منحنی‌ای به نام او

ویلفردو پارتو (۱۹۲۳-۱۸۴۸) اقتصاددانی است که پس از والراس، کرسی تدریس او را در دانشگاه لوزان به‌دست آورد و مدت‌ها خود را هوادار والراس معرفی می‌کرد، لیکن والراس همیشه از عقاید سیاسی و اجتماعی این مرد جوان رضایت خاطر نداشت. پارتو هم به تدریج خود را نه فقط از قید و بندهای نظریه تعادل عمومی، بلکه از اقتصاد به‌طور کلی رها کرد و به میدان وسیعتر جامعه‌شناسی سیاسی روی آورد. احاطه وسیع او بر ریاضیات و تحصیلات اولیه او در مهندسی در تمامی آثار اقتصادی او از جمله دروس اقتصاد سیاسی (۹۷-۱۸۹۶)، راهنمای اقتصاد سیاسی (۱۹۰۶) و مقاله پر اهمیت اقتصاد ریاضی که در سال ۱۹۱۱ برای دایره‌المعارف علوم ریاضی نوشت، به خوبی مشهود است. پارتو در دهه ۱۸۹۰ به نوشته‌های مارکس علاقه نشان داد و نقد نیرومندی بر افکار سوسیالیستی تحت عنوان نظام‌های سوسیالیستی نوشت که در سال (۳-۱۹۰۲) منتشر گردید. همچنین اثر پرحجمی در ۴ مجلد تحت عنوان فکر و جامعه: بحثی در جامعه‌شناسی عمومی که در سال ۱۹۱۶ منتشر شد، حاصل آخرین دهه فعالیت اوست. پارتو در سال ۱۸۴۸ در پاریس متولد شد و فرزند یک تبعیدی از ایتالیا بود. او تحصیلات خود را در فرانسه آغاز کرد، ولی آن را در ایتالیا ادامه داد و در ریاضیات و ادبیات کلاسیک تخصص یافت. پارتو در سال ۱۸۶۹ از دانشکده فنی تورین فارغ‌التحصیل شد و سپس حدود ۲۰سالی را به عنوان مهندس و مدیر دو شرکت راه‌آهن ایتالیا کار کرد. سپس در سال ۱۸۹۰ یعنی در سن ۴۲سالگی به اقتصاد روی آورد و مدت ۷سال در لوزان به تدریس اقتصاد پرداخت. ولی در سال ۱۹۰۰ که ثروت زیادی به ارث برد از این کار استعفا داد و به سوئیس رفت و بقیه عمر را به مطالعه و تحقیق پرداخت. پارتو اندکی پیش از فوت توسط حکومت موسولینی به عضویت مجلس سنای ایتالیا انتخاب شد.

هم کتاب دروس اقتصاد سیاسی و هم دو فصل اول کتاب راهنمای اقتصاد سیاسی حاوی بحث جالب‌توجهی در زمینه روش‌های علم‌اقتصاد است و نشان می‌دهد که آثار پارتو در مورد فلسفه علم بیش از هر اقتصاددان دیگری خواننده داشته است. کتاب دروس علم اقتصاد که به نحوی نامتناسب تنظیم شده بود، علاوه بر نمودار‌های آماری و تصویری زیادی که داشت، حاوی قانونی بود که اصطلاحا «قانون توزیع درآمد پارتو» نامیده شده و مطابق آن شیب خطی که درصد درآمد دریافتی از یک میزان مشخص و بیشتر را به درصد کسانی که این درآمد را دریافت می‌کنند، وصل می‌کند، ثابت است و لذا، نشان می‌دهد که توزیع درآمد در همه کشور‌ها و در تمامی اعصار از روند ثابتی پیروی می‌کند. کتاب راهنمای اقتصاد سیاسی پارتو به سه دلیل شهرت یافته است: اول، تلاش پارتو را برای حذف واژه «مطلوبیت» و جایگزین کردن آن با «مفیدیت» نشان می‌دهد. واژه‌ای که پارتو برای اشاعه به قابلیت کالا‌ها برای رفع نیازها به کار می‌برد. دوم، مشخص کردن تمایز میان مطلوبیت اصلی و ترتیبی. او به کمک منحنی‌های بی‌تفاوتی اجورث نشان می‌دهد که مطلوبیت ترتیبی یا مرتب کردن ترجیحات فرد برای دست یافتن به همه خصوصیات مهم نظریه تقاضا کفایت می‌کند و سوم، تعریف ساده و بی‌گفت‌وگوی مطلوبیت اقتصادی به عنوان مجموعه‌ای از قیمت‌ها که همگان بر آن توافق دارند (و هر مجموعه دیگری ممکن است برای عده‌ای مناسب باشد، ولی لااقل یک‌نفر را در شرایط بدتری قرار دهد) و این همان «مطلوبیت پارتو» است که پارتو تلاش زیادی کرده تا نشان دهد در شرایط رقابت کامل تحصیل می‌شود و بالعکس، به‌رغم ریاضیات نسبتا پیشرفته‌ای که پارتو استفاده می‌کند، جای تردید است که او توانسته باشد نظریه رفتار مصرف‌کننده را بیش از آنچه اجورث و فیشر پیش برده بودند، جلو برده باشد. حتی مفهوم مطلوبیت پارتو به طور ضمنی در آثار اجورث قابل ردگیری است.

کتاب راهنمای اقتصاد سیاسی نیز حاوی بخش مبهمی است در مورد نظریه تولید که نشان می‌دهد پارتو نظریه کارآیی نهایی را اشتباه می‌دانسته، اما به مکمل بودن عوامل تولید بیش از خاصیت جایگزینی آنها بها داده است.

خواندن آثار پارتو کار دشواری است، چرا که در یک صفحه از نوشته خود افکار متعددی را مطرح کرده و بسیاری از آنها را ناتمام گذارده و توضیح آنها را به بعد موکول می‌کند. علامت‌گذاری ریاضی او نیز کلا ناهماهنگ است. تاثیر افکار پارتو روی اقتصاد، بسیار تدریجی بود و تنها در دهه ۱۹۳۰ بود که دنیای انگلیسی زبان با افکار او آشنا شد و این بدان خاطر بود که آثار او حتی در آن موقع نیز به انگلیسی ترجمه نشده بود. در واقع کتاب راهنمای اقتصاد سیاسی او در سال ۱۹۷۱ و کتاب اندیشه و جامعه در سال ۱۹۶۳ به انگلیسی ترجمه شد. حتی امروز نیز سر درآوردن از همه افکار پارتو و خاصه آنچه در اواخر عمر در مورد جامعه‌شناسی نوشته کار دشواری است. تصویر او از انسان، تصویری بدبینانه است که دارای عواطفی غیرمنطقی است که با لایه نازکی از بحث‌های منطقی پوشیده شده و علی‌الدوام درگیر ستیزهای طبقاتی است و به ندرت در نتیجه عمل «نخبگان» به آرامش دست می‌یابد.