معیارهای شناسایی بخش غیررسمی
کلاریتا جرکثانی
مترجمان: زینب اسدیان(۱) - حسن صدیقی(۲)
1. مقدمه
روزگاری اقتصاددانان به فعالیت‌های اقتصادی که خارج از چارچوب اقتصاد رسمی انجام می‌شد توجه نمی‌کردند.

تنها
جامعه‌شناسان و انسان شناسان به وجود چنین فعالیت‌هایی توجه داشتند. تا اینکه در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، ابعاد غیررسمی زندگی سازمانی به صورت فزاینده‌ای مهم شناخته شد و به عنوان یک موضوع کاملا عادی توسط اقتصاددانان مورد بررسی قرار گرفت. به عنوان مثال می‌توان به تحقیقات بلاو و اسکات (۱۹۶۳)و گولدنر (۱۹۵۴)در این زمینه اشاره نمود. این پدیده غفلت شده در ۱۹۷۲ توسط اداره کار بین‌المللی (ILO)تحت نام بخش غیررسمی تحلیل شده است، اما حقیقت امر این است که مفهوم بخش غیررسمی در واقع از مطالعه‌ای در مورد جهان سوم سرچشمه گرفته (کیس هارت، ۱۹۷۱)و ابتدا در کشورهای جهان سوم، بخش غیررسمی مشاهده و مطالعه گردید و بعدا با علاقه و جدیت بیشتری در کشورهای توسعه یافته دنبال شد. همچنین مطالعات مهمی درباره کشورهای در حال توسعه و برخی کشورهای سوسیالیستی سابق (بیشتر روسیه) انجام شده و اخیرا نیز بخش غیررسمی در کشورهای در حال گذار مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.
اگرچه اهمیت بخش غیررسمی در دوره‌های مختلف و در کشورهای مختلف تغییر کرده است، ولی جامعه بیش از پیش به اهمیت مطالعه آن پی برده است. برای مقایسه اندازه بخش غیررسمی در کشورهای توسعه یافته،
در حال توسعه و در حال گذار به جدول (۱) مراجعه کنید. تصورات و برداشت‌های علمی در مورد این پدیده نسبت به مطالعات اولیه رشد قابل‌توجهی را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر در مطالعات اولیه به اقتصاد غیررسمی به عنوان یک فعالیت حاشیه‌ای و مازاد بر فعالیت رسمی نگاه می‌شد، در حالی‌که در مطالعات کنونی به اقتصاد غیررسمی به عنوان یک پدیده مهم و اثرگذار بر فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی هر کشوری نگاه می‌شود. این امر بالاخص برای کشورهای کمتر توسعه‌یافته مصداق بیشتری دارد.
در این قسمت به اهمیت اقتصاد غیررسمی و ارتباط آن با اقتصاد رسمی پرداخته می‌شود. مطالعات زیادی در مورد این موضوع انجام شده است، اما هنوز مغایرت‌ها و تناقضاتی در نتایج این مطالعات وجود دارد. این امر بالاخص زمانی کاملا مشهود می‌شود که مطالعات مربوط به اقتصاد غیررسمی در کشورهای توسعه یافته با مطالعات مربوط به اقتصاد غیررسمی در کشورهای در حال توسعه و در حال گذار مقایسه می‌شود. مشاهدات بیان‌کننده این واقعیت است که ماهیت و طبیعت اقتصاد غیررسمی در کشورهایی که به لحاظ ساختاری با یکدیگر تفاوت دارند، فرق می‌کند. (کاول،1990)
یکی از اهداف همین است که نشان دهد تفاوت میزان توسعه کشورها، در فهم ماهیت و پویایی اقتصاد غیررسمی مهم است. در انتهای بخش نیز با مطرح کردن تئوری انتخاب عمومی، ادبیات بخش غیررسمی با توجه به این تئوری تحلیل می‌شود. بخش بعدی خلاصه‌ای از پیدایش مفهوم بخش غیررسمی ارائه می‌نماید. بخش سوم معیارهایی که برای شناسایی بخش غیررسمی استفاده می‌شود را توصیف می‌نماید.

