصاد آزمایشگاهی را میتوان به شکلی گسترده و مفید در خارج از شاخه اقتصاد توسعه به کار بست؟
لانت پریچت: هیچ کدام از روشهای صوری مسائل مهم را تعیین نمیکنند
رابرت لوکاس میگوید:«آیا اقدامی هست که یکی از دولتهای هند بتواند انجام دهد و باعث شود که اقتصاد این کشور مانند اندونزی رشد کند؟ اگر پاسخ مثبت است، این اقدام دقیقا چیست؟ و اگر نه، «طبیعت هند» چه مشکلی دارد که این مشکل را برای اقتصاد آن به بار میآورد؟ پرسشهایی از این دست، پیامدهایی بسیار تکاندهنده برای رفاه انسان دارند. وقتی که تفکر درباره آنها را آغاز میکنیم، به سختی میتوانیم به چیزی دیگر بیندیشیم» (لوکاس، 1988، ص 5؛ تاکید از متن اصلی است) پرسش عمیقا گیجکننده این است که چرا این دریافت آشکار - نه برای یک متخصص توسعه، بلکه برای یک کارشناس آمریکایی اقتصاد کلان - در تناقض با این حقیقت قرار دارد که امروزه بسیاری از اقتصاددانان توسعه ظاهرا به هر چیزی فکر میکنند، الا به پرسشهایی از این دست.
اقتصاد توسعه پر است از پرسشهای مهم، هم درباره دلالتهای سیاستها در گذشته و هم راجع به حال و آینده، که تاکنون پاسخهایی قاطع و قانعکننده نیافتهاند. چرا (یا حتی چه زمانی) هند رشدی این قدر سریع را آغاز کرد؟ چرا کشورهایی در شرق آسیا مانند کره و تایوان رشدی چنین پرسرعت را برای مدتی طولانی ادامه دادند، در حالی که دیگر کشورهای به ظاهر خوشآتیه این منطقه همچون فیلیپین قادر به این کار نبودند؟ چرا برخی کشورهای آفریقایی مانند ساحل عاج از مرکب رشد پایدار پیاده شدند و به چاه آشوب و جنگ داخلی فروافتادند؟ چرا «رکود گذار» در امپراتوری شوروی سابق تا این اندازه عمیق و طولانی بود و اثراتش در کشورهای مختلفی که پس از فروپاشی آن سربرآوردند، این قدر گوناگون بود؟ چرا بحران بدهی مکزیک در سال ۱۹۸۲ رکود عمومی بیستسالهای را در رشد کشورهای آمریکای لاتین به بار آورد؟
کدام یک از کشورهای آمریکای جنوبی رشدی پرقدرت را در آینده خواهد داشت و کدام یک فروخواهد پاشید؟ اقداماتی کلیدی که کشوری تازه مستقلشده، اما پایبند به منابع مانند سودان جنوبی باید انجام دهد، کدامها هستند؟ چین تا چند وقت دیگر میتواند به رشد خود با این سرعت زیاد ادامه دهد؟
تردیدی نیست که بسیار کم بر ارزیابی دقیق و باریکبینانه به عنوان ابزاری برای یادگیری درباره اقتصاد و اثرات سیاستی تکیه شده است و همه باید از سیاستگذاران مکزیکی و دانشگاهیان آمریکایی که به کنکاش در برنامه PROGRESA نشستند و از افرادی مانند دوفلو، بانرجی و کرمر که نیروهای محرک سازمانهایی مانند جیپال هستند، به خاطر گسترش جسورانه شواهد دقیق در برخی حوزهها سپاسگزار باشیم. هر چند ارزیابی همهجانبه عملکرد اقتصاد توسعه به سرعت رو به افزایش است، اما هنوز چندان در آن پیش نرفتهایم و من از این ارزیابیها کاملا دفاع میکنم.با این همه بسیاری از پرسشهای مهم اقتصاد توسعه - اگر نگوییم اغلب آنها - به هیچ رو پذیرای رویکرد آزمایشگاهی نیستند. هیچ یک از روشهای صوری - از روشهای محاسباتی گرفته تا تعادل عمومی و شبیهسازی و آزمایشهای کنترلشده و آزمایشهای «میدانی» - مسائل مهم را برای ما مشخص نمیکنند. این که اجازه دهیم یکی از این روشها - و نه خود پدیدهها - پرسشهای تحقیق را تعیین کنند، خطراتی آشکار دارد. من نگران آنم که گرایش به توضیح «پاک» به عنوان یک دلمشغولی روششناختی، برخی از محققین خامتر را - بر خلاف همتایان
آزمایشگرای پختهترشان که نخست در اقتصاد غیرآزمایشگاهی کار میکردند و به بررسی مسائل مهم میپرداختند - به پیگیری این ابزار جذاب (چه طبیعی و چه آزمایشگاهی) براند. این امر آنها را به بنبست فکری یافتن پاسخهایی دقیق برای پرسشهایی پیشپاافتاده میکشاند.
