اسلام و اقتصاد آزاد
آیا اسلام با مدرنیته سازگاری دارد؟ این پرسشی است که در چند دهه گذشته با بحثهای داغی همراه بوده است. بحث اصلی درباره مدرنیته به آزادی سیاسی، دموکراسی، تکثر و آزادی اندیشه ربط پیدا میکند. اما یک جنبه مهم دیگر مدرنیته، آزادی اقتصادی است.
مصطفی اکیول*
آیا اسلام با مدرنیته سازگاری دارد؟ این پرسشی است که در چند دهه گذشته با بحثهای داغی همراه بوده است. بحث اصلی درباره مدرنیته به آزادی سیاسی، دموکراسی، تکثر و آزادی اندیشه ربط پیدا میکند. اما یک جنبه مهم دیگر مدرنیته، آزادی اقتصادی است. از اینرو باید این پرسش را نیز مطرح سازیم که آیا اسلام با اقتصاد بازار آزاد سازگاری دارد؟
اکثر اسلامگرایان به این پرسش با یک «نه» طنینانداز پاسخ خواهند داد. اسلامگرایان کسانی هستند که اسلام را نظامسیاسی-اجتماعی کاملا فراگیر و جامعی تصور میکنند و سرمایهداری را طبیعتا رقیب و حتی دشمن اسلام مینگرند. یکی از مضامین رایج در کتب اسلامگرایان، مبارزه با کمونیسم و سرمایهداری است. سید قطب که ایدئولوگ سرشناس اخوان المسلمین مصر است در سال ۱۹۵۱ کتابی با عنوان مبارزه بین اسلام و سرمایهداری نوشت. همچنین در یک همایش اسلامی که در شهر اسپانیایی گرانادا (غرناطه) در ژولای ۲۰۰۳ برگزار شده بود و حدود ۲۰۰۰ اندیشمند مسلمان شرکت داشتند از جامعه اسلامی خواستند تا «شرایط را برای خاتمه بخشیدن به نظام سرمایهداری فراهم سازند.»
اما به نظر نمیرسد چنین مخالفتهای رادیکالی با اقتصاد آزاد با تلقی واقعی از دین و تجربه تاریخی اسلام در زمینه کسب و کار و سود و درآمد تناسبی داشته باشد. دینی که بنیانگذار آن یک بازرگان بود - حضرت محمد(ص) در سالهای میانی زندگی تاجری موفق بود- و دینی که تجارت را از همان ابتدا گرامی میداشت، میتواند با اقتصاد آزاد سازگاری داشته باشد و با مجموعه ارزشهای اخلاقی مثل تاکید بر توجه به فقرا و نیازمندان تکمیل میگردد.
کسبوکار، زکات و قرآن
این سازگاری جالب بین اسلام و سرمایهداری مورد پژوهشهای فراوانی قرار گرفته است. یک اثر کلاسیک در این زمینه، کتاب مشهور ماکسیم رودینسون به نام اسلام و سرمایهداری (۱۹۶۶) است. رودینسون که یک مارکسیست فرانسوی بود با توسل به تحلیل متنی منابع اسلامی و تاریخ اقتصادی جهان اسلام، نشان داد که مسلمانان هرگز مشکلی با ثروتمندشدن نداشتهاند.
رودینسون نوشت: «ادیانی وجود دارند که متون مقدس آنها فعالیت اقتصادی را به طور کلی نهی میکنند. اما در مورد قرآن قطعا نمیتوان چنین گفت، زیرا به نظر میرسد نظر مساعدی نسبت به فعالیت تجاری داشته و فقط به محکوم ساختن اعمال فریبکارانه و منع تجارت در ایام دینی خاص پرداخته است.»
این درست است که قرآن تاکید شدیدی بر عدالت داشته بهطوریکه برخی روشنفکران مسلمان مدرن را به همنوایی با سوسیالیسم و وعده یک «جامعه بدون طبقه» میکشاند، اما با مطالعه دقیق قرآن میبینیم که «اسلام و سوسیالیسم» با هم سازگاری ندارند. متون اسلامی این واقعیت را بدیهی میانگارند که در جامعه، هم غنی و هم فقیر وجود خواهد داشت و به تعبیری با حمایت از حقوق مالکیت خصوصی و حق ارث، بر نابرابری صحه میگذارند. اما دائما هشدار میدهند که پولدارها مراقب محرومان باشند. زکات شکل نهادینه شده این همدردی است: بر هر مسلمان ثروتمند واجب است که مقدار معینی از ثروت خویش را به برادران دینی فقیر خود بدهد.
زکات یک عمل داوطلبانه نیکوکاری است نه تجمیع ثروت توسط یک سازمان مرکزی.