۲. پیدایش مفهوم بخش غیررسمی
کیس هارت (1971و1973) به عنوان یک انسان شناس اجتماعی اولین کسی بود که واژه بخش غیررسمی را (در مطالعه‌ای در مورد جهان سوم) در ادبیات آکادمیک وارد کرد. او مفهوم بخش غیررسمی را برای تشریح بخشی از نیروی کار شهری که بیرون از بازار نیروی کار رسمی کار می‌کردند، معرفی کرد. هارت به بخش غیررسمی به عنوان مترادفی برای تمامی گروه‌های خود اشتغال کوچک توجه کرده است. از آن به بعد این واژه برای اشاره یا به عنوان جایگزین روش‌هایی از معیشت افراد که در چارچوب دستمزد رسمی اقتصاد نبودند، مورد استفاده قرار می‌گرفت. همچنین به درآمد کسب شده مکمل که در خارج از چارچوب دستمزد رسمی اقتصاد به‌دست می‌آمد، گفته می‌شد. (براملی و جری، 1979) اگرچه تصور اولیه هارت از بخش غیررسمی محدود به خود اشتغالی می‌شد، ولی معرفی این مفهوم باعث شد که این نوع فعالیت‌ها که قبلا در مدل‌های تئوریکی توسعه و در حساب‌های اقتصادی ملی به آنها توجهی نمی‌شد، مورد توجه قرار گرفته و وارد این مدل‌ها شود. (سوامینسن، 1991) این یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های استفاده‌های بعدی از این واژه بود.
به‌رغم کار اولیه‌ای که به‌وسیله هارت انجام شد، اولین تحقیقی که بخش غیررسمی را به طور وسیعی مورد توجه قرارداد، گزارش اداره کار بین‌المللی در مورد اشتغال در کنیا بود. در این گزارش، غیررسمی بودن اساسا به‌وسیله اجتناب از مقررات دولتی و مالیات‌ها شناخته می‌شد.
در ابتدا ILO به هدف اصلی بخش غیررسمی که فراهم کردن معیشت خانواده‌ها ‌باشد، توجه کرد. این گزارش رشد بخش غیررسمی را همراه با اثرات مثبتش روی فرصت‌های اشتغال و توزیع درآمد شرح می‌دهد. گزارش مذکور به عنوان یک راهکار، حل مشکلات مربوط به بخش غیررسمی را در گرو حل موضوعاتی مانند روابط استخدامی و نابرابری می‌داند. در سال 1989 با ابتکار دی سوتو مفهوم بخش غیررسمی معنی دیگری گرفت که هنوز مورد استفاده قرار می‌گیرد. وی با توجه به چارچوب و حوزه قوانین و مقررات، روش خود را بیان نمود. در این روش وضعیت قانونی مهم‌ترین عنصر متمایز‌کننده فعالیت‌های رسمی از غیررسمی بوده و ظهور و ایجاد بخش غیررسمی را با توجه به سیاست‌های کاربردی و هزینه‌های مبادله تشریح می‌کند. با توجه به این مفهوم جدید، برای جلوگیری از گسترش بخش غیررسمی بایستی:
۱- از بازار مقررات‌زدایی شود.
2- حقوق مالکیت خصوصی بزرگ‌تر گردد.
۳- تقریبا به طور کامل دخالت دولت در اقتصاد از بین برود.

