اهمیت اقتصاددانان و نقش آنان در سیاستگذاری
۱ -به راستی جایگاه اقتصاددانان در جامعه کجاست و چه کسی و چگونه جایگاه و نقش آنان را تعیین میکند؟ البته این مساله در تمامی کشورهای دنیا مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و مختص جامعه ایران نیست.
محمدرضا فرهادیپور
۱ -به راستی جایگاه اقتصاددانان در جامعه کجاست و چه کسی و چگونه جایگاه و نقش آنان را تعیین میکند؟ البته این مساله در تمامی کشورهای دنیا مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و مختص جامعه ایران نیست. ۲ -دیوید کلندر (David Colander) کتابی دارد به نام چرا اقتصاددانان به اندازه کارگران زباله روب اهمیت ندارند؟ فرض کنید یک روز تمامی کارگران زبالهروب (که از نظر اینجانب مهمترین شغل را دارند) شهر در محل کار خود حاضر نشوند، به راستی چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ به این سوال نه تنها مبهم نیست، بلکه کاملا روشن است: جامعه فلج میشود و آلودگی تمام شهر را فرا میگیرد. اما حال فرض کنید که یک روز اقتصاددانان سر کار خود حاضر نشوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ احتمالا پاسخ بیشتر مردم جامعه به این سوال این خواهد بود: هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و مسائل و مشکلات جامعه با حضور یا بدون حضور اقتصاددانان همان خواهد بود که بوده است.
تنها شاید دانشکدههای اقتصاد با مشکل مواجه شوند و دانشجویان از این امر آسیب ببینند. اما آیا به راستی این چنین است؟ ایراد از علم اقتصاد است یا اقتصاددانان؟ نباید فراموش کرد که اثرگذاری علم اقتصاد با توجه به ماهیت پیچیده این علم بسیار متفاوت است. اقتصاد شاید تنها علمی باشد که از زمان آدام اسمیت تاکنون با تحولات کمی روبهرو بوده است و هنوز بسیاری از گفتههای اسمیت مورد بحث و بررسی اقتصاددانان قرار میگیرد و این یکی از رموز پیچیدگی این علم است.
۳ -پزشکان و دندانپزشکان و مهندسان آنچه را که در دانشگاه تدریس میکنند یا آنچه را که میخوانند به راحتی میتوانند کاربردی کنند و به عبارتی دارای نقشی مستقیم در رشته خود میباشند. اما اقتصاد کمی فرق میکند. عموم اقتصاددانان دخالتی در فرآیند روزمره اقتصادی ندارند. قوانین مصوب، رفتار اقتصادی مردم و زندگی آنها را تحتتاثیر قرار میدهد. اما در این میان جایگاه اقتصاددانان کجاست؟ اگر اقتصاددانان نتوانند در فرآیند قانونگذاری وارد شوند و تاثیرگذار باشند آنگاه چه خواهد شد؟ پس شاید مشکل از خود اقتصاددانان است و اقتصاددانان باید سعی در تغییر نقش خود در امر سیاستگذاری داشته باشند.
۴ - از یکی از استادان شنیدم که پروفسور مارشال در مراسم افتتاحیه دانشگاه کمبریج گفته است: ما باید سعی کنیم اقتصاددانانی را تربیت کنیم که سری سرد و قلبی گرم داشته باشند. یعنی مسائل را با عقل و خونسردی تحلیل کنند و در عین حال دارای احساسات عالی انسانی باشند و قلبشان برای مسائل مربوط به بشر و جامعه خود حساس باشند. فرض کنید جامعه با یک مشکل اقتصادی روبهرو شود. اینجا است که میتوان به تفاوت میان یک اقتصاددان و پزشک، مهندس یا هر فرد دیگری پی برد.
پزشک و مهندس تنها نگران تاثیر آن مشکل بر زندگی شخصی خود میباشند، اما یک اقتصاددان با قلبی گرم دلنگران تاثیرات آن مشکل بر مردم جامعه و زندگی آنان خواهد بود.
اگر اقتصاددان از منظر بیرونی به تحلیل مسائل اقتصادی بپردازد چندان موفق نخواهد بود و شاید در این صورت خود را از سیاستگذاران نیز مستقل بداند. اما آنها نباید از منظر بیرونی به بررسی مسائل اقتصادی بپردازند بلکه باید خود را درون جامعه بدانند. نقش آنان مطالعه مسائل و مشکلات اقتصادی و ارائه نتایج این مطالعات به مردم و افکار عمومی است. اگر عموم بپذیرند که چه خوب، اگر هم نپذیرند چه خوب. کار آنان همانند یک عامل تولید است که باید در تولید کالای سیاستگذاری به کار گرفته شود. شناخت این نقش برای اقتصاددانان یک فضیلت مهم است. اگر آنها خود را جدای از مردم ندانند و با فروتنی به گفتوگو با مردم بنشینند و مشکلات اقتصادی اقشار مختلف جامعه را از نزدیک با تمام وجود لمس کنند تازه به جایگاه و نقش اصلی خود پی خواهند برد (البته میدانم که برای درمان بیمار لازم نیست پزشک هم بیمار شده باشد تا بتواند او را درمان کند). کینز میگوید: اگر اقتصاددانان موفق میشدند که خودشان را به عنوان افرادی توانمند و در عین حال فروتن همانند دندانپزشکان بیابند، این موضوع برای آنان شکوهمند خواهد بود.