پل سیبرایت: آزمایشهای تصادفیشده، منافعی مهم اما اندک دارند
آزمایشهای تصادفیشده در علوم اجتماعی نیز به اندازه پزشکی برای ارزیابی دخالتهای سیاستی که سه شرط زیر را برآورده میکنند، بسیار مناسب هستند:
۱- اثرات خود را در دوره زمانی نسبتا کوتاهی پدید میآورند و از این رو نتایج آنها را میتوان در زمانی مناسب مشاهده کرد و از درسهای تحقیق استفاده نمود؛
2- محدودیتهای منابع، تعداد رفتارهای امکانپذیر را کاهش میدهد، لذا در تمام موارد باید به انتخاب یکی از موضوعات بالقوه دخالت دست بزنیم؛
۳- هیچ دلیل پیشین قدرتمندی در دفاع از رفتاری خاص در برابر بدیلهای قابل قبول آن وجود ندارد.
این معیارها به روشنی رابطهای وارونه با یکدیگر دارند، چون دخالتی که بنا به دلایلی قوی میتوانیم کارآییاش را بیشتر از راهکارهای کاذب بدانیم، در صورت دستیابی سریع به نتایج آزمون میتواند توجیه شود و اگر کارآیی نسبی این دخالت کاملا فرضی باشد، درمان آهستهتر میتواند تصادفیسازی را توجیه کند و ... . حتی در علم پزشکی، انواع پرشماری از مسائل مهم سیاستی این گونه نیستند. ما دانش خود را مثلا درباره اثرات کشیدن سیگار بر سرطان ریه به مطالعات آماری روی جوامع مدیونیم، نه به آزمایشهای تصادفیشده (که بسیار طول میکشیدند و در حالی که دلایلی خوب برای بدگمانی به مصرف سیگار وجود داشت، برخی را بیآنکه ضرورتی باشد به این کار تشویق میکردند). این دست مطالعات آماری روی جوامع باید با تکنیکهای آماری جایگزین شوند؛ چرا که هیچ گروهی وجود ندارد که به درستی تصادفی شده باشد، اما برای انواع گوناگونی از مسائل گریزی از آنها نداریم. احتمالا درصد اینگونه موضوعات در علوم اجتماعی بیشتر از پزشکی است.