۳. توصیف بخش غیررسمی
1.3. مطالعات در مورد کشورهای توسعه یافته
ادبیات بخش غیررسمی با آشفتگی اصطلاحات در مورد این بخش همراه است. (هاردینگ و جنکینگ، ۱۹۸۹)
برخی از تعاریف اولیه در مورد بخش غیررسمی عبارتند از: «اقتصاد بازار»، «اقتصاد بنگاه محور» [گریتز،1963]، «بازار سیاه» [اسمیتز،1984]، «اقتصاد دنیای اراذل و تبهکاران جنایتکار»، «دنیای واژگون شده».
فیج (۱۹۸۹) این واژه را «اقتصاد زیرزمینی»معرفی می‌کند. آنچه فیج به عنوان اقتصاد زیرزمینی نامیده است ترکیبی از فعالیت‌های مختلف است. در حالی‌که دیگران به آن برچسب «نهانی»، «سایه»، «غیررسمی»، «پنهان»، «موازی»، «ثانویه»و ... زده‌اند. این اسامی مختلف، آشفتگی اصطلاحی بخش غیررسمی را توضیح می‌دهد و بیان‌کننده این است که در زمینه‌ها و مقوله‌های مختلف بخش‌های غیررسمی معانی متفاوتی دارند و هر یک از آنها در شرایط خاصی به کار می‌روند. برای مثال عبارات «اقتصاد اندازه‌گیری‌‌نشده یا اقتصاد ثبت‌نشده» توجه ما را به این سمت معطوف می‌کند که ممکن است آمارهای رسمی و کاربرد آنها در تعیین اهداف رسمی، به‌دلیل وجود ناتوانی در اندازه‌گیری و حصول این داده‌ها، مورد تردید قرار گیرند. به طور کلی بخش غیررسمی در هریک از حوزه‌های اقتصاد نیروی کار، جامعه شناسی، مالی، اقتصاد کلان، آمار و جرم شناسی معنی و مفهوم خاص خود را دارد؛ بنابراین به نظر می‌رسد هیچ تعریف واحدی وجود ندارد که بتواند تمامی حوزه‌های فوق را پوشش دهد. (فیج،۱۹۸۹) به همین خاطر محققان از تلاش برای دستیابی به فرمولی از یک تعریف واحد منصرف شده‌اند و در عوض تلاش کرده‌اند بخش غیررسمی را به گونه‌ای تعریف کنند که با موضوع و مساله مدنظر آنها نزدیک باشد.
در ادامه معیارهایی که برای شناسایی بخش غیررسمی استفاده می‌شود توضیح داده می‌شوند. توضیحات در جدول (2) و (3) به‌صورت خلاصه آورده شده است. جدول (2) مطالعات بخش غیررسمی در کشورهای توسعه یافته و جدول (3) مطالعات بخش غیررسمی در کشورهای کمتر توسعه یافته را نشان می‌دهند.
جدول (۲) و (۳) عموما به مطالعات اصلی و مهم در این زمینه اشاره می‌کنند. در هر دو جدول طبقه‌بندی بر مبنای سه معیار اصلی و چند زیر معیار صورت پذیرفته است. همچنین انتخاب محققان مذکور در جدول‌ها بر اساس معیارهای گوناگونی از جمله دوره زمانی مطالعه، پیشرفت‌های جدید ارائه شده در این زمینه و اهمیت بین‌المللی یافته‌های آنها صورت پذیرفته است.
در این مطالعه معیارهای اصلی از مطالعات هاردینگ و جنکینز (1989) گرفته شده است. این معیارها توضیح دهنده «خصوصیات نهادی است که از طریق آنها جامعه بخش غیررسمی شکل می‌گیرد». منظور از خصوصیات نهادی، خصوصیات نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.
معیارهایی که با توجه به «جنبه سیاسی» بخش غیررسمی مورد استفاده قرار می‌گیرند، عبارتند از:
* مقررات دولتی
* فعالیت‌های غیرقانونی
* آمارهای ملی (GNP)
ایده‌ای که از این طبقه‌بندی حمایت می‌کند معتقد است که این نوع طبقه‌بندی تاثیر بخش غیررسمی را بر سیاست شامل فقدان قوانین دولتی، فعالیت‌های غیرقانونی و به تبع آن خطاهای قابل‌توجه در اندازه‌گیری تولید ملی در برگرفته و توضیح می‌دهد. اکثر محققان انتخاب شده، از معیار قوانین دولتی برای شناسایی بخش غیررسمی استفاده کرده‌اند (جداول ۲ و ۳). همانطور که بعدا خواهید دید فیج (۱۹۸۱) بر آمارهای ملی در بین معیارهایی که استفاده می‌کند، تاکید دارد. اگرچه معرفی وجه سیاسی مطالعه بخش غیررسمی یک موفقیت و پیشرفت محسوب می‌شود، اما معیار پایه و اساسی که بیشتر مورد توجه نیز قرار می‌گیرد، «معیار اقتصادی» است. مهم‌ترین معیارهای اقتصادی که بر بخش غیرسمی تاثیر گذارند، عبارتند از:

