با اقتصاددانان
هنرمند تا عالم
تورشتاین وبلن (۱۹۲۹-۱۸۵۷) برای علم اقتصاد همان شخصیتی را دارد که جوناتان سوئیفت برای ادبیات انگلیسی دارا است. او استاد هنر ایهام است. هنر ایهام و هجو هم وقتی موثر است که پیام آن مبهم باشد و خواننده هیچگاه مطمئن نباشد که مولف کجا جدی است و کجا دست به هجو زده است. هنرهجو در کتاب سفرهای گالیور اثر جوناتان سوئیفت و نیز کتابهای نظریه طبقه مرفه (۱۸۹۹)، غریزه کارگری (۱۹۱۴)، آلمان پادشاهی و انقلاب صنعتی (۱۹۱۵)، آموزش عالی در آمریکا (۱۹۱۸)، مالکیت غیابی (۱۹۲۳) و بسیاری مقالات دیگر تالیف وبلن به خوبی مشهود است. در واقع، در همه این آثار به جز کتاب نظریه بنگاه تجاری که وبلن در سال ۱۹۰۴ تالیف کرد و کتابی علمی به مفهوم سنتی آن است، هنر هجو مشاهده میشود. هریک از آثار وبلن را که باز کنیم، این نظر که زندگی جدید در جامعه صنعتی نتیجه ستیز میان «اشتغالات پولی» و «اشتغالات صنعتی»، میان «بنگاه تجاری» و «فرآیند ماشینی»، میان «قابلیت فروش» و «قابلیت خدمتدهی» و به طور خلاصه میان پول درآوردن و ساختن کالا است، به وضوح مشهود است. او معتقد است که در نظام سرمایهداری ستیزی طبقاتی، نه میان بورژوازی و کارگران، بلکه میان بازرگانان و مهندسان وجود دارد. اندیشه کسب پول، بانکداران، واسطهها، حقوقدانان و مدیران را در دفاع از مالکیت خصوصی متحد میسازد و در مقابل، نظم ماشینی باعث میشود که کارگران و به ویژه کارگران فنی و مهندسان که بر کار آنها نظارت میکنند، متحد شوند.
وبلن با این اصطلاحات به تشریح جامعه صنعتی میپردازد و ما با خواندن نوشتههای او احساس میکنیم که چیزی دارد توضیح داده میشود، ولی وقتی نوشته را پایان میبریم، ابهام پیام وبلن کماکان باقی است. به نظر میرسد که وبلن به مکانیسم بازار انتقاد دارد و خواستار نوعی انقلاب از سوی کارکنان فنی است. لیکن، وبلن خود معترف است که کارگران فنی قادر به اداره نظام تولید نیستند و لذا خواننده در میماند که پس بالاخره نظر وبلن چیست. لیکن شاید موردی نداشته باشد که متوقع باشیم وبلن لب مطلب را بیان کند، مگر نه اینکه نوشته هجایی برای باز کردن چشم است نه بستن باب اندیشه.
وبلن از روش تجریدی- قیاسی اقتصاد کلاسیک جدید کمتر استفاده میکند. او معتقد است که علم اقتصاد باید علمی تکاملی باشد، به این معنا که باید به تحقیق در تطور نهادهای اقتصادی بپردازد. با این حال، وبلن تعریف خاص خود را برای نهادهای اقتصادی دارد و آنها را رسوم پیچیدهای از اندیشه و قواعد رفتاری میداند، لذا «اقتصاد نهادها» به بررسی انگارههای ذهنی و اجتماعی در تشکیلات اقتصادی میپردازد.
لیکن آنچه وبلن به خوانندگان خود عرضه میکرد، عبارت بود از انتقاد جامعهشناسانهای از فرهنگ حاکم که با بیانی مملو از اصلاحاتی مثل «مصرف تبذیرآمیز»، «چشم و همچشمی پولی»، «تظاهر»، «مالکیت غیابی»، «غریزه کارگری» و نظایر آن همراه است. همین نحوه برخورد، شخصی و خاص خود بود که باعث شد حتی هواداران وبلن نتوانند اندیشههای او را به پیش ببرند. این درست است که وبلن کاشف مکتب آمریکایی «اقتصاد نهادها»ست که تا امروز باقی مانده است. اما این تنها به این دلیل است که وبلن دو هوادار پروپاقرص داشته که یکی میچل و دیگری کامنز است که اقتصاد نهادی را دنبال کردهاند.
آثار آنها ثابت میکند که وبلن اندیشه خاص خود را داشته و آثار او نه درباره نظریه اقتصادی، بلکه در مورد تفسیر ارزشها و اعتقادات کسانی است که او به استهزاء به آنان لقب «سکانداران صنعت» داده است. با این وجود باید قبول کرد که آثار وبلن بیش از یک کتاب مهم در نظریه اقتصادی در ذهن مینشیند و دوام میآورد.
وبلن در سال ۱۸۵۷ در شهر کاتو در ایالت ویسکانسین آمریکا متولد شد و ششمین فرزند خانوادهای مهاجر از نروژ به آمریکا بود. او در سال ۱۸۸۰ از کالج کارلتون در مینهسوتا فارغالتحصیل شد و در سال ۱۸۸۴ از دانشگاه ییل درجه دکترا گرفت. او که نتوانست برای خود شغل تدریس پیدا کند، به نزد خانوادهاش در مینهسوتا بازگشت و مدت ۷ سال به مطالعه و زندگی روستایی پرداخت. وبلن در سال ۱۸۹۱ به عنوان دانشجوی دوره فوقلیسانس رشته اقتصاد در دانشگاه کورنل ثبتنام کرد که در آن زمان تحت مدیریت ل.لافلین (۱۹۳۳-۱۸۵۰) اداره میشد. سال بعد هم که لافلین به دانشگاه شیکاگو رفت، وبلن هم با او به این دانشگاه رفت و اولین شغل تدریس خود را عهدهدار شد.
او مدت ۱۴ سال عضو هیات علمی دانشگاه شیکاگو بود و مدت سه سال (۹-۱۹۰۶) را نیز در دانشگاه استانفورد گذراند. در این زمان اگرچه کتابهای نظریه طبقه مرفه و نظریه بنگاه تجاری او را مشهور کرده بودند، ولی زندگی شخصی غیرمتعارف او و شیوه تدریس غیرعادی و غیرمعمولی بودن نظریات اقتصادی او باعث شد که پس از ترک دانشگاه استانفورد نتواند کار تدریس دیگری پیدا کند. وبلن در سال ۱۹۱۱ بالاخره کار مناسبی در دانشگاه میسوری پیدا کرد. او در سال ۱۹۱۸ در ۶۱ سالگی بازنشسته شد و بقیه عمر را به نوشتن و آموزش پارهوقت در «مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی» در نیویورک گذراند. وبلن در سال ۱۹۲۹ در گمنامی درگذشت و شهرت اولیه او بهتدریج از میان رفته بود، چرا که او نتوانست خود را به هیچ نهضت فکری منتسب نماید.
ارسال نظر