تیلور کوئن

مترجم: محمدرضا فرهادی پور

اشتباهات رایج اقتصاددانان دست چپی

۱- تلقین و اظهار اینکه پول در سیاست اهمیتی بیشتر از آن چیزی دارد که شواهد عمیقا مورد بررسی قرار گرفته، نشان می‌دهند. ۲- ارزیابی مخارج دولت به صورت برنامه به برنامه و نه تلقی و ارزیابی بودجه به مثابه مجموعه‌ای از حساب‌های یکپارچه. کنترل همه‌جانبه بودجه با توجه به «تامین اجتماعی» و یافتن دلیل برای کاهش‌های اختیاری بودجه.

۳- بی‌میلی برای دخیل کردن نظریات پیچیده «انتخاب عمومی» در تحلیل‌ برنامه‌های مطلوب.

۴- گناهان قصور در خدمت: انبوهی از سیاست‌های بد وجود دارد، مانند داشتن گواهی‌ شغلی [کسب] که با حملات شدیدی از سوی چپ روبه‌رو نمی‌شوند. گاهی‌اوقات این به دلیل انتقادی خواهد بود که در مقابل قصه ضرورت دولت بزرگ‌تر یا مقررات‌بیشتر مطرح می‌شود.

۵- برآورد ِبیش از حد چشمگیر کیفیت اقتصاد سیاسی آمریکا با اتحادیه‌های کارگری قدرتمند و برآورد کمتر از حد تاریخ اتحادیه‌های کارگری به عنوان سازمان‌هایی نژادپرست، محافظه‌گر و کارشکن در برابر تغییرات مثبت.

۶- دست ‌ِبالاگرفتن کفایت سیاست مالی و دستکم‌گرفتن قدرت سیاست پولی. گاهی‌اوقات هم به این موضع بی‌توجهی می‌کنند یا آن را نادیده می‌گیرند که این دو سیاست چگونه عمل می‌کنند (مقامات پولی خیلی دیر به دیر عوض می‌شوند).

۷- ارائه نسخه‌های ضعیف نظریه‌های بیکاری ساختاری و مختومه کردن آنها تنها با یک جمله یا یک پاراگراف، در حالی که بر نسخه‌های قوی‌تری از نظریه‌های ساختاری در حوزه‌های دیگر غیرسیکلی تکیه می‌کنند.

۸- فقدان علاقه به بحث نژاد و آی‌کیو که برای سیاست اجتماعی مهم است، به استثنای حوزه‌هایی که ترجیح می‌دهند این کار را بکنند.

۹- گرایش به این تفکر که «کسی که کاری» در قلمرو سیاست‌گذاری «انجام داده بهترین است» و گرایش به مقصر دانستن شکست‌های سیاستی متعاقب اجرای سیاست توسط جمهوری‌خواهان، به جای اینکه بپذیرند سیاستی که نمی‌تواند توسط هر دو حزب سیاسی (راست و چپ) اجرا شود شاید در نگاه نخست سیاست خوبی نیست.

۱۰- به‌کارگیری یک بحث اخلاقی برای پوشش خدمات بهداشتی و درمانی همه‌جانبه که با یک رویکرد نسبتا عملی و واقع‌بین در حوزه تحت قیومیت ترکیب شده است و تنش میان آن دو [حزب چپ و راست] را درک نمی‌کند. ناکامی در نمایش اینکه بحث «لیبرال» (به معنای آمریکایی آن) واقعا در کجا باید متوقف شود و در چه مرزی ما نباید (و می‌خواهیم) اجازه بدهیم فردی سالمند، حتی به صورت تصادفی، بمیرد.

۱۱- به‌طور ضمنی یک نظریه اخلاقی دو مرحله‌ای ساخته‌اند که اول قلمرو دولت- ملت (تهیه کالاهای عمومی و ...) را تسخیر می‌کند و سپس پرسش‌هایی جهانی‌ در خصوص برنامه‌ای در جهت مزایای حاصل از گسترش یک دولت رفاه اجتماعی مطرح می‌کند. (به‌طور منصفانه، بسیاری از افراد جناح راست ملاحظات جهانی ندارند، اگرچه اقتصاددانان دست‌راستی مایلند کاملا جهانی باشند).

۱۲- در مورد کشورها چطور؟ لیبرال‌های کلاسیک به‌طور فزاینده‌ای با موفقیت‌های دیرپای ملل شمالی روبه‌رو می‌شوند، اما همیشه، چنین بخت مشابهی با موفقیت‌های شیلی و هنگ‌کنگ و سنگاپور همراه نیست؛ این اغلب یک قصور در خدمت است.

۱۳- بی‌میلی نسبت به پذیرش اینکه چگونه مسائل دشوار تغییرات آب‌وهوایی- به دلیل ترس از متلاشی شدن هرگونه اجماع سیاسی نوظهور در خصوص انجام فعالیتی در این حوزه- حل خواهند شد.

اشتباهات رایج اقتصاددانان دست‌راستی

این نوشته‌ای متناظر با مطلب من درباره اقتصاددانان دست‌چپی است؛ به هشدارهای من در آن مطلب نگاه کنید. نه هر کسی مرتکب این خطاها می‌شود و نه نتایج مرتبط با آن لزوما درست هستند. البته، من هم هر یک از این اشتباهات را در میان هر دو گروه مسلم فرض نمی‌کنم. تنها خیلی ساده این دو فهرست را ارائه می‌کنم.

۱- ترس زیادی از تورم و ابرتورم در فضای اقتصادی فعلی وجود دارد. علاوه‌براین، اغلب برآوردی اضافی از هزینه‌های تورم دو تا پنج درصدی وجود دارد.

۲- ما چندان در مورد علل و محرک‌های رشد اقتصادی نسبت به آنچه دوست داریم قبول کنیم نمی‌دانیم و وقتی این موضوع را پیش می‌کشیم، به ذکر موارد نسبتا ساده با تفاوت‌های بسیار زیاد عقبگرد می‌کنیم؛ آلمان شرقی در برابر غربی.

۳- مالیات‌های پایین‌تر آن‌گونه که ادعا می‌شود باعث توسعه اقتصادی نمی‌شود.

۴- موضوعات تغییرات آب‌وهوایی مهم زیادی اینجا وجود دارد که اساسا اقتصادی نیستند، اما نپرداختن به آنها بی‌مبالاتی اقتصاددانان تلقی می‌شود.

۵- من طرفدار حساب‌های پس‌انداز سلامت هستم، اما اگر در مقیاس سنگاپور انجام شود. با مقادیر زیاد پس‌اندازهای اجباری، یک برنامه خدمات بهداشتی و درمانی به وجود نمی‌آید تا به‌طور معناداری به بیشتر آمریکایی‌ها منفعت برساند.

۶- پیش از این کنترل شدیدی روی هزینه‌های خدمات بهداشتی و درمانی در انجمن تصحیح خدمات درمانی آمریکا اعمال می‌شد که بیشتر آنها روی مراقبت‌های پزشکی بود. این کار به میزان کافی مورد قبول واقع نشده است.

۷- وقتی کار به عوامل تعیین‌کننده تاریخ انقلاب صنعتی، واگرایی بزرگ و مواردی از این دست می‌رسد، اهمیت ساخت دولت در آن فرآیندها اغلب فراموش می‌شود.

۸- نقش شکست بازار در بحران مالی اخیر دست‌کم گرفته می‌شود.