۱. بازار نیروی کار یا وضعیت نیروی کار:
شامل: نیروی کار اظهار نشده، فقدان مزایای اجتماعی، دستمزدها پایین‌تر از میزان حداقل، شرایط بد کاری. همان‌طور که انتظار می‌رفت این معیار به عنوان مهم‌ترین معیار شناسایی مطرح است. اکثر مطالعات، هدف و درکشان از بخش غیررسمی را بر مبنای پیامدهای این بخش برای بازار نیروی کار بنا کرده‌اند. براساس این معیار بخش غیررسمی به تمامی فعالیت‌های درآمدزا، به استثنای اشتغال قراردادی و قانونی گفته می‌شود. سایرین از جمله هاردینگ و جنکینز (1989) و ریناووی (1990) و بالاخص اداره کار بین‌المللی (ILO) بر این معیار تاکید کرده‌اند.
۲. درآمد گزارش نشده یا فرار مالیاتی
فرار مالیاتی نیز به همان اندازه معیار قبلی مهم است. در این حالت بخش غیررسمی به مجموع درآمدهایی که مشمول مالیات شده، ولی عمدا و به خاطر فرار از مالیات گزارش نشده، اطلاق می‌شود. برخی از محققان مانند آلینگهام و سندمو (1972)و سرویس درآمد داخلی (1979IRS،)، فیج (1981 و 1990)، تنزی (1982 و 1986)، فری (1989)، کاول (1990)، آلم (1991)، اشنایدر و انست (2000)صریحا بر این معیار تاکید کرده‌اند.

3. حجم و اندازه فعالیت
این معیار بالاخص در تحقیقات اولیه، به عنوان معیار غالب و حاکم مطرح بوده و اندازه یک فعالیت معمولا به‌وسیله تعداد افرادی که در آن فعالیت کار می‌کردند، اندازه‌گیری می‌شده است. برای مثال سسیورامن (۱۹۷۶)ادعا می‌کند که اشتغال کمتر از ۱۰ نفر باید جزء بخش غیررسمی محسوب شود. در نتیجه مقیاس کوچک عملیاتی به عنوان یکی از مهم‌ترین ترکیبات بخش غیررسمی مورد توجه قرار گرفت. این معیار بالاخص در بررسی‌هایی که جهت انجام سرمایه‌گذاری در کسب‌و‌کار صورت می‌پذیرفت، مفید بود. البته جدول (۲) نشان می‌دهد که محققان اقتصاد غیررسمی در کشورهای توسعه‌یافته از این معیار زیاد استفاده نکرده‌اند.

۴. جایگاه شغلی
به تمامی شغل‌های آزاد، کارگران خانوار و خدمتکاران داخلی، کارگران غیررسمی اطلاق می‌شود. هارت (1971و1973). به‌رغم استفاده زیادی که در ابتدا از معیار جایگاه شغلی شد، اما این معیار برای مدتی رایج نبود تا اینکه مجددا در تحلیل سرشماری جمعیت و بررسی‌های اشتغال در اوایل دهه 1990 مفید واقع شد.

5. مقررات یا ثبت یک فعالیت
این ویژگی که بر مبنای مقررات پایه‌گذاری شده است به رابطه بین مقررات دولتی و عملکرد یک فعالیت یا سرمایه‌گذاری توجه دارد. سوامینسن (۱۹۹۱) به عنوان کسی که این معیار را بسط داده است کسب‌و‌کار بخش غیررسمی را تاسیسات و بنگاه‌هایی می‌داند که ثبت نشده و مجوز ندارند. بسیاری از محققان نیز با نظر وی موافقند.