هیچ کس پیشنهاد نمیکند که حکومتهای خودکامه کشورهای عربی از تغییرات سیاسی بپرهیزند تا ما بتوانیم یک بررسی تصادفیشده را در باب اثرات دموکراسی انجام دهیم. ظاهرا ژو انلای گفته که «بسیار زود است که بگوییم» انقلاب فرانسه چه تاثیری را به همراه آورده، اما این نکته تاریخنگاران را از بیان این سوال بازنداشته است. این که پرسشهای مربوط به فرآیندهای اجتماعی تاب آزمایشهای تصادفیشده را نمیآورند، از گیرایی و جذابیتشان نمیکاهد. نکته هشدارآمیز مهم دیگری نیز درباره اثرات راهکارهای کاذب وجود دارد. این اثرات میتوانند در برخی زمینههای پزشکی مانند داروهای ضدافسردگی بسیار بزرگ باشند، اما در علوم اجتماعی که هوشیاری حاصل از مشارکت در یک برنامه مهم افراد را به رفتارهایی سوق میدهد که پس از گسترش برنامه به جامعه به منزله یک کل، دیگر رفتار ویژهای نخواهند بود، احتمالا این اثرات باز هم گستردهتر خواهند شد. هیچ یک از این نکات را نباید به معنای سرزنش موفقیتهای بسیار مهم بانرجی و دوفلو در مطرح ساختن آزمایشهای تصادفیشده در تحقیقات اقتصاد توسعه تفسیر کرد. این دست آزمایشها تاثیری فزاینده را در خارج از اقتصاد توسعه
نیز به بار میآورند (کاربرد هیچ یک از سه معیار بالا تنها به کشورهای فقیر محدود نیست). اما در این باره که چه تعداد از مسائل واقعا مهم در برابر این رویکرد انقلابی تسلیم میشوند، با ژو انلای موافقم. هنوز برای پاسخ به این پرسش خیلی زود است.
هال واریان: فدرالیسم فرصتهایی را برای آزمایشهای تصادفی به دست میدهد
من یکی از طرفداران پروپاقرص آزمایشهای تصادفیشده هستم. سال گذشته تیم تحقیقاتی گوگل نزدیک به 6000 آزمایش انجام داد و بر پایه آنها تقریبا 500 طرح را برای بهبود این سایت پیاده کرد. بخش تبلیغاتی این بنگاه نیز نزدیک به همین تعداد از آزمایشها و دگرگونیها را عملی کرد. هر گاه از گوگل استفاده میکنید، در تعداد زیادی از گروههای درمان و کنترل قرار میگیرید. بخش تولید از آموختههای حاصل از این آزمایشها بازخورد میگیرد و به این ترتیب کل دستگاه پیوسته بهبود مییابد. آیا فوقالعاده نبود اگر میتوانستیم این کار را برای اقتصاد انجام دهیم! البته انجام آزمایشهای اقتصادی بسیار سختتر از آزمایشهای آنلاین است. اما هر چند آزمایشهای کنترلشده اقتصادی پرهزینه و زمانبر هستند، انجامشان کاملا بهصرفه است، چون معیار طلایی برای استنتاجهای علی خواهند بود.
حتی آزمایشهای تصادفی نیز میتوانند سودمند باشند. یکی از ویژگیهای برجسته نظام فدرال آمریکا این است که میتوان سیاستهای گوناگون را در ایالتهای مختلف آزمود و دید که چه سیاستی جواب میدهد و چه سیاستی، نه. اقتصاددانان توانستهاند با بررسی کارکرد سیاستهای مختلف ایالتی، به کنکاش در مسائلی پردردسر در حوزههایی مانند مراقبتهای بهداشتی، عواید بیکاری، مالیاتستانی و نظارت بر صنایع بپردازند. نوسانات طبیعی موجود در عملکرد ایالتهای مختلف میتواند برای بهبود درک ما از روابط اقتصادی به کار رود و به اقتصادی با کارکرد بهتر بینجامد.