زکات در وهله نخست عملی داوطلبانه از سوی انسانهای متقی است که بسیار متفاوت با آنچیزی است که اکثر مالیاتدهندگان امروزی هنگام برخورد با افزایش مالیات بر درآمد یا مقررات پیچیده مالیاتی تجربه میکنند.
همچنین در اسلام رجحان خاصی نسبت به تاکید مارکسیستی بر برنامهریزی اقتصادی نسبت به نیروهای بازار دیده نمیشود.
حقیقتا هنگامی که از پیامبر اسلام خواسته شد تا قیمتهای بازار را تثبیت و کنترل کند چون برخی تجار، کالاها را بسیار گران میفروختند ایشان امتناع کرده و فرمودند: «قیمتها را خدا تعیین میکند. فقط خدا بر بازار حاکمیت و سلطه دارد.» اغراقآمیز نخواهد بود که چنین سخنانی را منبع الهام آدام اسمیت در نظریه «دست نامریی» بدانیم. از پیامبر همچنین احادیث بسیاری در گرامی داشتن تجارت، کسب سود و زیباییهای زندگی موجود است.
روی خوش نشان دادن اسلام به کسب و کار و تجارت یکی از دلایل مهم شکوه و جلال تمدن صدر اسلام بود. دنیای اسلام در قلب مسیرهای تجارت جهانی بود و تجار مسلمان از این مزیت حداکثر استفاده را نمودند. آنها حتی برخی جنبههای بانکداری مدرن را پایهگذاری کردند: این تجار مسلمان به جای حمل طلای سنگین و به راحتی قابل سرقت، از چکهای کاغذی استفاده میکردند. این نوآوری در انتقال اعتبار را جنگجویان صلیبی تقلید کرده و به اروپا انتقال دادند.
تجارت برای تمدن اسلامی چنان حیاتی بود که زوال این تمدن را به تغییرات در الگوی تجارت جهانی نسبت میدهند. هنگامی که واسکادو گاما در نوامبر ۱۴۹۷ با کمک اسطرلاب که اختراع مسلمانان بود، دماغه امید نیک را دور زد، فصلی نوین در تاریخ جهان گشود: فصلی که در آن تجارت جهانی از خاورمیانه و مدیترانه به اقیانوسها انتقال یافت. متعاقب آن، خاورمیانه عربی که بهواسطه حمله مغولان در دو قرن پیش ویران شده بود و قادر به بازگشت به گذشته باشکوه نبود وارد دوران رکود و عقبماندگی شدیدی شد. امپراتوری عثمانی به مدت چندین قرن دیگر پیش تاخت اما زوال اقتصادی چارهناپذیر بود. از دست رفتن تجارت همچنین به معنای پایان جهانگشایی بود، به جای آن، تحجر و تعصب رشد کرد. در حالیکه مفسران اولیه قرآن، تجارت و ثروت را به عنوان عطیههای خداوند قدر میدانستند، آثار اسلامی پس از صدر اسلام بر زهد و ریاضت افراطی تاکید میورزیدند.
کالوینیستهای اسلامی
اگر اوضاع خوب پیش میرفت، ویژگی تجارتپیشگی اسلام میتوانست آن را در جایگاه تاریخی کالوینیسم قرار دهد که ماکس وبر مستدلا نشان داد از عوامل اصلی خیزش سرمایهداری بوده است.
اما وبر در رساله کنفوسیوسیسم و تائویسم (۱۹۱۵) استدلال کرد که چین هرگز اقتصاد موفقی نخواهد شد چون فرهنگ چین بر اساس رابطه سالاری و پارتی بازی استوار است. او درباره پتانسیل ژاپن برای موفقیت اقتصادی نیز کاملا بدبین بود. تحلیلهای وی از این تمدنهای غیرمسیحی نادرست بود چون او فرض را بر جاودانگی عادات و روحیات گذاشت و تاریخ مشرق زمین را نیز با دقت نخوانده بود. یکی از جامعهشناسان بزرگ ترکیه به نام صبری آلوگنر که هم دانشجو و هم منتقد وبر بود، نوشت که وبر بهرغم استعداد در تحلیل منشا سرمایهداری در غرب، درباره اسلام بد قضاوت کرد و سازگاری ذاتی آن با «نظام بازار» را نادیده گرفت.
چسبیدن به ربا
اما این سازگاری هم کاملا بدون مشکل نیست. در بین جنبههای سرمایهداری مدرن، یک مایه اختلاف با اسلام وجود دارد: بهره. قرآن دستور میدهد «خدا تجارت را مجاز دانست و بهره را ممنوع ساخت.» و ربا معمولا به معنای دریافت بهره از پول تفسیر میشود.