۶. آمار ملی یا حساب‌های GNP
یکی از دلایل مطالعه بخش غیررسمی اختلالاتی است که این بخش در اندازه‌گیری حساب‌های ملی (GNP) ایجاد می‌کند. فیج (1981و1990) به عنوان یکی از شاخص‌ترین حامیان این معیار، بخش غیررسمی را تمامی فعالیت‌های اقتصادی می‌داند که به‌دلیل تعهدات ناشی از حسابداری، عدم گزارش‌دهی یا کمتر از میزان واقعی گزارش کردن، از دید ماموران دولتی مخفی می‌ماند و معمولا بخش قابل‌توجهی از GNP را در برمی‌گیرد.
سومین معیار نهادی که برای شناسایی بخش غیررسمی مورد استفاده قرار می‌گیرد «معیار اجتماعی» است.
زیر معیارهای این معیار عبارتند از:

1. شبکه‌های اجتماعی و سهولت ورود
بررسی‌ها در بخش غیررسمی نشان می‌دهد که «دوست یک دوست» کلمات کلیدی در این بخش هستند. برمن (۱۹۸۰)تاکید می‌کند که شبکه اجتماعی در تقسیم‌بندی بخش غیررسمی به انواع مختلف، نقش مهمی دارد. همچنین ILO و محققان مختلف «سهولت ورود» را یکی از ویژگی‌های مفید بخش غیررسمی دانسته و همواره به عنوان یکی از خصوصیاتی که بخش غیررسمی را معرفی می‌کند مورد توجه و تاکید قرار می‌گرفته است. جدول (۲) و (۳) نشان می‌دهد که حدود نیمی از محققان در تعاریفشان از بخش غیررسمی از این معیار استفاده کرده‌اند.

۲. استقلال و انعطاف‌پذیری
بسیاری از کسانی که در بخش غیررسمی فعالیت می‌کنند، بالاخص فعالان بخش غیررسمی در کشورهای توسعه یافته به این خاطر این بخش را انتخاب می‌کنند چون در این بخش آنها استقلال، انعطاف‌پذیری و آزادی بیشتری نسبت به بخش رسمی دارند. به عبارت دیگر این افراد آزادی عمل بیشتری در کسب‌و‌کار خود داشته و در تعیین ساعت‌ها و روزهای کاری از انعطاف‌پذیری لازم برخوردارند و در کنار این آزادی‌ها می‌توانند از خلاقیت و ابتکار خود استفاده کرده و آن را توسعه دهند. به نظر می‌رسد حدود نیمی از محققان جدول (2) و (3) این معیار را مورد توجه قرار داده‌اند.

3. بقا و حیات
این معیار به این معنا است که وجود فعالیت‌های اقتصادی غیررسمی به خاطر نیازی است که شرکت‌کنندگان در این بخش به حیات و بقا دارند. بقا به عنوان یک مفهوم مورد استفاده در تعریف بخش غیررسمی برای کشورهای توسعه یافته، دیده می‌شود. (جدول ۲ را ببینید)
در واقع کستلز و پواتس (1989)و ILO (از 1972 به بعد) صریحا اشاره می‌کنند که معیار «بقاء» در تعریف بخش غیررسمی در کشورهای توسعه یافته مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. در این قسمت اشاره به این نکته مهم است که وجود معیار بقاء پیامدهای اقتصادی برای انباشت سرمایه و رشد اقتصادی دارد.

