یادداشت
چند درصد سود برای اوراق مشارکت نفتی؟
در شرایط کنونی که قطر حدود ۱۳ برابر ایران از حوزه نفتی مشترک بین دو کشور نفت استخراج میکند، آمارها نشان میدهد که ذخیره نفتی حوزه مشترک پارس جنوبی، با نرخ برداشت کنونی، حداکثر ۱۰ سال دیگر به انتها میرسد.(۱) در چنین اوضاعی، بالاخره شرکت نفت و گاز تصمیم گرفته است که برداشت از این حوزه نفتی را آغاز کند، البته این اخگری است که معلوم نیست کی ما را گرم خواهد کرد!
یاسر میرزایی
در شرایط کنونی که قطر حدود ۱۳ برابر ایران از حوزه نفتی مشترک بین دو کشور نفت استخراج میکند، آمارها نشان میدهد که ذخیره نفتی حوزه مشترک پارس جنوبی، با نرخ برداشت کنونی، حداکثر ۱۰ سال دیگر به انتها میرسد.(۱) در چنین اوضاعی، بالاخره شرکت نفت و گاز تصمیم گرفته است که برداشت از این حوزه نفتی را آغاز کند، البته این اخگری است که معلوم نیست کی ما را گرم خواهد کرد! بنا به اعلام اخیر مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس، قرار بوده است از دیروز (ششم تیر ماه) اوراق مشارکتی چهارساله به ارزش ۵۰۰ میلیارد تومان با سود ۲۰ درصد منتشر شود؛ ضمن آنکه برنامه فروش مجموعا پنج میلیارد دلار اوراق مشارکت ریالی و ارزی تا پایان سال جاری پیشبینی شده است. فروش این حجم اوراق مشارکت، قرار است حدود یک پنجم از برنامهریزی سرمایهگذاری ۲۶ میلیارد دلاری این شرکت در سال جاری را برای توسعه فازهای مختلف پارس جنوبی، تامین مالی کند.
از قرار معلوم، برداشت ۳۵ هزار بشکه در روز که هدف فاز اول طرح بوده، هنوز محقق نشده است و دومین دکل دریایی در بخش مشترک لایه نفتی پارس جنوبی تا پایان تیرماه مستقر میشود؛ و چندان هم مشخص نیست که استقرار این دکل چه مقدار تولید خواهد داشت.
در این اوضاع و احوال یک پرسش مهم از سیاستگذار میتواند این باشد که حدس او در مورد میزان فروش اوراق مشارکت و در واقع جذب یک پنجم سرمایه لازم برای اهداف یکساله آتی توسعه فازهای پارس جنوبی چیست؟ و از سوی دیگر ما کجای گود استخراج از منابع مشترک نفتی ایستادهایم؟
نگاهی به چند آمار، میتواند به ما در داشتن دیدی واقعبینانهتر کمک کند:
هماکنون قطر روزانه یک میلیون و ۳۸ هزار بشکه نفت صادر میکند. در سال ۲۰۱۰ ارزش صادرات نفت این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس با ۷۲ درصد رشد به ۵/۷۲ میلیارد دلار رسیده است. از کل صادرات نفت قطر، روزانه ۴۵۰ هزار بشکه از حوزه مشترک نفتی با ایران استخراج میشود و این یعنی ۴۳ درصد کل صادرات نفتی قطر. نکته غمانگیزتر آنجا است که با توجه به ذخیره ۶/۱ میلیارد بشکهای این حوزه نفتی مشترک، حتی اگر فرض کنیم که قطر میزان استخراج نفت خود از این حوزه را در سالهای آینده افزایش ندهد، تنها ۱۰ سال تا خالی شدن کامل این لایه نفتی وقت باقی است. از حوزه نفتی مشترک ایران و قطر که بگذریم، ایران ۲۸ حوزه نفتی مشترک دیگر هم با سایر کشورهای همسایه (به ویژه امارات و عراق) دارد که البته میزان ذخایر آنها از ذخایر حوزه نفتی مشترک ایران و قطر کمتر است.
از میان این ۲۸ حوزه، هماکنون تنها ۱۰ حوزه مورد بهرهبرداری ایران قرار دارد و ایران برای استخراج نفت از ۱۸ حوزه مشترک دیگر، هنوز هیچ پروژهای را آغاز نکرده است. در عین حال حتی در مورد حوزه نفتی مشترک با قطر نیز که ظاهرا ایران قصد ورود جدی دارد، دقیقا معلوم نیست که پروژه توسعه مدنظر وزارت نفت قرار است کی و با چه ظرفیتی به بهرهبرداری برسد. توجه کنیم که ۱۰ سال فرصت تا اتمام این ذخیره نفتی، برای طرحهای بزرگی چون استخراج نفت اصلا زمان بلند و آرامشبخشی نیست. در نتیجه شتاب برای سرمایهگذاری در استخراج نفت از میادین نفتی مشترک از اهمیت مضاعفی برخوردار بوده و میتواند منافع اقتصادی قابلتوجهی را برای اقتصاد ملی به همراه داشته باشد.
حال نگاهی به سابقه استقبال سرمایهگذاران از خرید اوراق مشارکت بیندازیم: اوراق مشارکت پارس جنوبی که در نیمه دوم سال گذشته با سود ۱۷ درصد منتشر شده بود، تنها ۲۰ درصد از آن به فروش رسید. نمونه دیگری که از طرحهای با ریسک کم محسوب میشد و امید مشارکت بیشتری به آن میرفت، اوراق مشارکت طرح انتقال آب کارون بود که از سوی شرکت آب منطقهای اصفهان عرضه شد و با تمام تبلیغاتی که برای آن شد تنها در حدود یک پنجم آن به فروش رسید.
با این حساب آیا فروش اوراق مشارکت توسعه پارس جنوبی با نرخ ۲۰ درصدی معقول است؟ آیا پرداخت چنین سودی میتواند سرمایه کافی، دستکم برای جبران بخشی از عقبماندگی ایران از قطر را فراهم ساخته و از لطمه بیشتر به منافع ملی کشور جلوگیری کند؟ و بالاخره اینکه آیا بهتر نیست در محاسبه هزینه - فایده برای ارزیابی نرخ سود مناسب برای این اوراق مشارکت، به تاثیر افزایش نرخ سود این اوراق در جمعآوری بخشی از نقدینگی سرگردان اقتصاد کشور توجه بیشتری شود؟
با در نظر گرفتن مطالب فوق، چه بسا حتی تعیین نرخ سود بالای ۲۴ درصد هم برای اوراق مشارکت توسعه پارس جنوبی، دارای توجیه اقتصادی باشد؛ مسالهای که صد البته نیازمند بررسی بیشتر جوانب مختلف است، اما اگر تعلل بیشتری در بررسی آن صورت گیرد، شاید بهرهبرداری ایران از این میدان نفتی مشترک، با پایان ذخایر نفتی پارس جنوبی متقارن شود . . .
زیرنویس: [۱]: هماکنون قطر روزانه ۴۵۰ هزار بشکه و ایران کمتر از یک سیزدهم قطر (کمتر از ۳۵ هزار بشکه نفت) از لایه نفتی مشترک بین دو کشور برداشت میکنند. در عین حال کل ذخایر این حوزه نفتی، نزدیک به ۶/۱ میلیارد بشکه تخمین زده میشود که حتی در صورت عدم افزایش میزان استخراج نفت توسط ایران و قطر نیز، تا ده سال دیگر کل ذخایر این حوزه نفتی به پایان خواهد رسید.
ارسال نظر