به همین دلیل است که مسلمانان «بانکداری اسلامی» را ایجاد کردند تا جانشین بانکداری مبتنی بر بهره باشد. این در واقع با «سرمایه مخاطرهآمیز» پیوند دارد که در غرب گسترش یافت، جنبههایی از بانکداری اسلامی، برگزیدن خدمات مرتبط در غرب مثل لیزینگ، شراکت، تقسیم سود و تامین مالی اضافهبها (مارک آپ) هستند.
در حالیکه بانکداری اسلامی، سرمایهداری بدون بهره را مجاز میدارد، برخی مسلمانان جلوتر رفته و پرسیدند آیا ربا واقعا بهره معقول و منطقی را هم شامل میشود. این تفسیر لیبرال به قرن شانزدهم در امپراتوری عثمانی بازمیگردد. در دوره حکومت سلیمان باشکوه، شیخ الاسلام ابوسعید افندی، به بنیادهایی که در خدمت بهبود اوضاع جامعه بودند اجازه داد تا بهره بگیرند. در عصر حاضر، بسیاری از پژوهشگران مسلمان هستند که ربا را تفسیر جدیدی کردند. مثلا عمادالدین احمد از موسسه مناره آزادی میگوید که این اصطلاح عملا به معنای هرگونه زیاده قیمتگذاری بیش از حد معمول بود حال چه به شکل نرخ بهره و چه به شکل قیمت نقدی باشد. او ادعا میکند دریافت نرخ بهره بازاری از بدهکار، ربا نیست.
چه بهره معقول را مجاز بدانیم یا ممنوع، طرز تلقی اعتقادی و برخورد تاریخی اسلام با کسب و کار، بیتردید مثبت بوده است. مخالفت بنیادی انتسابی اسلام با سرمایهداری آنطور که ماکسیم رودینسون نقل میکند «افسانهای بیش نیست.»
تلفیق
اگر اینگونه است، چه وقت «جنگ بین اسلام و سرمایهداری» آنطور که اسلامگرایان رادیکال مثل سید قطب پیشبینی کردند فرا میرسد؟
پاسخ هم در اندیشه ریاضتکشی مسلمانان پس از قرون اولیه اسلام و هم در منشا غیراسلامی رادیکالیسم اسلامی قرار دارد که تا امروز در بین بسیاری از مسلمانان تندرو زنده نگهداشته شده است. رادیکالیسم اسلامی به صورت یک جنبش ارتجاعی ضداستعماری متولد شد که هدف اصلی آن ایجاد نظام اجتماعی-سیاسی برای به چالش کشیدن و شکست دادن غرب بود. چون غرب بر سرمایهداری دموکراتیک بنا شده بود رادیکالهای اسلامی مدعی بودند مخالفانشان باید دیدگاه اقتصادی-سیاسی دیگری برگزینند. به همین دلیل است که بنیانگذاران اسلام رادیکال، مثل سیدقطب و مودودی، از آنچه «اکسیدنتالیسم» نامیده میشد بهشدت وام گرفتند، ایدئولوژی که منشا آن به انتقاد هایدگر از غرب برمیگردد و فاشیستهای ژاپنی، نازیهای آلمانی، خمرهای سرخ و اخیرا القاعده و از این قماش برگزیدهاند.
با اینحال برای آن دسته از مسلمانان که در حول اکسیدنتالیسم زندگی نکرده بلکه دینداری شخصی و اشتیاق طبیعی انسان به زندگی خوب داشتن را میپسندند سرمایهداری دموکراتیک کاملا مناسب به نظر میرسد.
برخی از نمونههای جالب توجه این پدیده در ترکیه دو دهه گذشته ظاهر گشته است. ترکیه ثروتمندترین کشور جهان اسلام نیست اما به تحقیق توسعهیافتهترین است.
ثروتمندترین کشورهای اسلامی ملتهای عربی نفتخیز هستند که اکثرا بهرغم دلارهای نفتی، از نظر اجتماعی پیشامدرن و قبیلهای باقیماندهاند. با کمال تاسف نفت ثروت میآورد اما جامعه را مدرنسازی نمیکند.
مدرنیته از طریق عقلانیت بهدست میآید از طریق اندیشههایی مثل سازماندهی، نظم، مبادله و ریسکپذیری در تعقیب اهداف. تورگوت اوزال که یکی از روسای جمهور ترکیه بود، زمانی گفت: «ما خوشبخت هستیم که نفت نداریم، ما مجبوریم سخت کار کنیم تا پول در بیاوریم.»
اوزال سیاستمدار طرفدار غرب و یک مسلمان معتقد بود. اصلاحات انقلابی و به سبک ریگان وی طی دهه ۱۹۸۰، اقتصاد ترکیه را از شبه سوسیالیسم به سرمایهداری متحول کرد. در این محیط جدید، تودههای مسلمان محافظهکار آناتولی، زمینه مساعدی برای رونق اقتصادی-اجتماعی پیدا کردند. به لطف موفقیتهای حیرتآور در کسب و کار، آنها را «ببرهای آناتولی» نامیدند. آنها طبقه جدیدی را تشکیل میدهند که رقیب «بورژوازی استانبولی» سابقهدار، ممتازه، کاملا سکولار و بهشدت پرافاده در غرب ترکیه هستند.