مارک توما: ساختار اقتصاد میتواند با سرعتی بیشتر از یادگیری ما درباره آن دگرگون شود
چنان که پیشتر گفتهام، اینکه اقتصاد علمی آزمایشگاهی نیست، جستوجوی پاسخ در آن را محدود میکند. در این علم بر خلاف رشتههایی مانند فیزیک نمیتوانیم به آزمایشگاهی برویم و مثلا برای اندازهگیری اثر متوسط سیاستهای پولی و مالی یا اثر تغییری در مالیات بر شرکتها، اقتصاد را بارها و بارها تحت شرایطی متفاوت به کار اندازیم. تنها یک اقتصاد تحققیافته وجود دارد که میتوانیم آن را برای پاسخ به پرسشهای مهم به کار گیریم، و این امر از دقت یافتههای ما میکاهد. افزون بر آن چون دادهها تاریخیاند نه آزمایشگاهی، نمیتوانیم روابط میان دستهای از متغیرها را بر خلاف آن چه که در آزمایشگاهها امکانپذیر است، در حالتی جدا افتاده از بقیه اقتصاد بررسی کرد و در همین حین تمام متغیرهای دیگر را ثابت نگاه داشت. مطالعاتی که در کشورهای مختلف انجام میشوند میتوانند سودمند باشند، اما هیچگاه روشن نیست که آیا کشورها به قدر کافی به یکدیگر شباهت دارند تا بتوانیم ادعا کنیم که همه شرایط دیگر اساسا برابر است - پرسشی که پاسخش معمولا منفی است. متخصصان اقتصاد خرد گاهی وقتها از این لحاظ شرایط بهتری دارند، میتوانند رفتارهای مختلف را در
میان شرکتها، بازارها، افراد و ... بررسی کنند، اما باز هم ناتوانی از «ثابت نگهداشتن همه شرایط دیگر»، از دقت آنچه که میتوان بر زبان آورد، میکاهد. بگذارید مطلب را اندکی ملموستر بیان کنم. در اقتصاد کلان از زیر و بم بسیاری از دادههای مرتبط آگاهیم. از این رو ساخت مدلی دمساز با این دادهها - دادههایی که هنگام ساخت مدل از آنها آگاهیم - و بعد انجام آزمایشهای صوری برای بررسی سازگاری این مدل با دادهها نمیتواند چندان آموزنده باشد. البته که مدل با دادهها همخوان خواهد بود. از آن جا که کارشناسان اقتصاد کلان نمیتوانند از رویکرد آزمایشگاهی بهره گیرند، تنها راه آنها برای دستیابی به دادههای مهم و تازه این است که منتظر بمانند تا زمان این دادهها را در اختیارشان بگذارد. رخدادهای بزرگی مانند رکود بزرگ میتوانند همچون آزمایش عمل کنند و مدلها را به جاهایی برانند که هنگام ساختشان پیشبینی نمیشد و به این ترتیب توانایی آنها را برای پیشبینی آزمون کنند، اما این قبیل رویدادها اندک هستند و دیربهدیر اتفاق میافتند. چنان که پیش از این گفته شد، گاهی وقتها شرایط کارشناسان اقتصاد خرد اندکی بهتر است. آنها میتوانند
بر پایه دانشی که مثلا از یک صنعت دارند، مدلی بسازند و بعد آن را در برابر دیگر صنایعی که هیچگاه به مطالعهشان ننشستهاند، آزمون کنند. اما همان طور که قبلا گفتم، حتی در این مورد نیز همه صنایع دیگر یکسان نیستند و این امر دقت آن چه را که میتوانیم بگوییم، میکاهد. به این خاطر هر کاری که بتوان برای آوردن رویکرد آزمایشگاهی به درون علم اقتصاد انجام داد - به ویژه اگر بتوان شرط «ثبات همه شرایط دیگر» را با میزانی از اطمینان به کار گرفت - گامی رو به جلو خواهد بود. اما هر چند که رویکرد آزمایشگاهی به حل پرسشهای مهمی در حرفه اقتصاد و خاصه موضوعات اقتصاد خرد کمک میکند، اما هرگز به ما اجازه نمیدهد که تمام اقتصادها را تحت سناریوهای مختلف به کار اندازیم. از این رو حتی با این حرکت مطلوب به سوی رویکردهای آزمایشگاهیتر، باز هم عدم اطمینان قابل توجهی در ارتباط با برخی مسائل مهم سیاستی به ویژه در اقتصاد کلان وجود خواهد داشت.
ارسال نظر