۵ - زمانی که بیماری نزد پزشک میرود اگر هیچ یک از حرفهای پزشک را نفهمد در نتیجه هیچ کدام از داروهای تجویزی او را نیز نمیخورد، در این مثال دو نکته ظریف وجود دارد.
اول اینکه اگر پزشک با زبانی کاملا تخصصی صحبت کند بیمار هیچ کدام از حرفهای او را درک نمیکند و قطعا هیچ یک از داروها را نیز نمیخورد. اقتصاددانان نیز اگر به زبان تخصصی خود که آمیخته با فرمولهای پیچیده ریاضی است و همچنین با مقالات تخصصی اقتصادی که در ژورنالهای اقتصادی چاپ میشود با مردم صحبت کنند مردم حرفهای آنان را متوجه نخواهند شد و بنابراین ارزشی هم برای حرفهای آنان قائل نخواهند بود. نکته دوم و شاید مهمتر این است که زمانی که بیمار به پزشک مراجعه میکند گرچه شاید حرفهای پزشک را نمیفهمد، اما اگر واقعا مریض باشد و از مریضی رنج ببرد هر دارویی را که پزشک تجویز نماید مصرف خواهد کرد.
در حوزه اقتصاد هم اینگونه است اگر اقتصاد کشور چندان از نظر اقتصاددانان تاثیر نمیپذیرد، شاید چندان هم بیمار نباشد. گریگوری منکیو میگوید از جان کنث گالبرایت پرسیدم که راز موفقیت او به عنوان یک اقتصاددان محبوب نزد مردم در چیست؟ و او جواب داد که من قبل از انتشار هر زمان که میتوانم به بازبینی نوشتههای اقتصادی خود (آنهم برای مردم) میپردازم به گونهای که مردم به راحتی حرف مرا درک میکنند.
۶ - مهندسان و پزشکان هر کدام انجمنی مخصوص به خود دارند، اما شاید وجود یک انجمن برای اقتصاددانان یکی از ضروریات اصلی جامعه باشد. چرا در جامعه ایران انجمن اقتصاددانان وجود ندارد. البته شاید هم تلاشهایی صورت گرفته و به نتیجه نرسیده است. شاید نبود همین انجمن به نوعی نقش اقتصاددانان را کمرنگ میکند. این انجمن میتواند جایی برای بررسی مسائل اقتصادی و ارائه آن مسائل به سیاستگذاران باشد.
البته شاید اقتصاددانان عنوان کنند که برخی از وظایف این انجمن در دانشکدههای اقتصاد انجام میشود، اما دانشگاه تنها جای تدریس است و در برخی موارد آن هم به صورت موردی برخی مسائل مورد بررسی قرار میگیرند.
در جلسهای در دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی شنیدم که در کشور آلمان به هنگام بررسی یک مساله اقتصادی نیمی از بودجه این کار تحقیقاتی به موافقان این سیاست و نیمی دیگر به مخالفان این طرح اختصاص مییابد.
شاید این انجمن اقتصاددانان بتواند در این حوزه نقشی فعال را برعهده بگیرد.
این انجمن میتواند در حوزه دیگری نیز فعال باشد و آن تفاوت میان اقتصاددان و اقتصادخوان است.
برخی افراد که تخصص اقتصادی ندارند و تنها اقتصاد خواندهاند و خود اجازه میدهند که به راحتی در مورد مسائل و تصمیمگیریهای اقتصادی اظهار نظر کنند.
شاید این انجمن بتواند در راستای خدمت به مردم به نقد افکار این گروه بپردازد.
البته در این راه اقتصاددانان باید گفته پیر بوردیو فرانسوی را آویزه گوش خود کنند.
سیاستمداران نیاز دارند مثل دانشمندان عمل کنند و وارد بحثهای علمی بشوند که مبتنی بر قرائن و شواهد متقن است، متاسفانه اکثرا عکس این مطلب روی میدهد.
اقتصاددانان نباید فراموش کنند که متخصصان در ابتدا آنچه را که دوست دارند پیدا میکنند و بعد از آن کسی را پیدا میکنند که متقاضی انجام آن کار باشد.
انجام کار اقتصادی شبیه حفر گودال نیست که کارگر از انجام آن لذت نمیبرد، بلکه کار تحقیقاتی در حوزه اقتصاد نیازمند اشتیاق فراوان اقتصاددان میباشد.تنها دلیل انتقاد من این است که اقتصاد دارای اهمیت فراوان است و لازم است که اقتصاددانان که در طرف عرضه محصولات اقتصادی قرار دارند باید بکوشند در فرآیند سیاستگذاری اقتصادی نقش بیشتری را ایفا نمایند.البته قطعا اقتصاددانان در فرآیند سیاستگذاری اقتصادی در طی بر نامههای توسعه کشور نقش داشتهاند، اما باید کوشید تا این نقش پررنگتر باشد.
ارسال نظر