نهاد ثبات اروپایی که یک موسسه پژوهشی در برلین است بررسی گستردهای از «ببرهای آناتولی» در سال ۲۰۰۵ انجام داد. پژوهشگران موسسه با صدها تاجر محافظهکار در آناتولی مرکزی مصاحبه انجام دادند. آنها پیبردند که «در داخل اسلام ترکیهای، جریانات فردگرایانه و طرفدار کار و کاسبی برجستگی خاصی پیدا کرده است» و «اصلاحگری کاملا اسلامی» به دست کارآفرینان مسلمان اتفاق میافتد. اصطلاحی که آنها برای این سرمایهداران خداجو بهکار بردند عنوان گزارش آنها نیز بود: «کالوینیستهای اسلامی.»
حزب عدالت و توسعه که قدرت را در دست دارد ظاهرا انعکاس سیاسی از خیزش «کالوینیسم اسلامی» است. اکثر اعضای حزب عدالت و توسعه، سابقه و پیشینه تجاری و بازاری دارند و حزب از همان روز اول، طرفدار کسب و کار بوده است. رهبر حزب، طیب اردوغان نخست وزیر، مکررا از سرمایهگذاری مستقیم خارجی حتی از جانب اسرائیل استقبال میکند. اخیرا در یک سخنرانی در همایش بینالمللی اسلامی، اردوغان، رهبران عرب را فرا خواند تا ممنوعیت بهره در اسلام را بازتعریف کنند و هشدار داد که بانکداری اسلامی میتواند به «دامی» تبدیل شود که مانع توسعه دنیای اسلام میشود. اکثر این صداها از جانب رهبران ، پژوهشگران و روشنفکران مسلمان بلند میشود و اذهان و بازارها را در خاورمیانه آزادتر میسازد.
سرکشی
با اینحال بسیاری از مسلمانان در ترکیه و جاهای دیگر، سرمایهداری را حقیر و پست میشمارند و آن را بیگانه با اسلام و حتی مخرب میانگارند. در عین حال چنین تحقیری باورنکردنی است. وقتی به شعارهای ضدسرمایهداری در محافل اسلامی نگاه میکنیم، میبینیم که آنها بر بیبندوباری جنسی، فحشا، موادمخدر، جنایت یا خودخواهی کلی در جوامع غربی متمرکز شدهاند. اما اینها عناصر ذاتی سرمایهداری نیستند. آنها را بهتر است با اصطلاح «مادیگری فرهنگی»- این اندیشه که امور مادی تنها اموری هستند که اهمیت دارند- شرح دهیم. اکثر مسلمانان که از سرمایهداری بیزاری میجویند صرفا به این خاطر است که آن را با مادیگری اشتباه میگیرند.
چنین مسلمانان دل نگرانی، کاملا متعجب خواهند شد اگر درک کنند برخی از صریح اللهجهترین حامیان بازار آزاد در غرب، سرسختترین مدافعان باورهای دینی، ارزشهای خانوادگی و نقش زیاد هر دو در زندگی عمومی هستند.
بدبختانه تلفیق سرمایهداری دموکراتیک با ارزشهای یهودی، مسیحی که اصولا پدیدهای آمریکایی و نه اروپایی است در دنیای اسلام شناخته شده نیست. رسانههای خبری جهان، آمریکای با کلیساها و بنیادهای خیریه را به خوبی جلوهگر نکردهاند.
کاملا برعکس، آنچه اکثر مسلمانان به عنوان موازین و استانداردهای آمریکایی میبینند لذتگرایان بیشرموحیا در فیلمهای ماهوارهای
ام تی وی و هالیوود هستند. به عبارت دیگر، نه همه سرمایهداران، جماعت پولپرستان هستند. اگر مسلمانان بیشتری این را تشخیص دهند از گشوده شدن جوامعشان به روی توسعه اقتصادی و ارتباط با ملل پیشرفته کمتر هراسناک شده و بیشتر این حکم قرآنی را به یاد خواهند آورد که «بر روی زمین پراکنده شوید و نعمات خدا را بجویید و خدا را به یاد آورید که امید میرود موفق خواهید شد.»
پس جهان مکانی امنتر خواهد شد اگر در جستوجوی سرمایه همراه با هدایت اخلاقی باشیم، که روشی مسالمتآمیزتر نسبت به «جنگ» از سر نفرت با سرمایه است.
*نویسنده و روزنامه نگار اهل ترکیه.
منبع: خبرنامه اینترنتی فناوری، تجارت و جامعه
مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان
ارسال نظر