2.3. مطالعات در مورد کشورهای در حال توسعه و در حال گذار
همان‌طور که در بالا گفته شد مفهوم بخش غیررسمی در مطالعه‌ای در مورد «جهان سوم» مطرح شد. «به علت اثرات زیادی که بخش غیررسمی بر کشورهای در حال توسعه دارد» (کارم،۱۹۹۰)، مطالعه زیادی در مورد این بخش در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، اما مطالعات در مورد بخش غیررسمی در کشورهای در حال گذار اخیرا زیاد شده است. این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که بخش غیررسمی در اقتصادهای با برنامه‌ریزی متمرکز نیز وجود داشت که این کشورها اکنون در حال گذار هستند. به هر حال، نظر به انزوای نسبی این کشورها در آن دوره، مطالعات محدودی در زمینه بخش غیررسمی در کشورهای سوسیالیستی وجود دارد. این موارد در مباحث زیر اشاره شده است. جدول (۳) محققان زیادی را نشان می‌دهد که در مورد بخش غیررسمی در کشورهای کمتر توسعه یافته مطالعه کرده‌اند. این مطالعات نیز مانند مطالعات انجام شده برای کشورهای توسعه یافته، از معیارهای خیلی مشابه یا کمتر مشابه استفاده کرده‌اند. البته برخی تفاوت‌های مهم در عمل وجود دارد.
براساس جدول (3) مطالعاتی که در کشورهای کمتر توسعه یافته انجام شده از معیارهای سیاسی به همان اندازه‌ای استفاده کرده‌اند که در مطالعات کشورهای توسعه‌یافته استفاده شده است، اما با توجه به معیارهای اقتصادی می‌توان برخی تفاوت‌های موجود را مشاهده کرد. برای مثال زیر معیارهای «اندازه فعالیت» یا «کوچک بودن مقیاس تولید» اغلب در مطالعات کشورهای کمتر توسعه یافته به کار رفته است. از آنجا که بخش زیادی از فعالیت‌های کشورهای کمتر توسعه‌یافته را فعالیت‌های کوچک مقیاس تشکیل می‌دهند، به نظر می‌رسد استفاده از این زیر معیارها درست‌تر باشد. براساس این جدول اختلالاتی که بخش غیررسمی در اندازه‌گیری حساب‌های ملی (GNP) ایجاد می‌کند، زیاد مورد توجه قرار نگرفته است. البته اینکه کافمن و کالیبردا (1996)و بعدا اندرسون (1998)از آن استفاده کردند، نشان می‌دهد که تحقیقاتی علمی که در مورد این کشورها مطالعه می‌کنند به اهمیت این موضوع بیشتر پی می‌برند.
با توجه به جنبه اجتماعی بخش غیررسمی یادآوری این نکته بسیار ارزشمند است که گروسمن (۱۹۸۲)بر اهمیت شبکه‌های اجتماعی در بخش غیررسمی اقتصادهای با برنامه‌ریزی متمرکز تاکید می‌کرد. وی در مطالعه‌اش به شکل دیگری از بخش غیررسمی در کشورهای سوسیالیستی اشاره می‌کند و آن ارتباط محکم بین فعالیت‌های دولتی و فعالیت‌های غیردولتی است. این دو شکل به نظر می‌رسد حتی در دوره گذرا نیز باقی مانده است. (کافمن و کالیبردا)
سرانجام اینکه جدول (2) و (3) یک تمایز اساسی را بین دو گروه از کشورها با توجه به استفاده آنها از زیرمعیارهای «بقاء» در شناسایی بخش غیررسمی نشان می‌دهند. همچنین مطالعات گوناگون استدلال کرده‌اند که برخلاف کشورهای توسعه یافته، بخش غیررسمی در کشورهای کمتر توسعه‌یافته درآمد کمتر و انباشت سرمایه (اگر وجود داشته باشد) کوچک‌تر دارند. به علاوه بخش غیررسمی از طریق دو ویژگی کاربر بودن فعالیت‌ها و تکنولوژی پایین نیز قابل شناسایی است. این ویژگی‌ها روابط متقابل درونی با یکدیگر دارند، زیرا اساسا بخش غیررسمی یک بخش حیاتی و معیشتی است و ضمن کاربر بودن، انباشت سرمایه کمی دارد. البته این موضوع هنوز مورد اختلاف صاحبنظران است.
* این مطلب قسمتی از مقاله The Informal Sector in Developed and Less Developed Countries
پاورقی‌ها
۱- کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه تهران،
shokoh62@gmail.com
۲- کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه تهران،
sedighi33@gmail.com